اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

مشکل از فقر است یا فقرا؟

آینده نگر

 ناسو ویلیام سینیر، مانند بنتام و سای، چهره‌ای برجسته از نسل پیشین اقتصاد نئوکلاسیک مدرن به حساب می‌آمد. او هم مانند سای ایده‌هایی مشخص را بادقت از بین گزینه‌های اقتصاددان‌های کلاسیک پیشین انتخاب می‌کرد، بعضی از آن‌ها را اصلاح و ایده‌هایی از خودش به آن‌ها اضافه می‌کرد تا در نهایت به یک توضیح نظری سازگار از وضعیت موجود در سرمایه‌داری قرن نوزدهم برسد. ایده‌های او درباره روش صحیح نظریه اقتصادی، جایگاه مطلوبیت در توضیح ارزش، و توضیح اخلاقی و عقلی سود و رانت سازنده مهم‌ترین عرصه‌هایی بود که بعدتر سنت نئوکلاسیک را تحت تاثیر قرار داد.
سینیر یک وکیل بود و به همین واسطه علاقه خاصی به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیدا کرد. او در محافل سیاسی مختلف مانند حزب ویگ دوستان و نزدیکان زیادی داشت. در سال ۱۸۲۵ به سمت ریاست دپارتمان اقتصاد سیاسی در دانشگاه آکسفورد منصوب شد. مشکلات اجتماعی و اقتصادی که او را بیش از هر چیز دیگری به خود جلب می‌کردند، وضعیت کلی طبقه کارگر و عوامل و عواقب فقر بودند. ایده‌های سینیر درباره طبقه کارگر و فقر طی دهه ۱۸۳۰ میلادی تغییراتی شدید کردند و پس از این دهه او ایده‌هایی ارائه کرد که بیشترین تاثیر سیاسی و فکری را در انگلستان ایجاد کرد.
پیش از ۱۸۳۰، سینیر به لحاظ سیاسی فردی محافظه‌کار تلقی می‌شد و دو اثر به اسم‌های «درس‌گفتار مقدماتی درباره اقتصاد سیاسی» و «دو درس‌گفتار درباره جمعیت» را به ترتیب در سال‌های ۱۸۲۶ و ۱۸۲۸ منتشر کرد. سینیر در این آثارش نوعی مثبت‌اندیشی و خوش‌بینی را درباره آینده طبقه کارگر بیان می‌کرد. او باور نداشت که نظریه جمعیت مالتوس بتواند به شکلی مشخص منجر به این نتیجه شود که کارگران همیشه در قشر پایینی جامعه قرار بگیرند. او بر عکس، باور داشت که با افزایش بهره‌وری، می‌تواند همراه خود بهبود هویت اخلاقی کارگران را هم آورده و در نهایت استاندارد زندگی بسیاری از کارگران را ارتقا بخشد. او به شکلی فعالانه از تلاش‌هایی حمایت می‌کرد که به نظرش منجر به ارتقای وضعیت فکری و اخلاقی فقرا می‌شد و آموزش اخلاقی را بهترین امید برای زدودن فقر می‌دانست. با این‌حال دیدگاه‌های او در سال ۱۸۳۰ تغییر کردند.
تغییرات اساسی اقتصادی
انگلستان بین سال‌های ۱۸۲۹ و ۱۸۴۲ مشکلات زیادی را از حیث نیروی کار تجربه کرد. صنعتی‌سازی باعث شده‌بود که طبقه کارگر انگلیس تقریبا به سطحی غیرانسانی تقلیل داده‌شود و سطح استثمار بسیار بالا بود. طبقه کارگر در دو دهه ۱۸۲۰ و ۱۸۳۰ به مبارزه علیه این وضعیت دست زد. پس از سال ۱۸۲۹، تلاش‌های بسیار زیادی برای سازمان‌دهی نیروی کار صورت گرفت که عمدتا از سوی دولت انگلستان هم با سرکوبی وحشیانه روبه‌رو می‌شد. نتیجه این مسئله اعتصاب‌ها، شورش‌ها و خراب‌کاری‌های صنعتی گسترده‌ای بود که همگی به شدت سینیر را می‌ترساندند. به طور مشخص مسئله‌ای که باعث شد دیدگاه‌های او تغییر کند آتش‌هایی بود که باعث شد پاییز ۱۸۳۰ وارد دوره‌ای از وحشت شود. سینیر به این نتیجه رسید که قوانین ضعیف و جنس برخورد حکومت انگلستان نسبت به فقرا و افراد بیکار دلیل اصلی فقر بوده و در اصل تهدیدی بزرگ برای موجودیت سرمایه‌داری انگلستان به حساب می‌آید.
او در سال ۱۸۳۰ «سه درس‌گفتار درباره نرخ دستمزد» را منتشر کرد که در نیمه ابتدایی آن سال نوشته شده‌بود. پس از وقایع «پاییز وحشتناک ۱۸۳۰» او پیش‌گفتاری را با عنوان «علت‌ها و راه حل‌های اختلالات کنونی» به اثرش اضافه کرد. او در این پیش‌گفتار ادعا کرد که سرمایه‌داران «صندوقی برای نگهداری از نیروی کار دارند». این تصور بعدها با عنوان «آموزه صندوق دستمزد» جا افتاد. به نظر سینیر اندازه این صندوق تنها بر اساس بهره‌وری نیروی کار تعیین می‌شود. بنابراین، بهبود استاندارد زندگی کارگران یا از طریق افزایش بهره‌وری ممکن می‌شود یا از طریق کاهش تعداد کارگرانی که باید این صندوق دست‌مزدها بین آن‌ها تقسیم شود. به نظر سینیر دو راه برای افزایش بهره‌وری وجود دارد: حذف موانع تجارت آزاد و انباشت سرمایه، و از بین بردن قوانین مربوط به فقرا که باعث شده‌بودند «دست‌مزد نه قراردادی بین کارگر و ارباب، بلکه حقی برای یکی و مالیاتی برای دیگری» شود.
اگر نگاهی به این پیش‌گفتار بیندازید متوجه می‌شوید که سینیر دیگر مانند دوره پیشین خود نگران عواقب فقر نیست، بلکه دل‌مشغولی او «تهدید طبقه کارگر گستاخی است که به اعتصاب، خشونت و تشکیل اتحادیه روی می‌آورند که نه تهدیدی برای بنیان ثروت، بلکه خود وجود به حساب می‌آید.»
دیدگاه‌های اقتصادی ناسو سینیر ابعاد گسترده‌ای دارند، که تنها محدود به این گزارش کوتاه از نگاه اجتماعی و سیاسی او نیست، و قطعا مطالعه اندیشه او در کنار اصلاحات اقتصادی دهه ۱۸۳۰ انگلستان تاثیر زیادی در فهم تاریخ اقتصاد دارد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن