اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

پیر اقتصاد نئوکلاسیک

آینده نگر

 آلفرد مارشال یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددان‌های نسل خود بود. کتاب او با عنوان «اصول علم اقتصاد» تا چند دهه به عنوان کتابی استاندارد برای مطالعه اقتصاد استفاده می‌شد. در این کتاب مطلوبیت نهایی، عرضه و تقاضا و هزینه‌های تولید زیر چتر یک نظریه بزرگ‌تر یکپارچه شده‌اند. از سوی دیگر مارشال به بحث پیرامون افزایش و کاهش عایدی تولید می‌پردازد. مانند بسیاری از اقتصاددان‌های عصر خود مارشال ابتدا در ریاضیات آموزش دید و حتی در این زمینه به درجه استادی رسید، اما پس از آن نظر خود را به اقتصاد سیاسی معطوف کرد. البته علیرغم آشنایی مارشال با ریاضیات، معادلات پیچیده ریاضی در کارهای اقتصادی او بیشتر در حد یک پاورقی توضیح داده شده‌اند. یکی از مسائلی که باعث شد مارشال بسیار مشهور شود سادگی نوشته‌های او بود.
نظریه اقتصادی مارشال پیرامون مسئله تعیین قیمت می‌چرخد. از نظر او قیمت حاصل رابطه بین عرضه و تقاضا است و می‌تواند در دوره‌های تاریخی مختلف، رفتارهای گوناگونی از خود نشان دهد. قیمت در کوتاه‌مدت اساسا تحت تاثیر تقاضا است اما در بلند مدت، هزینه تولید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. در تمام دوره‌ها هم قیمت به شدت تحت تاثیر میزان رقابت‌پذیری بازار است. از سوی دیگر مارشال بابت قیاس قیچی مشهور است. او در این قیاس عنوان می‌کند که مطلوبیت و هزینه تولید مانند دو تیغه یک قیچی با هم همکاری دارند.
 مسئله تعیین قیمت
نظریات مارشال را از دو جنبه خرد و کلان می‌توان بررسی کرد. در جنبه خرد از یک سو با نظریه تقاضا روبه‌رو هستیم. در این نظریه، مارشال رفتار مصرف‌کننده را با استفاده از روش مطلوبیت بیان کرده و برای آن این فرض‌ها را در نظر می‌گیرد: ۱) مطلوبیت براساس رضایت خاطری که از مصرف کالاها نصیب مصرف‌کننده می‌‌شود، قابل اندازه‌گیری است؛ یعنی می‌‌توان مطلوبیت را از طریق اعداد اصلی اندازه‌گیری کرد؛ ۲) قانون «کاهش مطلوبیت نهایی»، یعنی اینکه از سطح معلوم به‌بعد، مطلوبیت نهایی با افزایش میزان مصرف، شروع به کاهش می‌کند؛ ۳) کلیه کالاهای مورد مصرف، مستقل از یکدیگر هستند، در نتیجه معادله مطلوبیت کل از جمع توابع انفرادی مطلوبیت به‌دست می‌‌آید.
اما دیدگاه اقتصاد خرد مارشال شامل نظریه عرضه هم می‌شود. دراین نظریه مارشال طرز رفتار تولیدکننده را با استفاده از روش هزینه بیان می‌‌کند، هدف اصلی تولیدکننده به حداکثر رساندن سود یا به حداقل رساندن زیان است. با این هدف، میزان محصولی که یک بنگاه تولیدی می‌‌تواند تولید کند، بستگی به میزان منابع تولید دارد که از آن بهره‌برداری می‌‌کند. همچنین بنگاه تولیدی می‌‌تواند با افزایش یا کاهش در میزان بهره‌برداری از منابع تولید، میزان محصول را تا حد معینی تغییر دهد. مارشال برای استخراج منحنی عرضه، از برابری بین هزینه نهایی و قیمت استفاده کرده و منحنی عرضه را استخراج نموده است. این برابری، تعادل بنگاه را در کوتاه‏مدت نشان می‌دهد.
مارشال نظریه‌هایی را هم درباره رابطه قیمت و ارزش مبادله دارد که طبق همه آن‌ها در نتیجه مارشال در کوتاه‌مدت، نظریه مارژینالیست‌ها را قبول دارد که طبق آن مطلوبیت عامل تعیین‌کننده قیمت است، نه هزینه تولید. برعکس، در درازمدت فقط هزینه تولید، عامل تعیین‌کننده قیمت و موجب برقراری تعادل پایدار بین عرضه، تقاضا و قیمت است. پس به‌نظر مارشال، هرچه مدت کوتاهتر باشد، تاثیر تقاضا در تعیین ارزش بیشتر است. برعکس، هرقدر مدت طولانی‌تر باشد، به همان نسبت، تأثیر هزینه تولید در تعیین ارزش بیشتر است.
از سوی دیگر مارشال به نظریه توزیع درآمد ملی می‌پردازد. درواقع این نظریه، کاربرد «نظریه ارزش»، برای قیمت‌گذاری عوامل تولید است. قیمت که به‌وسیله تقاضا و عرضه این عوامل در بازار تعیین می‌‌شود، برای کارفرمایان اقتصادی هزینه محسوب می‌شود. هزینه عوامل تولید، از طرف درآمد به‌صورت بهره، دستمزد و سود به عوامل تولید تعلق می‌گیرد. هریک از درآمد‌ها از طریق تقاطع عرضه و تقاضا در شرایط بازار رقابت کامل به‌وجود می‌‌آید. بدین ترتیب، مارشال ارتباط خاصی بین نظریه ارزش و توزیع که در اقتصاد کلاسیک وجود نداشت، برقرار می‌کند.
مارشال قسمت عمده تحلیل خود را به «اقتصاد خرد» اختصاص داد. به همین جهت توجه زیادی به مباحث اقتصاد کلان نداشت. با این‌همه در اقتصاد کلان، با قبول «قانون سه» به تجزیه و تحلیل «نظریه سطح عمومی قیمت‌ها» پرداخت. براساس این قانون که به «ژان باتیست سه» منتسب است، هرگاه اقتصاد در اشتغال کامل قرار گیرد و سرعت گردش پول نیز ثابت باشد، سطح قیمت‌ها بستگی به حجم پول خواهد داشت. اگر عرضه پول ثابت بماند، قیمت‌ها هم ثابت هستند، بنابراین با افزایش یا کاهش عرضه پول، قیمت‌ها افزایش یا کاهش خواهند یافت. مارشال معتقد است که تنها انگیزه مردم برای نگهداری پول، «انگیزه داد و ستد» یا «انگیزه معاملاتی» است. همان‌طور که مشخص است گرچه مارشال کندوکاو زیادی در اقتصاد کلان نداشته، اما رویکرد منسجم او تاثیر نظراتش حتی در این زمینه را هم زیاد کرده‌است.
 
آلفرد مارشال
آلفرد مارشال در میانه تابستان ۱۸۴۲ در لندن به دنیا آمد. پدرش کارمند بانک و یک مسیحی معتقد بود. مارشال در تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود تسلط و مهارتش را در ریاضیات نشان داد و این مسئله در کالج هم ادامه پیدا کرد. مارشال که در ابتدا در رشته فیزیک تحصیل می‌کرد به دلیل مشکلات روحی این رشته را رها کرد به فلسفه روی گردان شد و مخصوصا در زمینه‌ای متمرکز شد که امروزه می‌توان به آن نام «فلسفه علم» را داد. از همین زمینه علاقه او به جریانات اجتماعی و اقتصادی افزایش پیدا کرد و در نتیجه او با مطالعات فراوانی که در علم اقتصاد انجام داد به یکی از چهره‌های سنت نئوکلاسیک تبدیل شد. مارشال نهایتا در همان میانه تابستان ۱۹۲۴ در کمبریج انگلستان درگذشت.
 پول، اعتبار و بازرگانی
سال: ۱۹۲۳
یکی از زمینه‌های تخصصی مارشال تحلیل پولی بود اما او در سال‌های جوانی و میانسالی فرصت نکرد که اثری نظام‌مند درباره این مسئله بنویسد. این کتاب دقیقا مربوط به همین زمینه است و آخرین اثر اصلی نوشته شده توسط مارشال به حساب می‌آید. در این اثر ایده‌های زیادی توسط مطرح شده‌است که از بین آن‌ها ایده «سیمتالیسم» شهرت فراوانی دارد که مارشال در چهارچوب آن استفاده از طلا و نقره را به صورت همزمان برای مبنای پولی مطرح کرده‌است. جدای از این مسائل در این کتاب با دیدگاه‌های مارشال درباره رابطه بین نوسانات کسب‌وکار و بازار اعتباری و همچنین مسئله اشتغال عمومی آشنا می‌شویم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن