کرونا، تلنگری بر آموزش برخط
مهدی بهلولی آموزگار و کنشگر صنفی/ آینده نگر
کسانی که بحثهای مربوط به آموزشوپرورش ایران را دنبال میکنند بیگمان بارها و بارها به مفهومهایی همچون «نابرابری و بیعدالتی آموزشی»، «فقر آموزشی»، «شکاف آموزشی» و… برخورد کردهاند. اصل مطلب این است که در ایران، کودکان خانوادههای فقیر و ثروتمند، در دسترسی به آموزش، دارای وضعیت یکسان نیستند. درحالیکه در برخی منطقههای مرفهنشین تهران و دیگر شهرهای بزرگ، برخی مدرسههای پولی با امکانات بسیار وجود دارد بچههایی هم بهویژه در برخی منطقههای روستایی و محروم کشور هستند که کلاس درسشان حتی صندلی و در و دیوار ندارد. این نابرابری آموزشی، البته بهتازگی پدید نیامده و سالهاست که آموزشوپرورش ما از این شکاف بزرگ و ژرف آموزشی در رنج است و پیامدهای گوناگون آنهم خود را در ورودیهای دانشگاههای خوب کشور و همچنین بازار کار و دستیابی به شغلهای با درآمد بالاتر و شرایط کاری بهتر و در کل بهرهمندی از یک زندگی کیفیتر، نشان میدهد. این نابرابری در دسترسی به آموزش، در روزگار کرونایی هم خود را نشان داد و حتی بیشتر شد. پس از یکی، دو هفته نخست تعطیلی مدرسهها بهخاطر گسترش ویروس کرونا که آموزشوپرورش بهگونهای در سردرگمی به سر میبرد و نمیدانست که با این وضعیت باید چگونه برخورد کند، بحث آموزشهای برخط [آنلاین] مطرح شد. البته پیش از اینکه آموزشوپرورش بهطور رسمی بخواهد در این زمینه تصمیمی بگیرد و به مدرسهها و آموزگاران اعلام کند بسیاری از فرهنگیان، خودجوش و با سلیقه و توان و امکانات خود و بیشتر به کمک تلگرام و واتساپ، شروع به برقراری ارتباط با دانش آموزان و ارائه آموزش برخط کردند. برقراری ارتباط با دانشآموزان البته با میانجی مدرسهها انجام گرفت، بدین معنا که مدیران و کارگزاران اجرایی مدرسهها، برای هر کلاس، گروه اینترنتی تشکیل دادند و دانشآموزان و آموزگاران کلاس را به آن افزودند. ناگفته پیداست که کیفیت آموزش برخطی که بدین روش انجام گرفت به کیفیت کلاس درس حضوری نمیرسید اما هرچه بود راهی باریک به شمار میآمد که بچهها، سراسر از آموزش به دور نمانند. در این میان اما شمار چشمگیری از دانشآموزان منطقههای محروم و روستایی بوده/هستند که بهدلیل دسترسی نداشتن به کامپیوتر، تلفن هوشمند و اینترنت یا اینترنت پرسرعت، یا بهکلی نتوانستند از آموزشهای برخط بهرهای ببرند و یا در دسترسی به این آموزشها، با دشواریهای فراوانی روبهرو شدند؛ بنابراین رویهمرفته میتوان ادعا کرد که کرونا، دستکم تاکنون، بر فقر و شکاف آموزشی میان کودکان ایرانی، افزوده است.
نکتهای درخور درنگ البته در این میان وجود دارد که کرونا، باعث شد که بسیاری از بچههای شهری، چند ماه در قرنطینه خانگی به سر برند که همین رخداد میتواند پیامدهای منفی کوتاه و میانمدت بر سلامت روحی آنها بگذارد – و این نکتهای است که مدرسهها باید در دوران پساکرونا به آن توجه داشته باشند که با واردکردن فشار زیاد بر دانشآموزان بهمنظور جبران عقبافتادگیهای درسی، خواسته یا ناخواسته به این وضعیت نابسامان روحی دانشآموزان دامن نزنند- اما این وضعیت برای بچههای روستایی، کمتر وجود داشت. همین میتواند نوعی امتیاز برای این کودکان باشد که از فشارهای روحی روزگار کرونایی و زندگی چندماهه در چهاردیواری آپارتمانهای کوچک شهری، به دور ماندند؛ بنابراین به نظر میرسد که هنوز برای یک ارزیابی همهجانبه از پیامدهای منفی کرونا بر آموزش و کودکان طیفهای گوناگون اجتماعی، زود باشد اما اگر بحث را به آموزشهای برخط خلاصه کنیم ارزیابی کار، آسانتر مینماید.
چیستی مفهوم فقر آموزشی
فقر آموزشی؛ همه ما برداشتی شهودی از این مفهوم داریم ولی برخی اندیشهورزان گستره آموزش، فقر آموزشی را اینگونه تعریف کردهاند: «شرایطی که در آن، حق دسترسی کودکان به آموزش، محدود میشود و بچهها از فرصتهای یادگیریای محروم میشوند که برای پرورش مهارتهای بایسته برای زندگی در جامعه دگرگونشونده کنونی به آنها نیازمندند.» از فقر آموزشی، تعریفهای دیگری هم شده است برای نمونه: «محروم کردن بچهها و بزرگترها از فرصت دانستن (To know)، بودن (to be)، با همدیگر زندگی کردن (to live together) و انجام دادن و تجربه کردن(to do) .» تعریفهایی ازایندست، به ما یادآور میشوند که فقر آموزشی، تنها در نبود یا کمبود ابزار و امکانات اولیه آموزش (امکانات سختافزاری) خلاصه نمیشود و آموزشی که جلوی پرورش قوه خیال و اندیشهورزی و آشنایی با سنجشگرانهاندیشی (تفکر انتقادی) را نیز میگیرد آموزشی فقیر به شمار میآید. یک نکته مهم در این بحث این است که شوربختانه در ایران و در میان سندهای رسمی آموزشوپرورش، هیچ تعریف دقیقی از فقر آموزشی یا عدالت آموزشی وجود ندارد – دستکم تا آنجا که این نگارنده جستوجو کرده چیزی دراینباره به دست نیاورده است. مثلاً درباره مفهوم عدالت آموزشی در رهنامه مجموعه سند تحول بنیادین فقط در پاورقی صفحه ۹۱ کمی در مورد عدل و عدالت در اسلام نوشتهشده اما در مورد عدالت آموزشی تعریفی ارائه نشده است.
همین نبود تعریفهای دقیق باعث میشود که خیلی راحت برخی فرادستان سیاسی و آموزشی کشور ادعا کنند که ما در ایران، از عدالت آموزشی برخورداریم چراکه در هرجای ایران، بههرحال گچ و تخته و کلاس و آموزگاری پیدا میشود! البته برای بطلان این دیدگاه، شاید نیاز به تعریفهای خیلی دقیق هم نباشد. مرکز پژوهشهای مجلس در ارزیابی خود از لایحه بودجه ۹۹، شمار بازماندگان از تحصیل و ترک تحصیلی را رویهمرفته نزدیک به ۹۳۴ هزار تن اعلام کرد. از سویی هماکنون پیرامون ۹ میلیون بیسواد مطلق و ۱۰ میلیون کمسواد (زیر متوسطه نخست) در کشور داریم. این آمارها، بیگمان نشانی بر فقیر بودن آموزشاند. گواه دیگر وضعی است که در آزمونهای جهانی تیمز و پرلز داریم. تیمز آزمونی است که هر ۴ سال یکبار، از بچههای پایههای چهارم و هشتم در درسهای ریاضی و علوم گرفته میشود. در تیمز سال ۲۰۱۵، ایران در درس علوم در پایه چهارم و از میان ۴۷ کشور، ۴۳ام، در درس ریاضی، از ۴۹ کشور ۴۲ام، در پایه هشتم در درس علوم کشور از ۳۹ کشور ۲۷ام و در درس ریاضی کشور از ۳۹ کشور ۲۹ام شده است. در آزمون پرلز هم که سواد خواندن بچههای پایه چهارم را ارزیابی میکند و هر ۴ سال یکبار برگزار میشود اوضاع، همینگونه است. در آزمون سال ۲۰۱۶، ایران از میان ۵۰ کشور شرکتکننده، رتبه ۴۵ام را به دست آورده است؛ بنابراین روشن است که ما در ایران، با پدیدهای به نام فقر آموزشی روبهرو هستیم و شمار چشمگیری از کودکان کشور ما، به هیچ رو به آموزشی کیفی و حتی قابلقبول، دسترسی نداشته و ندارند. کرونا البته بر این فقر افزود.
دسترسی به اینترنت و دانش آموزان
در نبود آمار شفاف و دقیق، درباره میزان دسترسی کودکان ایرانی از منطقههای جغرافیایی گوناگون و دهکهای متفاوت اقتصادی به اینترنت، آمارهای ناهمسازی از زبان برخی فرادستان آموزشی و نمایندگان مجلس شنیده شد. نخستین آمار، از زبان محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش منتشر شد مبنی بر اینکه حدود ۳۰ درصد بچههای ایرانی، به اینترنت دسترسی ندارند. ۳۰ درصد بهشتاب تکذیب شد و به حدود ۷ درصد کاهش پیدا کرد! مدتی گذشت، و آهستهآهسته گزارشهای زیادی در رسانهها بازتاب یافت که نشان میدادند بسیاری از خانوادههای مستضعف، برای تهیه گوشی همراه و دسترسی به اینترنت پرسرعت، به دردسرهای فراوان افتادهاند. از سوی دیگر آمارهایی از سطح جهان منتشر شد که نشان میداد که این شرایط منحصر به ایران نیست. برای نمونه: «آمار نشان میدهد که ۸۷% استرالیاییها میتوانند به اینترنت خانگی دسترسی داشته باشند؛ اما در جوامع محروم استرالیا ۶۸% بچههای بین ۵ تا ۱۴ ساله در مقایسه با ۹۱% دانشآموزانی که در مناطق بهرهمند زندگی میکنند، دسترسی به اینترنت خانگی دارند.» برخی آمارهای دیگر هم نشان میداد که درصد بالایی از دانشآموزانی که به اینترنت دسترسی دارند از آموزشهای برخط استفاده نمیکنند: «فایننشال تایمز براساس پژوهش بنیاد ساتن آورده است که دوسوم کودکان بریتانیایی از هنگام شروع تعطیلیهای کرونایی، در یادگیریهای برخط شرکت نکردهاند.» پسازاینها روشن شد که آمار ۳۰ درصد اگر کم نباشد زیاد هم نیست و برخی نمایندگان مجلس از آمارهای بالاتری سخن گفتند.
در تارنمای مرکز آمار ایران، واپسین آمار مربوط به میران دسترسی خانوارهای ایرانی به تلفن همراه و رایانه و اینترنت، به سال ۹۴ و پیش از آن برمیگردد. برای نمونه ضریب نفوذ اینترنت در سال ۹۳، ۳۹.۴ درصد ذکرشده است. برای سال ۹۴ همچنین آمده است که درصد خانوارهای شهری دارای رایانه ۶۴.۸، درصد خانوارهای شهری با دسترسی به اینترنت در محل سکونت ۶۲.۱، درصد خانوارهای روستایی دارای رایانه ۳۶.۱، درصد خانوارهای روستایی با دسترسی به اینترنت و محل سکونت ۳۶.۷. البته برای سالهای بعد، اینجاوآنجا و از زبان برخی فرادستان وزارت ارتباطات آمارهایی دیده میشود.
برای نمونه وزیر ارتباطات، محمدجواد آذری جهرمی، در ۱۲ مهر ۹۷ گفته است که: «تعداد روستاهای بالای ۲۰ خانوار متصل به خدمات مناسب اینترنتی، در ابتدای دولت دوازدهم ۲۵ درصد بود که اکنون به ۵۵ درصد افزایشیافته است.» البته روشن نیست که منظور ایشان از «خدمات مناسب اینترنتی» دقیقاً چیست و آیا این خدمات مناسب به درد آموزش برخط میخورد یا نه. ایشان در جای دیگری گفته است که تا پایان شهریور ۹۸، ضریب نفوذ اینترنت در کشور به ۸۱.۴۸ رسیده است و ضریب نفوذ اینترنت تلفن همراه ۷۶.۵۸ درصد و ضریب نفوذ اینترنت ثابت، ۴.۹ درصد برآورد میشود. به هر رو شکی نیست که هماکنون در ایران و بهویژه در دهکهای پایینی، شمار چشمگیری از دانشآموزان به اینترنت پرسرعت و ابزار لازم برای آموزش برخط، دسترسی ندارند و در دوران کرونا، از آموزشهای برخط، بیبهره ماندهاند. یک نکته مهم که در سفارش برخی از اندیشهورزان جهانی آموزشدیده میشود این است که کرونا، میتواند تلنگری باشد که حکومتها، به آموزش و شرایط اقتصادی و زیربناهای ارتباطی منطقههای محروم، توجه جدیتر نشان دهند؛ بهویژه اینکه هنوز معلوم نیست که کرونا در سال آموزشی آینده، با مدرسهها، چه خواهد کرد و آیا دوباره آنها را به تعطیلی خواهد کشاند یا نه. راهاندازی یک سیستم آموزش برخط کارآمد، میباید بیشازپیش جدی گرفته شود. این سیستم در روزهای عادی سال نیز میتواند به کمک آموزش بیاید. آموزش برخط، تنها برای روزگار تعطیلی مدرسهها نیست و میتواند در روزهای عادی هم به کمک آموزش حضوری بیاید تا به کیفیت آموزش بیفزاید.
تعریفهای عدالت آموزشی و لزوم تقویت آموزش برخط
در اینجا شاید بد نباشد که به این نکته هم توجه کنیم که عدالت آموزشی از سه زاویه دید متفاوت، تعریف متفاوت میگیرد. زاویه دید اول تعریف بازاری از عدالت آموزشی است که میگوید قرار نیست چیزی برابر باشد، هرکسی به هر مقداری که پول میدهد آش میخورد؛ بنابراین، اگر شما شاهد نابرابری آموزشی هستید این عین عدالت است. به عبارتی تعریف عدالت آموزشی از دیدگاه بازار محور اینگونه است که هرکسی با توجه به بنیه اقتصادی خود و خانوادهاش از امکانات آموزشی برخوردار میشود و طبیعی است که هرچقدر این بنیه قویتر باشد کیفیت آموزش هم بهتر خواهد بود. شاید باور نکنید مسئولانی در کشور هستند که این تعریف را از عدالت دارند. دیدگاه دوم هم این است که عدالت و برابری را یکی بدانیم؛ یعنی اگر قرار است عدالت برقرار شود باید همه به یک صورت آموزش ببینند و همه از امکانات یکسان برخوردار باشند؛ که البته این دیدگاه، هم ناشدنی است و هم بهویژه در آموزش، زیانبخش است چراکه درواقع تحمیل یک سیاست یا روش آموزشی یکسان به همه دانشآموزان است. دیدگاه سوم این است که برعکس، عدالت و برابری یکی نیستند اما اگر قرار است آموزش عادلانهای وجود داشته باشد باید فرصتهای بیشتری برای طبقههای محروم فراهم شود؛ یعنی بهنوعی تبعیض مثبت قائل شدن برای کسانی که جزو طبقات محروم هستند. در ادبیات و گفتمان جهانی آموزش، مفهوم عدالت آموزشی درواقع روی تعریف سوم انجام میگیرد؛ یعنی مفهوم عدالت را با توجه به «انصاف» تعریف میکنند. دیدگاه منصفانه و دادورزانه، دیدگاهی است که جان رالز فیلسوف انگلیسی بهعنوان دیدگاه عدالت بهمنزله انصاف آن را مطرح میکند. به این معنی که اگر مشاهده کردید کودک یا طبقهای در محرومیت اجتماعی و فرهنگی به سر میبرد و نیاز به کمکآموزشی دارد باید برای جبران این عقبماندگی به آن کمک کرد. به نظر من یکی از مشکلات ما در سیستم آموزشی این است که تعریف دقیقی از عدالت آموزشی نداریم و هرکسی از ظن خود در این مورد حرف میزند و خیلی راحت ناعدالتیهای آموزشی را بهعنوان عدالت تحویل جامعه میدهد.
در تعریف عدالت آموزشی اگر سنجه را انصاف بگیرید عدالت یک فرآیند میشود و برابری هدف آن فرایند. عدالت، انصاف و دادورزی است که برآمد آن میشود برابری؛ یعنی ما میخواهیم درواقع نابرابر برخورد کنیم اما نتیجه عادلانه بگیریم. حالا بد نیست به بخشی از گزارشی توجه کنیم که مرکز پژوهشهای مجلس از وضعیت آموزشی کشور داده است که نشان میدهد آموزش ما درواقع تا چه اندازه از تعریف عدالت بهمثابه انصاف دور است: «بررسیها نشان میدهد تعداد دانشآموزان مدارس شبانهروزی دوره متوسطه اول و دوم که بیشتر در منطقه روستایی، عشایری و محروم قرار دارند در سالهای ۸۹ تا ۹۴ نزدیک به ۱۹ درصد کاهش داشته است. درحالیکه توجه بیشتر به این مدرسهها نقش محوری در تحقق شعار عدالت آموزشی و توجه به مناطق روستایی و محروم دارد.» با این وضعیت، گسترش امکانات ارتباطی در منطقههای محروم، میتواند ابزاری برای برخورد با وضعیت ناعادلانه آموزشی کشور به شمار آید. از تجربه تلخ کرونا که جانهای بسیار گرفت، میباید و میتوان درسهای بسیار آموخت. درزمینه آموزشوپرورش کرونا تلنگری بود که آموزش برخط را جدی بگیریم و شرایط آن را برای همه بچهها فراهمسازیم تا هرچه بیشتر به فرایند آموزشی منصفانه و برآمد آموزشی برابرانه، نزدیکتر شویم.
*مهدی بهلولی آموزگار و کنشگر صنفی/ آینده نگر