خط تولید بدون کارگر چیزی تولید نمیکند
آینده نگر
همانطور که پیشتر ملاحظه کردید، ویلیام تامسون یکی از تاثیرگذارترین نویسندههایی بود که در جنبش سوسیالیستیِ پیش از مانیفست کمونیست تاثیر زیادی گذاشت. فرد دیگری که در این زمینه تاثیر زیادی داشت توماس هاجسکین بود. هاجسکین نویسندهای بود که با آثاری در زمینههای اقتصادی و اچتماعی تاثیری زیاد بر جنبش طبقه کارگر بریتانیا در دهه ۱۸۲۰ میلادی گذاشت. هاجسکین برخلاف تامسون با تکیه بر نظریه ارزش مبتنی بر کار توانست به دیدگاههایی نسبتا روشن در زمینه سرمایه و سود برسد. میزان اثرگذاری هاجسکین و نتایج رادیکالی که از نظریههایش میگرفت، بدون شک یکی از عوامل تاثیرگذاری بودند که باعث شدند ناسو سینیر و بسیاری از دیگر اقتصاددانهای محافظهکار دهه ۲۰ و ۳۰ قرن نوزدهم میلادی نظریه ارزش مبتنی بر کار ریکاردو را کنار بگذارند. به نظر محافظهکاران نظریه ریکاردو به درد افرادی چون تامسون و هاجسکین میآمد که بیشتر در زمینه جنبش کارگران فعال بودند.
هاجسکین کارنامه طولانی و متنوعی به عنوان یک نویسنده داشت. بسیاری از کتابها و مقالات او به تحلیل مسائل مربوط به اقتصاد سیاسی اختصاص داده شدهبودند. او در دو کتاب اولش درآمد ناعادلانهای را که مردم به خاطر مالکیت ملکی نصیبشان میشد به شدت مورد انتقاد قرار داد. در «جستاری درباره نظم دریایی» (۱۸۱۳) او نوشت که «مالکیت اثری ناعادلانه و آسیبزا» به همراه خود دارد. این مسئله از این سو چنین بود که مالکیت «به شکل مطلق چیزی را از فردی که هر روز کار میکند گرفته و در خدمت شخصی بیکار و تنبل قرار میدهد.» البته استدلال خاصی پشت چنین ادعایی نبود و جدای از آن شاهد تلاشی هم نبودیم که بخواهد به دنبال درک ریشههای ارزش یا سود رود.
هاجسکین طی سالهای ۱۸۱۸ و ۱۸۱۹، یعنی زمانی که مارکس به تازگی متولد شدهبود، اثری به نام «سفر به شمال آلمان» را نوشت. باز هم در این کتاب با محکوم شدن سود و رانت روبهرو هستیم: «مالک و سرمایهدار چیزی تولید نمیکنند. سرمایه محصول کار است، و سود چیزی نیست مگر بخشی از همان محصول که به عنوان پاداشی برای مالک از آن محصول جدا شده، زیرا مالک به کارگر خود اجازه داده بخشی از آن چیزی که خود کارگر تولید کرده را مصرف کند.»
گرچه جمله «سرمایه محصول کار است» بیانگر ریشهای از نظریه ارزش مبتنی بر کار است، چنین نظریهای در این اثر توسعه داده نشدهاست. هاجسکین در این آثار سود و رانت را به عنوان دزدی قانونی معرفی کردهاست. هاجسکین سود و رانت را به عنوان نتایج جامعهای میداند که در آن با تقسیم طبقاتی روبهرو هستیم و ثروتمندان کنترل فرایندهای قانونگذاری را در اختیار گرفته و از این طریق ثروت، قدرت و تاثیرگذاری خود را دوچندان میکنند.
*بار سود و رانت
به نظر هاجسکین، سود و رانت هزینههای غیرطبیعی و تحمیلی بر فرایند تولید هستند که باعث میشوند قیمتها بالا رود، و این در حالی است که در واقعیت به لحاظ اجتماعی چیزهایی غیرضروری به حساب میآیند. از این رو غیرضروری هستند که تنها بیانگر باجی هستند که تولیدکنندگان باید به آنهایی بپردازند که دارای زور در جامعه هستند و بیانگر هزینهای برای چیزی ذاتا ضروری برای وقوع فرایند تولید نیستند. هاجسکین به منظور توضیح دادن این مسئله، لازم دید که سرمایه را هم به عنوان یکی از عوامل مستقل و مجزای تولید نبیند.
اینکه چرا به نظر او سرمایه عاملی جدا و مستقل نبود را میتوان در بررسی او از ماهیت سرمایه پیدا کرد. او در امتداد مسیر اقتصاددانان کلاسیک ابتدا ماهیت سرمایه در گردش و سپس سرمایه ثابت را بررسی کرد. به نظر او سرمایه در گردش مجموعهای از ابزار معاش انباشت شده بود که بدون آن نیروی کار نمیتواند طی دورهای که کارش در حال تبدیل شدن به کالای نهایی است، امرار معاش کند. هاجسکین در ادامه ادعا کرد که در واقعیت چنین مجموعهای اصلا وجود ندارد یا اگر هم وجود داشته باشد بسیار کوچک و کم اثر است.
از سوی دیگر منظور هاجسکین از «سرمایه ثابت» ابزار و تجهیزات و ساختمانهایی بود که کارگر با استفاده از آنها فرایند تولید را پیش میبرد. به نظر او در وهله اول این تجهیزات همگی محصول کار هستند و در وهله دوم هم باید بدانیم که بدون وارد شدن نیروی کار به این معادله به هیچ کاری نیامده و چیزی تولید نمیکنند. جدای از این دو مسئله هاجسکین میگفت این تجهیزات برای نگهداری هم نیاز به نیروی کار دارند و بیانگر انباشتی در دست سرمایهداران نیستند، بلکه به عنوان همکار و همراه نیروی کار استفاده شده و بازآفرینی میشوند. همین مسائل باعث میشوند که توماس هاجسکین هم یکی از پیشگامان سنت سوسیالیستی معاصر در بریتانیا باشد.
توماس هاجسکین
هاجسکین در اواخر سال ۱۷۸۷ در کِنت انگلستان به دنیا آمد. در سن ۱۲ سالگی به نیروی دریایی پیوست. زمانی که هاجسکین به دنیا آمد، انقلاب فرانسه هنوز درنگرفتهبود، اما طی سالهای کودکی و نوجوانیاش نبرد بریتانیا با فرانسه به حدی رشد کردهبود که هاجسکین در نیروی دریایی به سرعت رشد کرده و به درجات نسبتا بالایی رسید، اما پس از نبرد مشهور ترافالگار که در آن بریتانیا با قاطعیت پیروز شدند، هاجسکین با مشکلاتی روبهرو شد که نهایتا منجر به اخراج او از ارتش در سال ۱۸۱۲ شد. هاجسکین که بعدها به عنوان یک نظریهپرداز مشهور سوسیالیست شناخته شد، در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
*آینده نگر