مهندس ناظر گذار از کمونیسم
آینده نگر
آندره شلایفر اقتصاددان روس-آمریکایی بسیار برجستهای است که طی سه دهه اخیر بر کرسی اقتصاد دانشگاه هاروارد تکیه زده است. شلایفر در دو زمینه اقتصاد گذار، به طور مشخص گذار از کمونیسم به سرمایهداری در کشورهای اتحاد شوروی و ایجاد نهادهای نوین اقتصادی و انجام اصلاحاتی در راستای کوتاه کردن دست دولت از اقتصاد یک کشور کار کرده است.
پیش از اینکه بیشتر با شلایفر آشنا شویم بد نیست این مسئله را بدانیم که او یکی از اصلیترین چهرههای پروژه هاروارد برای بازسازی اقتصاد روسیه پس از فروپاشی کمونیسم بود. دولت آمریکا قصد داشت از طریق این پروژه اصلاحاتی اقتصادی در روسیه اجرا کند و در راهاندازی یک بازار سهام بسیار قدرتمند هم به این کشور کمک برساند. در نهایت معلوم شد شلایفر از این موقعیت ویژه خود سوءاستفاده کرده و حجم زیادی سود را از طرقی غیرقانونی نصیب خود کردهاست که این مسئله منجر به جریمه شدن حتی خود دانشگاه هاروارد به مبلغ ۲۵.۶ میلیون دلار و شلایفر به مبلغ ۲ میلیون دلار شد و دولت آمریکا هدایت منابع مالی خود از طریق پروژه هاروارد را متوقف کرد.
البته این مسئله را نباید فراموش کرد که شلایفر علیرغم این رفتار خلاف قانون، واقعا یکی از برجستهترین اقتصاددانهای دوره خود هم به حساب میآید و حجم گستردهای از نوشتههای او به مسائلی چون حقوق در اقتصاد، حکمرانی بر شرکتها و مالیه رفتاری میپردازند. با اینحال او بیش از هرچیز با مسئله اصلاح اقتصادی و گذار از کمونیسم به سرمایهداری در شوروی شناخته میشود.
یک بلوک تکهتکه
شلایفر در دهه دوم قرن بیستویکم یادداشت کوتاهی تحت عنوان «هفت درس گذار از کمونیسم که آموختم» منتشر کرد که نظر افراد بسیار زیادی را به خود جلب کرد و اتفاقا در ایران هم توسط روزنامه دنیای اقتصاد ترجمه و منتشر شد.
درس اولی که شلایفر گرفته این است که فعالیت اقتصادی در ابتدای اصلاحات افت کرد، پس افرادی که قصد دارند چنین اصلاحاتی را در کشورهای خود مدیریت کنند نباید توقع رشد بسیار سریع و بلافاصلهای داشته باشند. در نظر داشتن این نکته بسیار مهم است که اصلاحات اقتصادی زمان میبرند.
درس بعدی تقریبا در امتداد نکته قبلی به این مسئله اشاره میکند که گرچه مسیر اصلاح به کندی آغاز شد و فرازونشیبهایی نسبی را از سر گذراند، اما در نهایت طی ۲۰ سال پس از اصلاح عمده مردمی که در بلوک شرق زندگی میکردند، از هر لحاظ کیفیت زندگی بهتری را تجربه میکردند. شلایفر با تکیه به این مسئله از افرادی که قصد اصلاحات اقتصادی دارند میخواد که به سرمایهداری «ایمان» داشته باشند.
درس سوم تا حد زیادی پیچیدگیهای خاص خود را دارد. اصلاحات تولید را کاهش میدهند و این مسئله ممکن است منجر به اعتراضات مردمی و ظهور پوپولیسم شود. شلایفر تذکر میدهد که این اتفاق نیفتاد و مردم از دولتهای اصلاحاتی راضی بودند، و اتفاقی که در برخی از نقاط رخ داد، افتادن قدرت به دست اشرافیت جدیدی بود که به تازگی سربرآورده بودند. پیچیدگی ماجرا اینجاست که شلایفر به روشنی توضیح نمیدهد که از دل این اصلاحات چطور این اشرافیت ایجاد شد؟
درس چهارم شلایفر این است که هم اقتصاددانها و هم اصلاحگران نباید حرکت به سمت بازارها را زیادتر از حد برنامهریزی کنند، اما مهمتر اینکه به امید اجرای اصلاحات مرتبتر و بهسامانتر در آینده، آن را به تاخیر نیندازند.
درس پنجم این است که برای رشد جدای از ایجاد انگیزه از طریق ارائه مشوق نیازمند سرمایه انسانی مناسب هم هستیم و همین ضعف در سرمایه انسانی باعث شد که بسیاری از بنگاههای موفق بلوک شرق در یک اقتصاد رقابتی شکست بخورند. به گفته خود شلایفر: «نمیتوانید به یک سگ پیر حتی با دادن مشوقها حقههای جدید بیاموزید.»
درس ششم تقریبا برای بسیاری از مسائل و دورههای تاریخی صادق است و آن اینکه بیش از حد نباید ضربات منفی یک بحران اقتصادی را جدی گرفت و بزرگ جلوه داد. شلایفر با اشاره کردن به بحران اقتصادی سالهای پایانی قرن بیستم در روسیه به این نکته اشاره میکند که نباید از بحرانها وحشت داشت، زیرا آنها به زودی فراموش میشوند.
درس آخر هم که غیراقتصادیترین درس است به گذار سیاسی در کنار گذار اقتصادی اشاره میکند. به گفته شلایفر گرچه میتوانیم مسیر گذاری برای اقتصاد مشخص کنیم و سطحی از پیشبینی در آن داشته باشیم، در پیشبینی تغییرات سیاسی با دشواریهای بسیار فراوانی روبهرو هستیم و کشورهای بلوک شرق هم سطح گستردهای از حکومتهای متفاوت را دل خود جا دادهاند.
آندره شلایفر
شلایفر در زمستان ۱۹۶۱ در یک خانواده یهودی در مسکو، اتحاد جماهیر شوروی، به دنیا آمد. او به عنوان یک نوجوان در سال ۱۹۷۶ به نیویورک آمریکا مهاجرت کرد و در همانجا تحصیلات خود را ادامه داد. با ورود به دانشگاه هاروارد توانست در سال ۱۹۸۲ کارشناسی ریاضی خود را دریافت کند و نهایتا با سرعت تحصیل خود را ادامه داد تا نهایتا در ۱۹۸۶ از دانشگاه امآیتی دکتری اقتصاد خود را گرفت. او از سال ۱۹۹۱ در دانشگاه هاروارد تدریس میکند و یکی از چهرههای اصلی پروژه هاروارد، برای بازسازی اقتصاد روسیه پس از فروپاشی کمونیسم بود که این مسئله رسواییهای اقتصادی و مالی فراوانی را برای او و دانشگاه هاروارد به دنبال داشت.
دست در جیب دیگران
سال: ۲۰۰۲
شلایفر به همراه رابرت ویشنی سعی دارند بسیاری از مشکلات مداخله دولتی در اقتصاد را نشان دهند. در بسیاری از کشورها، نهادهای دولتی فشار زیادی را بر زندگی اقتصادی تحمیل میکنند و باعث میشوند ثروت ملی به هدر رود و جدای از آن مستعدترین افراد را به جای بهرهوری به سمت رانتخواری متمایل میکنند. این کتاب انواع سو رفتارهای اقتصادی دولت را بررسی کرده و عواقب سنگین هریک از آنها برای رشد را هم بیان میکند. از دید این کتاب، سیاستزدایی از اقتصاد یکی از اصلاحات اساسی لازم برای هر ساختار اقتصادی است و باید حتیالامکان میزان حضور و تاثیر دولت در اقتصاد را کاهش داد.