اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

امپریالیسم هیولای رویای سود است

 جان اتکینسون هابسن نویسنده‌ای بسیار پرکار بود که مجموعه نوشته‌هایش بیش از ۳۰ جلد را شامل می‌شود. جدای از این حجم نوشته‌ها، او یکی از فعالان سیاسی طولانی مدتی بود که همیشه در جنبش‌های مترقی اجتماعی چهره‌اش دیده می‌شد. کتاب «امپریالیسم» او که در سال ۱۹۰۲ برای اولین‌بار منتشر شد، به احتمال زیاد اثرگذارترین مطالعه‌ای است که تاکنون درباره امپریالیسم منتشر شده و تقریبا همه آثاری که پس از آن درباره امپریالیسم نوشته شدند، تحت تاثیر این اثر پیشگام هابسن قرار داشتند.
به نظر هابسن امپریالیسم یک «فرایند انگلی در جامعه است که از طریق آن یک منفعت پولی در دل دولت، بر کل حکومت سوار شده و حالا برای این‌که خون جدیدی برای خون‌خواران فراهم کند نیازمند ثروت‌های خارجی است.» به نظر هابسن، امپریالیسم پدیده‌ای بسیار پیچیده و چند وجهی بود. این پدیده نتیجه نیروهای اجتماعی پرشماری چون ملی‌گرایی، میهن‌پرستی، افراط مذهبی، نظامی‌گری، و از همه مهم‌تر جستجوی بی‌پایان سرمایه‌داران برای سود بیشتر است. به همین خاطر هابسن کار خود را روی بررسی هریک از این وجوه متمرکز کرد تا در نهایت بفهمد هریک از آن‌ها در ایجاد یک امپریالیسم همیشگی چقدر اهمیت دارد.
شعارهای تبلیغاتی رسمی که امپریالیسم را توجیه می‌کردند، معمولا این پدیده را به عنوان تلاشی خیرخواهانه برای «متمدن» و «مسیحی» کردن «نژادهای فروتر» نشان می‌دادند. برای مثال، مک‌کینلی، رئیس جمهوری آمریکا، سرکوب نظامی خشن و خونین جنبش استقلال فیلیپین توسط نیروهای آمریکایی را تلاشی خیرخواهانه «برای ارتقای فرهنگی مردم فیلیپین و بردن مسیحیت به آن‌جا» خواند. همین مسئله تقریبا توسط هر کشور سرمایه‌داری و امپریالیستی تکرار شد. هابسن می‌گفت که گرچه در ظاهر این مسائل «مسیحی کردن» و «ارتقای مردم عقب‌مانده دنیا» به چشم می‌خورد، اما نمی‌توان آن را کاملا دروغ در نظر گرفت. و در حالی‌که نمی‌توان آن را کاملا دروغ در نظر گرفت، این شعارها حکم نقابی را بازی می‌کردند که حواس ما را از حقیقت پشت خود پرت می‌کند.
برای مثال انگلستان مبلغان مذهبی زیادی را به سراسر دنیا می‌فرستاد. به نظر هابسن این مبلغان از سوی افرادی فرستاده می‌شدند، که انگیزه‌های سیاسی و تجاری امپریالیستی زیادی از این کار خود داشتند. در واقع بد نیست بدانید که همین عنصر مسیحی امپریالیسم بود که یکی از بدترین وجوه را در آن ایجاد کرد.
سرمایه‌داری و امپریالیسم
علی‏رغم ‏همه این وجوه و عوامل مختلف در شکل‌گیری و ماهیت امپریالیسم، به نظر هابسن مهم‌ترین نیرو در ایجاد و هدایت امپریالیسم، انگیزه انباشت سرمایه‌ بی‌پایان و سرمایه‌گذاری مجدد سود به دست آمده از سرمایه اولیه است. مشکل این است که با انباشت سرمایه پیدا کردن منافذ سرمایه‌گذاری جدید دشوار می‌شود.
هابسن این نکته را نشان داد که دیگر نیروی اصلی سرمایه‌گذاری افراد یا شرکت‌های تولیدی نیستند، گرچه اهمیت خود را دارند، بلکه در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته بانک‌های بزرگ و موسسات مالی بر سرمایه‌گذاری خارجی تسلط کامل پیدا کرده‌بودند.
هابسن، پس از بررسی داده‌های تجربی مربوط به سودهای سرمایه‌گذاری خارجی و سودهای به دست آمده از تجارت واردات و صادرات معمولی، به این نتیجه رسید: «درآمد به دست آمده به شکل سود سرمایه‌گذاری خارجی به شدت بیشتر از درآمد به دست آمده از سود تجارت عادی است.» با توجه به این سوددهی بسیار زیاد، و با توجه به قدرت اقتصادی و سیاسی بسیار زیاد بانک‌داران بزرگ، هابسن به این نتیجه رسید که آن‌ها، و نه مبلغان مسیحی، یا سیاست‌مداران بی‌منطق، یا نظامی‌ها، عامل اصلی امپریالیسم هستند.
در حالی‌که سرمایه‌داران مالیِ بزرگ کنترل‌کننده و هدایت‌گر اصلی امپریالیسم بودند، تنها کسانی نبودند که از این مسئله سود می‌بردند و عامل نهایی آن هم به حساب نمی‌آمدند. سه دسته اصلی از سرمایه‌داران بودند که از امپریالیسم سود می‌بردند. اولین و مهم‌ترین گروه افرادی بودند که در زمینه تامین مالی فعالیت می‌کردند. دومین گروه، افرادی بودند که در زمینه ساخت تسلیحات نظامی فعالیت می‌کردند. سومین گروه هم تجاری بودند که باید به فتوحات جدید امپریالیستی کالا صادر می‌کردند. اما نشان دادن این‌که چه کسی از سرمایه‌داری سود می‌برد کافی نبودو هابسن می‌خواست نشان دهد که امپریالیسم به نوعی سرنوشت محتوم سرمایه‌داری بود. همین مسیری که هابسن برای توضیح این پدیده طی کرد و توضیح داد که چرا سرمایه‌داری نیاز به فتح زمین‌های غیرسرمایه‌داری بیشتر و از بین بردن بافت سنتی فرهنگی آن بود، باعث شد که نظریه امپریالیسم بیش از پیش به سمت چپ متداول شود و در نهایت در آثار افرادی چون رزا لوگزامبورگ و مخصوصا ولادیمیر لنین به پختگی و سیاست‌مندی بسیار بیشتری برسد.
 
