راهی برای توسعه پایدار
حسین ساسانی تحلیلگر توسعه پایدار/آینده نگر
بر پایه میزان پایبندی عملی مردم و مسئولان جامعه به ارزشهای اجتماعی-انسانی و اصول بنیادین توسعه پایدار شکل میگیرد و تا زمانی که ارزشها در لایههای درونی جامعه و باور انسانها نهادینه نشده باشد، نمیتوان امیدوار شد که یک جامعه به سمت توسعه پایدار در حرکت باشد. ارزشهای محوری، فارغ از نوع آنها، نیازمند پایبندی عملی افراد به آنهاست. ارزشهای ملی و اجتماعی را زمانی میتوان در یک جامعه توسعهیافته مشاهده کرد که مبنای تصمیمگیری، رفتار و عملکرد راهبران، مدیران جامعه و عموم مردم باشد آنان پایبندی خودشان را باید در عمل بدانها نشان دهند. یادمان باشد همواره صدای عمل از صدای سخن بلندتر است. دستیابی به جامعه مبتنی بر توسعه پایدار متضمن توجه و تمرکز به مختصات آن جامعه است، مختصاتی که بایستی آنها را کسب و در لایههای مختلف جامعه نهادینه کرد. با تجدید ساختار، رقابت در بخشهای عمدهفروشی و خردهفروشی برق واردشده و بازارهای عمدهفروشی به شکلی سازماندهی میشوند که چندین شرکت تولید برق برای فروش برق در تولید متمرکز برق و یا از طریق قراردادهای دوجانبه با خریداران به رقابت بپردازد. آنچه در پی میآید اشارهای به برخی از این مختصات است.
ارزشهای مشترک، قطبنمای حرکت جامعه
ارزشها و اصول بنیادین یک جامعه توسعهیافته، فاکتورهای اعتقادی هستند که رفتار اعضای یک جامعه را هدایت کرده و به چگونگی زندگی و کار آنان جهت میبخشند. یک جامعه توسعهیافته، در واکنش به تغییرات شرایط مختلف، ارزشهای بنیادی خود را تغییر نمیدهد، بلکه در صورت لزوم، باید شرایط را تغییر دهد تا بتواند ارزشهای بنیادی خود را حفظ کند. ارزشهای بنیادین، مبانی و اصولی هستند که رفتار افراد یک جامعه را با یکدیگر و با دیگر ملل پایهگذاری میکند. هریک از افراد یک جامعه، از نظر فرهنگ، استعداد، زبان، نژاد، عقاید و باورها، با هم تفاوت دارند. ارزشهای بنیادین و اصول محوری مشترک آنها سبب میشود که به جای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به قدرت شوند. این مجموعه ارزشها موجب میشوند که افراد بدون هراس از انتقامجویی، با صراحت و اعتماد به یکدیگر، زندگی کنند و بدون نگرانی از بابت سوءتعبیر از نظراتشان، بهآسانی نظرات خود را ابراز کنند.
به طور خلاصه، در سایه ارزشهای بنیادین، میتوان فضای همدلی توأم با مشارکت، همکاری و اثربخشی را در جامعه به وجود آورد که همه افراد در این فضا از شکوفایی استعدادهای خلاقشان و رسیدن به رویاهایشان بهرهمند شوند، اما برای ایجاد فضایی با این ویژگی، نیازمند داشتن یک قطبنما هستیم. همانطور که میدانید وظیفه قطبنما نشان دادن جهت است و بهرغم اینکه هرکدام از ما از نظر فرهنگ، استعداد، زبان، نژاد، عقاید و باورها، با هم تفاوت داریم، ولی این قطبنما در قالب اصول و ارزشهای بنیادین مشترک در سطح ملی سبب میشود که بهجای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به توانمندی شده و در راه دستیابی به چشمانداز مشترک ملی و اهداف اصلی با همت، باور، زبان و نگاه مشترک مورد استفاده قرار گیرد.
امید و اشتیاق
توسعه پایدار، زمانی در یک سرزمین تبلور مییابد که وقتی به آنجا گام مینهیم، تحت تأثیر انرژی، اشتیاق و اعتماد مردم عادی به آینده کشورشان قرار گیریم. این باور که فردا میتواند بهتر از امروز باشد، بایستی در جامعه توسعهیافته موج بزند، ضمن آنکه هرکسی برای ساختن آیندهای بهتر خود را مسئول بداند و هر کاری که از دستش برمیآید انجام دهد. طبیعی است که این روح تأثیرگذار، موتور اصلی تحرک و پویایی سیاست، اقتصاد، صنعت، تکنولوژی و... است و جامعه توسعهیافته در یک چرخه مارپیچ ارزشی به سمت تعالی حرکت میکند.
همچنین، در یک جامعه توسعهیافته، ارزشهای بنیادی و باورهای اخلاقی مشترک جامعه، در رگ و پی جمع عظیمی از مردم نهادینه است. ارزشهایی چون نو بودن و نو شدن در کلیه سطوح جامعه پیریزی میشود و ایده «نو شدن»، عامل اصلی آفرینش فرهنگ و توسعه پایدار تلقی میشود.
ارزشبخشی به ثروت مشروع
در یک جامعه توسعهیافته، داشتن ثروت، به شرطی که حاصل تلاش انسانی باشد، یک ارزش تلقی میشود. به عبارت دیگر در چنین جامعهای، ثروت نماد ارزش است و معنای این جمله آن است که داشتن سرمایه و مال و اموال ناپسند نیست و ضرورتی ندارد که کسی ثروت خود را پنهان کند. در اینگونه جوامع، بیشتر ثروت مردم، بهجای اینکه موروثی باشد، حاصل کار و کوشش آنهاست و همین جامعه قادر است که ثروتهای نامرئی فعالیتهای اقتصادی غیررسمی و غیرقانونی را به دارایی قانونی تبدیل کند و شاید بتوان گفت که یکی از قوانین جامعه مورد نظر این است که «ثروت» تاریخ مصرف دارد و اگر مدت طولانی بیمصرف بماند، بوی تعفن آن بلند میشود.
بنابراین اگر جامعه توسعهیافته میخواهیم، باید ثروتمندان را تحمل کنیم. فرد ثروتمند در این جامعه، به جای تحمل، مورد ستایش قرار میگیرد؛ البته به شرطی که ثروت او بهدور از رانتخواری از راهی آبرومندانه و شرافتمندانه بهدست آمده باشد. اعتقاد به افزایش طبیعی ثروت، رفاه و نعمت برای این جامعه به این معناست که زندگی روز به روز به سبب افزایش ثروت برای همه بهتر میشود. جهان روز به روز ثروتمندتر میشود، نشانههای فقر ناپدید خواهد شد و سرانجام جامعه جهانی در اندیشه متعالی شدن نسبت به گذشته، گامهای استواری را همراه خود خواهد داشت. به این ترتیب، در یک جامعه توسعهیافته، وظیفه مسئولان و سطوح بالای مدیریت اجرایی، تدارک دیدن انرژی و فراهم ساختن منابع و امکانات نیست، بلکه وظیفه آنان آزاد کردن انرژی جامعه و افراد آن در راستای دستیابی به خواستهها و آمال بشری است. تنها در این صورت است که افراد جامعه میتوانند خود را با پیچیدگیهای جامعه و با تغییرات روزافزون جامعه جهانی انطباق دهند.
خودآگاهی و اعتماد به نفس اعضای جامعه توسعهیافته
مردمان یک جامعه مبتنی بر توسعه پایدار، دارای خودآگاهی هستند؛ یعنی توانایی درک حالات روحی، احساسات و عواطف و انگیزههای خود و نیز تأثیر آن بر دیگران، از طریق افزایش اعتمادبهنفس، خودارزیابی واقعگرایانه و خودانتقادی. به علاوه دارای خودنظمی هستند، به این معنی که توانایی کنترل یا تغییر مسیر تمناها، خواستهها و حالات روحی غریب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام را، از طریق احساس ارزشمندی و اصالت و آمادگی برای تغییر، دارا هستند.
برای افراد چنین جامعهای، اشتیاق و دلبستگی به کار، دلایلی فراسوی مسائل مالی و موفقیت شغلی دارد. افرادی که در چنین فضایی نفس میکشند، به سبب تعهد بالای انسانی و ملی، تمایل شدیدی به پیگیری اهداف همراه با انرژی و پشتکار از طریق انگیزه قوی برای دستیافتن به موقعیت مناسب دارند و در مسیر دستیابی به این اهداف، حتی به هنگام رویارویی با شکست از نوعی خوشبینی ذاتی برخوردارند. دارای همدلی هستند به این معنی که از توانایی درک حالات عاطفی دیگران و نیز مهارت رفتار با دیگران بر اساس واکنشهای عاطفی آنها برخوردارند. در نهایت اینکه مردم اینگونه جوامع، مردمی هستند که از اعماق وجود میخواهند از گذشته بگسلند و همه امید خود را به آیندهای نو ببندند.
در یک جامعه توسعهیافته، چهار عامل «اطلاعات»، «انگیزه»، «سرمایهگذاری» و «نوآوری» با یکدیگر در هم آمیخته میشود و راه بر پیشرفت بشریت هموار میگردد و جالب اینکه این چهار عامل در سراسر تاریخ رمز ترقی و پیشرفت بودهاند. تلفیق این عوامل معمولاً حاصل نمیشود، مگر اینکه بستری مناسب در باورها و اعتقادات مردم در حوزههایی که مورد بحث قرارگرفته، به وجود آید.
نوعدوستی صاحبان کسبوکار
نوعدوستی اشخاص، به رغم نیتهای خیری که در آن هست، برای آسایش مردم و ثروتمند کردن جامعه انسانی در اولویت اول و برای دنیای بشریت در نگاه کلانتر، کافی نیست. آنچه که اشخاص با کمال مباهات انجام میدهند، باید سرمشق همه افراد جامعه، بنگاههای بزرگ اقتصادی و دولت قرار گیرد؛ یعنی نهادهایی که باید به نفع بقیه، فراتر از مرزها و نسلهای خود حرکت کنند. در این صورت و فقط در این صورت است که میتوان گفت دارای یک جامعه با توسعه پایدار هستیم که همه افراد حقیقی و حقوقی به مسئولیتهای اجتماعی خود واقف بودهاند و بدان عمل میکنند. همه ما صاحبان کسبوکار، بنا به مسئولیتی که در قبال جامعه خود داریم، ناگزیریم که فقیران را ثروتمند کنیم تا خود ثروتمندتر شویم و این یعنی اینکه تکلیفمان بیشتر از این است که فقط مالیات خود را بپردازیم. معنای این سخن این است که باید برای توسعه یکپارچه مناطق توسعهنیافته داخلی و خارجی سرمایهگذاری کنیم. همچنین در تکنولوژیهایی سرمایهگذاری کنیم که به طبیعت و محیطزیست آسیب کمتری میرسانند، گو اینکه چنین سرمایهگذاریهایی ممکن است در کوتاهمدت بازدهی اقتصادی نداشته باشند. ما و بنگاههای اقتصادیمان باید یاد بگیریم فقط تا نوک بینی خود را نبینیم تا نوادگان ما بتوانند در فضایی زندگی کنند که تلاش و کار مایه اصلی حیات آنها باشد.
اعتماد بیشتر، صراحت بیشتر، همگرایی بیشتر
در اجتماع توسعه پایدار، همه افراد آگاهانه خود را در موفقیت و شکستها سهیم میدانند. از اینرو در چنین فضایی، همکاری، نوآوری و یادگیری مستمر، رونق مییابد. بنابراین با شناسایی و پایبندی به اصول توسعه پایدار، احساس امنیت و ثبات در نزد تکتک مردم بیشتر شده و زیربنایی شفاف و مستحکم فراهم میشود تا آینده کشور و خود را با آن بنا کنند. راهبری و مدیریت کشور بر مبنای ارزشها و اصول جامعه توسعهیافته، موجب میشود افراد بدون هراس از بداندیشی و کارشکنی، با صراحت و اعتماد با یکدیگر تعامل کنند و نگران سوءتعبیر از نظرات و عقایدشان نباشند.
خلاصه اینکه، در صورت پایبندی عملی و تعهد واقعی به اصول جوامع توسعهیافته، همگرایی و سینرژی فزایندهای برای تحقق اهداف متعالی فراهم میشود. توجه عمیق و قلبی به انسانهای جامعه و سرنوشت آنان در نزد تکتک افراد در جهت بهبود مستمر کیفیت زندگی آنان خواهد بود. تصمیمگیری و عمل بر پایه ارزشها و اصول توسعه پایدار و حاکم کردن این اصول بر رفتارهای فردی و جمعی در جامعه، موجب خواهد شد تا بیش از پیش حکمت و فرزانگی را شالوده فهم پدیدهها و واقعیتهای زندگی خود قرار دهیم. حاکمیت چنین فضایی، باعث میشود که در زمینه توسعه کشور هم، اندیشههای نوینی تکوین یابد تا احساس مسئولیت بیشتر در قبال سرنوشت و کیفیت زندگی انسانها ایجاد شود. کاهش ناملایمات ملی و اجتماعی از راه پایبندی به ارزشها و اخلاقیات انسانی با هدف سالمسازی رفتارهای فردی و اجتماعی و حرکت به سمت توسعه پایدار کشور تسریع مییابد. کسب مهمترین مهارت مورد نیاز انسان امروزین یعنی همدلی متعالی، هموارتر میشود و عشق به انسانهای دیگر، برای تکتک افراد جامعه تبلور پیدا میکند. تنها در چنین فضایی است که اصول توسعه پایدار در نزد مردم یک کشور به ارزش غایی تبدیل و قطبنمایی میشود برای پیمودن راه دشوار ولی زیبایی که ترسیم میشود.