راه همیشگی همان خودخواهی است
مسعود سپهر استاد علوم سیاسی/ آینده نگر
غافلگیری از همهگیری ویروس کووید ۱۹، کارشناسان و حتی مردم عادی را به گمانهزنی درباره آینده واداشته است. در حوزه علوم انسانی، تاریخ در حکم آزمایشگاه پیشبینیهای علمی این رشتههاست و اینگونه است که گذشته چراغ راه آینده میشود. حدود ۱۰۰ سال بعد از همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی، هیچ بیماری واگیردار ناشناخته و غیرقابل درمانی با شیوع جهانی که صدها کشور را درگیر کند و به قرنطینه ببرد، ظهور نکرده بود. پیامدهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی بیماری کرونا تاکنون موضوع صدها مقاله شده است. در اکثر آنها پیشبینی شده که دوران پساکرونا دوران دیگری است. اما باز هم نمیتوانیم از تاریخ صدساله اخیر به عنوان تجربه دوران مدرن در موارد تا حدودی مشابه صرفنظر کنیم. شاید همهگیری بیماری در دوران معاصر به این شکل نداشتیم اما توجه به موارد بحرانهای بزرگ دیگر تا حدودی نشان میدهد که رفتار بشر چگونه خواهد بود.
۱. ایدز بیماری ناشناختهای بود که ۱۰ سال طول کشید تا عامل ویروسی و نحوه بیماریزایی آن به درستی کشف شود. عکسالعمل جهانی نسبت به همجنسگرایان در ابتدای پیدایش حیات همانند برخورد مردم جهان با چینیها در ابتدای همهگیری کرونا بود. پس از مدتزمانی وحشت از ایدز فروکش کرد و معلوم شد با تماسهای عادی این بیماری قابل انتقال نیست. داروهایی پیدا شد که البته بسیار گران است و بیماری را کنترل میکند و این بیماری اکنون به مرحله تثبیت رسیده است و نتایج آن به شرح زیر است:
الف- نحوه پیشگیری از انتقال بیماری معلوم شده است و اغنیا روابط جنسی خود را با پوشش و بدون نگرانی ادامه میدهند و اگر احیانا مبتلا شوند با داروهای گران که سود آن به شرکتهای چندملیتی میرسد بیماری خود را کنترل میکنند.
ب- فقرا و آسیبپذیرترین اقشار و معتادان ایدز میگیرند و میمیرند و هیچکس هم ناراحت نمیشود! در حال حاضر بعضی کشورهای آفریقایی هستند که با ۵۰ درصد جمعیت مبتلا به ایدز و ۱۷ درصد متولدین مبتلا، در هیچ تیتر خبری هم جایی ندارند. گویی همه کشورهای ثروتمند توافق کردهاند هرچه سیاه و فقیر کمتر، بهتر!
ج- همجنسگرایان با رفع اتهام نسبی از خودشان و حتی مظلومنمایی جایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را ارتقا دادهاند.
د- عامه مردم هیولای ایدز را فراموش کردهاند و با آن به یک همزیستی مسالمتآمیز رسیدهاند.
۲. جنگ جهانی دوم تلخترین تجربه بشر در مرگ و ویرانی در طول تاریخ است اما در همین پدیده تلخ هم غفلت بشر، نیرومندتر از عبرتآموزی برای اصلاح رویهها بود:
الف- با پایان جنگ جهانی دوم در فاصله کوتاهی منشور ملل متحد به امضای اکثر کشورها رسید و سازمان ملل متحد برای جلوگیری از جنگ به سرعت تاسیس شد. سازمان ملل متحد اکنون در کجا ایستاده است؟
ب- با اختراع و بهکارگیری سلاحهای هستهای در پایان جنگ جهانی دوم و قدرت نابودگری آن. منع اشاعه تسلیحات هستهای و استفاده صلحآمیز از این انرژی باور عمومی بود اما امروز میزان سلاحهای هستهای، برای دهها بار نابودی کره زمین کفایت میکند.
ج- فاشیسم و نازیسم به عنوان مسئول فجایع جنگ جهانی دوم آنقدر منفور شد که تبدیل به مهمترین دشنام سیاسی شد. امروزه غیر از افراد و احزابی که رسماً مدافع هیتلر هستند احزاب دست راستی در اروپا و آمریکا هر روز رای بیشتری میآورند و فردی چون ترامپ رئیسجمهور آمریکا میشود. جالبترین شوخی تاریخ، استمرار صهیونیسم و حکومت نتانیاهو، با ادعای قربانی هیتلر بودن است که رفتار نژادپرستانه و پیگیری نظریه فضای حیاتی توسط او با بدترین جنایتها روی هیتلر را سفید کرده و عجیب آنکه کم و بیش مورد حمایت دولتهای دیگر جهان هم هست.
۳. یازدهم سپتامبر و فرو ریختن برجهای عظیم تجارت جهانی در برابر چشم میلیاردها بیننده تلویزیونی، شوک عظیمی برای همه مردم جهان بود و در آن لحظه خاص حتی بیش از صحنه خیابانهای خالی و سردخانههای پر از جسد نیویورک، مردم دنیا را هراسان کرد. کمتر از بیست سال از آن روز میگذرد:
الف- تلفات مردم بیگناه در جنگهایی که به نام مبارزه با تروریسم صورت گرفت چندین برابر تلفات یازدهم سپتامبر است. گویی آنها که در کشورهای دیگر میمیرند انسان نیستند و به صورت بخشی از بازی درآمدهاند.
ب- تروریسم تبدیل به اسلحه و بهانهای در دست دولتمردان برای نیل به اهداف اقتصادی و سیاسی ژئوپلیتیک شده است. تروریستهای دستساخته زورمندان با اسلحه مرگبار اهدایی آنان در خدمت اهداف آنها کار میکنند و دیگر تروریسم بخشی از زندگی ما شده است که به آن عادت کردهایم.
ج- بهانه تروریسم برای محدود ساختن آزادیها، نقض حریم خصوصی افراد و سیطره بیشتر دولتها با کنترل اجتماعی، کارساز بود. اطلاعات حکومتها بهویژه با بهرهگیری از وسایل ارتباطی جدید و فضای مجازی نسبت به ما از خودمان بیشتر است.
۴. از شیوع کرونا فقط ۴ ماه گذشته است و مانند روزهای اول کشف بیماری ایدز هنوز ابهامات زیادی وجود دارد که مسیر آینده به گذر زمان و رفع این ابهامات وابسته است:
الف- آیا ویروس کرونا با گذر زمان ضعیفتر میشود یا با جهشهای پیدرپی انواع جدید آن انسانها را مبتلا میکند؟
ب- آیا امکان تهیه واکسن وجود دارد و هر واکسن تا چه حد و برای چه مدت مصونیت میدهد؟
ج- داروی موثر و قطعی برای درمان وجود دارد یا کی بشر میتواند آن را بسازد؟
به هر حال پاسخ این سوالات و سوالات احتمالی مشابه تا زمانی که یافته نشود یافتن مسیر آینده آسان نیست. اما آنچه مسلم است ما به کرونا ویروس کووید ۱۹ عادت میکنیم، همچنان که به مرگومیر در اثر تصادف رانندگی یا سرطان یا حوادث کار یا کشته شدن در انفجارهای تروریستی و جنگها عادت کردهایم و با آن همزیستی میکنیم. احتمالاً در صورت تداوم همهگیری عادتهایی مثل بغل کردن، دست دادن یا به اماکن شلوغ رفتن را ترک میکنیم و کوچ انسان از فضای حقیقی به فضای مجازی زودتر اتفاق میافتد.
اگر واکسن یا دارویی پیدا شود رفتار بدون تبعیض ویروس جای خود را به مرگ بیشتر فقرا خواهد داد. بحران سالمندی و هزینههای نگهداری سالمندان، که امروز هم در آمارهای مرگومیر کشورهای توسعهیافته سعی در انکار آن است، با کمک ویروس کرونا تا حدودی کاهش مییابد. محیط زیست که کمی حالش بهتر شده، دوباره به سیر قهقرایی خود بازخواهد گشت. جنگها و خودخواهی بشر با همین شدت ادامه خواهد یافت و باور نمیکنم حتی بخش کوچکی از هزینه وحشتناک مسابقه تسلیحاتی و نظامیگری در جهان صرف عدالت و محرومیتزدایی، سوادآموزی، بهداشت و درمان و یا حتی لولهکشی و ساختن توالت بهداشتی برای فقرا شود. اگر کرونا ویروس میتوانست روح خودخواهی قدرتطلبان عالم را کمی متوجه مرگ و فانی بودن خودشان کند، امروز حداقل جنگ داخلی یمن، لیبی، سوریه و افغانستان پایان یافته بود. غفلت و فراموشی مهمترین ویژگی انسان است و همین که از بلا کمی دور شویم و مدتزمانی کوتاه بگذرد، عادت میکنیم به راه همیشگی خود ادامه دهیم.