جان هابسن
هابسن در سال ۱۸۵۸ در شهر دربی انگلستان به دنیا آمد. پدر او که وضعیت اقتصادی نسبتا خوبی داشت یک فعال در عرصه مطبوعات بود. برادر او ارنست هابسن ریاضی‌دانی مشهور شد. هابسن برای تحصیلات خود به کالج لینکلن آکسفورد رفت و پس از آن به تدریس ادبیات پرداخت. زمانی که هابسن نزدیک به ۳۰ سالگی خود به لندن رفت با موضوعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آشنایی بیشتری پیدا کرد و با بسیاری از فابین‌ها دوست شد. او که در جنگ بوئر کارهای دولت وطن خود را به شدت محکوم کرد، بیشتر زندگی خود را صرف شناختن و شناساندن ماهیت امپریالیسم کرد. او نهایتا سال ابتدایی جنگ جهانی دوم، در ۸۱ سالگی در لندن درگذشت.
 
 مطالعه امپریالیسم
این اثر هابسن که بسیاری آن را شاه‌اثر او می‌دانند، بررسی نسبتا مبسوطی را درباره وجوه مالی، اقتصادی و اخلاقی امپریالیسم به عنوان یک تشکیلات اقتصادی ملی‌گرا، در دل خود دارد. هانت در کتاب «تاریخچه اندیشه اقتصادی» خود درباره این اثر می‌گوید که هابسن به خوبی توانست نشان دهد که اگر می‌توان با زور کشورهای دیگر را زیر سیطره «دست پنهان بازار سرمایه‌داری» قرار داد، پس بهترین پاسخ به تمامی مشکلات امپریالیسم است. این کتاب تاثیر بسیار زیادی بر لنین در نوشتن «امپریالیسم، بالاترین مرحله در سرمایه‌داری» گذاشت، اما بد نیست بدانید که بر لیبرالیسم انگلیسی هم بی‌تاثیر نبود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن