اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

کمبود مادر همه مصیبت‌هاست

آینده نگر

 علم اقتصاد برای بسیاری از مردم موضوعی خسته‌کننده است و فقط عشاق کلمات و اعداد می‌توانند از آن لذت ببرند. در این بین افراد کسی هستند که نه به خاطر توانایی یا کنجکاوی، بلکه به خاطر وظیفه به یک موضوع جذب می‌شوند. جان راجرز کامنز هم چنین آدمی بود، فردی که گویا ماموریتی خاص دارد. کامنز در خانواده‌ای بسیار مذهبی به دنیا آمد و سال‌های سال در تلاش بود که آموزه‌های مسیحی را با مطالعات اقتصادی‌اش ترکیب کند. این مسئله باعث شد که به سمت دیدگاه‌های مترقی مکتب نهادگرا متمایل شود و در این مکتب بود که به شکلی نظام‌مند از تغییری اجتماعی دفاع می‌کرد که به نظرش باعث می‌شد دنیا جایی بهتر برای زندگی شود.
کامنز که در ابتدا به عنوان فردی رادیکال تقریبا طرد شده‌بود در نهایت توانست به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون مشغول به کار شود. تاثیر کامنز در فهم ما از تاریخچه علم اقتصاد بسیار زیاد است. او اولین تاریخ‌نگار و نظریه‌پردازی بود که در آمریکا به بررسی جنبش‌های کارگری به شکل دقیق و تاریخی پرداخت. کامنز یکی از مدافعان اتحادیه‌های کارگری بود و به نظر این اتحادیه‌ها، نهادهایی بودند که باعث می‌شدند جامعه به جلو حرکت کند. این دیدگاه باعث شد که او تبدیل به رهبر نهادگرایی ویسکانسین شود.
پیگیری عملی و نظری نهادگرایی توسط کامنز باعث شد که او در نهایت بتواند نظریه کاملا مستقل خود را در زمینه اقتصاد نهادگرا صورت‌بندی کند. در صورت‌بندی او، گروه‌های انسانی، مانند اتحادیه‌های کارگری حامل و واجد همان حقوقی هستند که اقتصاد کلاسیک به افراد نسبت می‌داد.
در این زمینه، یکی از مسائلی که باعث شهرت بسیار زیاد کامنز می‌شود، تحلیلی است که او از کنش جمعی دولت و دیگر نهادها دارد. به نظر او این کنش جمعی نقشی بسیار حیاتی در فهم اقتصاد دارد. به نظر کامنز، قانون‌گذاری دقیق و صحیح می‌تواند منجر به تغییر اجتماعی شود. همین دیدگاه او باعث شد که افراد زیادی او را سوسیالیست بنامند که در فضای جامعه آمریکا بار معنایی نسبتا تاریکی دارد. کامنز مدافع حق رای سیاه‌پوستان می‌دانست و حتی از این نظریه هم پشتیبانی می‌کرد که سیاه‌پوستان حزبی مستقل راه‌اندازی کنند تا بتوانند نقش و نماینده مناسب‌تری در یک جامعه دموکراتیک داشته باشند.
کمبود یا وفور؟
برای درک بهتر مبانی فلسفی نگاه کامنز باید نگاهی به رابطه او با هیوم بیندازیم. کامنز هم با پیروی از هیوم بحث خود را از «کمیابی» آغاز می‌کند. او توضیح می‌دهد که هیوم به کمیابی باور داشت و آن را مبنای همکاری، همدردی، عدالت و مالکیت می‌دانست: «به بیان خود هیوم اگر ما با وفور پایان‌ناپذیر هرچیزی در این جهان مواجه باشیم هیچ عدالت، حقوق مالکیت و اخلاقی باقی نخواهد ماند. تنها چیزهای کمیاب چه واقعی و چه مورد انتظار، خواستنی و مطلوب هستند».
کامنز همین کمیابی را عامل تغارض منافع میان کنشگران فردی می‌داند. در واقع او معتقد است که اگر منابع کمیاب نبود همه می‌توانستند به هرچه می‌خواهند دسترسی داشته باشند و دیگر توجه به حقوق و اخلاق موضوعیت پیدا نمی‌کرد. از نظر او، این کمیابی است که بین منافع افراد ناسازگاری ایجاد می‌کند: هریک خواهان چیزی است که دیگری در اختیار دارد.
به اعتقاد کامنز، افراد به طور متقابل به یکدیگر وابسته‌اند. بنابراین کنشگران فردی برای رسیدن به خواسته‌های خود باید با یکدیگر به توافق‌های دست یابند و آن توافق‌ها را که کامنز قواعد کاری می‌نامد، مبنای عمل متقابل خود قرار دهند و نوعی نظم و سازگاری در روابط خود حاکم کنند.
از نظر کامنز، قواعد کاری مطرح شده، تعارض منافع را تبدیل به یک رابطه دوسویه می‌کند، روابط متقابل میان افراد را ممکن می‌سازد و انتظاراتی نظام‌مند در باب مالکیت و آزادی خلق می‌کند. در واقع، سازگاری منافع میان کنشگران فردی، امری مفروض و از پیش معلوم نیست و همکاری میان افراد به دلیل سازگاری مفروض منافع نیست. از نظر او، همکاری از لزوم سازگار کردن منافع و ایجاد نظم سرچشمه می‌گیرد. سازگار یمنافع در واقع پیامد کنش جمعی است که با هدف حفظ قواعد کنترل‏کننده تعارض طراحی شده‌است.
در واقع نظریه کامنز مبتنی بر سه رکن «تضاد منافع»، «وابستگی متقابل» و «نظم» است. در این چهارچوب، او به دنبال واحدی برای مطالعه و پژوهش است که همزمان حاوی سه رکن نام‏برده باشد. او نمی‌تواند کالا را واحد مطالعه بداند و اقتصاد را علمی نمی‌داند که رابطه بشر با طبیعت را مطالعه می‌کند. از نظر او اقتصاد باید بتواند رابطه بشر با بشر را مطالعه کند و از این رو مبادله واحد تحلیلی است که می‌تواند مبنای مطالعه رابطه انسان‌ها با یکدیگر باشد و در عین حال متضمن هرسه رکن بالا باشد.
 
 
جان کامنز
 
کامنز در اکتبر ۱۸۶۲ در ایالت اوهایو به دنیا آمد. پرورش مذهبی او باعث شد که در زندگی‌اش هم به دنبال عدالت باشد و همین عدالت‌جویی باعث شد که او در سمت چپ طیف اندیشه اقتصادی قرار بگیرد. بسیاری از معلمان کامنز او را شاگرد بسیار ضعیفی می‌دانستند و مشکل اصلی او هم این بود که موقع درس خواندن مشکلات ذهنی و روانی پیدا می‌کرد. پس از به پایان رساندن درس به آرای هنری جرج بسیار علاقه‏مند شد و برای تکمیل کردن تحصیلات خود به دانشگاه جان هاپکینز رفت، ولی بدون این‌که مدرکی بگیرد از این دانشگاه رفت. نهایتا در سن ۴۲ سالگی به دانشگاه ویسکانسین بازگشت و در آنجا مشغول به تدریس شد. کامنز که یکی از چهره‌های مشهور اقتصاد نهادگرا بود نهایتا در سال ۱۹۴۵، یعنی زمانی که ۸۲ سال سن داشت، در فلوریدای آمریکا درگذشت.
باکس کتاب
 اقتصاد نهادگرا
سال: ۱۹۳۴
«دیدگاه من مبتنی بر مشارکت در فعالیت‌هایی جمعی است و در این‌جا از این مشارکت نظریه‌ای استخراج خواهم کرد درباره کنشی جمعی که در کنترل کنشی فردی قرار دارد.» کامنز این کتاب را با چنین جملاتی آغاز کرده‌است و همین یک جمله به خوبی می‌تواند عناصر کلیدی این کتاب را برای ما به شکلی خلاصه توضیح دهد. با همین یک جمله متوجه می‌شویم که کامنز تا چه حدی برای اصلاح نهادی اهمیت قائل بود و فضا را برای این دیدگاه در نظریه‌هایش به خوبی باز کرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن