اندیشکدهها، محلی برای گفتوگو
علی سرزعیم اقتصاددان/ آینده نگر
اخیراً نخستین جایزه ملی سیاستگذاری برگزار شد که در آن ۱۷ اندیشکده به مرحله دوم راه یافتند. در حال حاضر اقبال به ایجاد و تقویت اندیشکدهها رو به افزایش است و ظاهراً خلئی در عرصه سیاستگذاری وجود دارد که مراکز پژوهشی نتوانستهاند آن را پر کنند و قرار است اندیشکدهها آن را جبران کنند. واقعیت آن است که در گذشته تصور میشد دانشگاهها فعالیت پژوهشی انجام میدهند و در خدمت بخش اجرا خواهند بود. به همین دلیل مراکز پیوند صنعت و دانشگاه در هر دانشگاه ایجاد شد و در این زمینه تلاشهای مختلفی صورت گرفت. پس از مدتی این ایده جا افتاد که دانشگاه شاید ظرفیت انجام این کار را نداشته باشد زیرا استادان غیر از پژوهشهای مورد نیاز برای بخش اجرا، وظایف سنگین آموزشی و پژوهشی دارند و نمیتوانند تماموقت در خدمت برآوردن نیازهای بخش اجرا باشند. علاوه بر آن بخشی از استادان تمایلی نیز به فعالیتهای مرتبط با امور روزمره ندارند و به پژوهشهای بنیادین راغباند. به همین دلیل مراکز پژوهشی ایجاد شدند با این امید که در آنجا پژوهشهای کاربردی انجام شود و پژوهشهای بنیادین به دانشگاه منحصر شود. انتظار اولیه این بود که در این مراکز پژوهشی که معمولاً به دستگاههای اجرایی مرتبط بودند افراد تماموقتی حضور داشته باشند که بتوانند روی مسائل و موضوعات عملی و کاربردی فعالیت کنند. این مراکز پژوهشی میتوانستند حلقه واسطی بین دانشگاه و دستگاه اجرایی باشند و آنها را به هم مرتبط کنند.
در عمل مشاهده شد که بین مراکز پژوهشی و دستگاههای اجرایی کماکان فاصله زیادی وجود دارد و مراکز پژوهشی نمیتوانند نیازهای مطالعاتی و پژوهشی دستگاههای اجرایی را برآورده کنند. برخی از مراکز پژوهشی از خصوصیت منفی دستگاههای اداری آسیب دیدند و دچار همان پیامدها مثل روزمرگی شدند. برخی از آنها به سمت فعالیتهای پژوهشی غیرکاربردی کشیده شدند و برخی پژوهشهای انجامشده راهحلهایی عرضه میکرد که با ملاحظات اجرایی سازگاری نداشت. در میان تعارضی که پیوسته میان بخش اجرا و بخشهای پژوهشی برقرار بود بهتدریج موجودیت جدیدی سر برآورد که ویژگیهای متفاوتی را نشان میدهد.
ویژگی اول اندیشکدهها چابکی است چراکه این اندیشکدهها معمولاً خصوصی هستند و فضای کارمندی در آنها حاکم نیست. افراد باانگیزهای اقدام به ایجاد اندیشکده میکنند و مایل نیستند حال و هوای اداری در آن ایجاد شود.
ویژگی دوم اندیشکدهها این است که سیاستپژوهی را در دستور کار قرار میدهند و بیشتر از آنکه بخواهند عمق تحلیلی زیادی داشته باشند تمایل دارند که سابقه یک مسئله، مسیر طیشده در اجرا، موانع و ملاحظات عملی شدن و نهایتاً اقتصاد سیاسی مربوطه را مرور کنند.
ویژگی سوم اندیشکدهها این است که بهشدت مشتریگرا هستند یعنی تلاش میکنند که محصولی عرضه کنند که سیاستسازپسند و تصمیمگیرپسند باشد. به همین دلیل از گزارشهای مفصل پرهیز میکنند و گزارشهای خلاصه را ترجیح میدهند. این در حالی است که پژوهشگران مراکز تحقیقاتی معمولاً الزامی ندارند که محصول فعالیت آنها خوانده و استفاده شود.
ویژگی چهارم اندیشکدهها این است که افراد را سوق میدهد بهجای تعمیق دانش تحلیلی، مهارتهای عملی مرتبط با سیاستپژوهی و تصمیمسازی را تقویت کنند. فعالان اندیشکدهها بهجای اینکه بر روشهای پیچیده کمی مسلط شوند، مهارتهایی چون لابیگری، اقناع و تبلیغ، ائتلافسازی و مهارتهای ارائه را در خود تقویت میکنند. دقیقاً به همین دلیل بیش از آنکه گزارشهای خشک و بیروح خلق کنند، گزارشهای مصور و رنگی تولید میکنند.
ویژگی پنجم اندیشکدهها این است که کار خود را صرفاً رساندن پیام به گوش تصمیمگیران نمیدانند بلکه گفتوگو، چانهزنی، اقناع، مستندسازی و شبکهسازی را بخشی از فعالیت خود قلمداد میکنند و پس از تکمیل محتوا به سراغ فعالیت برای جاریسازی و پیاده کردن ایدهها میروند. لذا تیپ کسانی که در اندیشکدهها جمع میشود صرفاً افرادی با تمایلات نظری نیست بلکه افرادی هستند که ماهیت بینابینی دارند یعنی از یک سو دل در گرو نظریه و فعالیت پژوهشی دارند و از سوی دیگر اهل گفتوگو با افراد اجرایی و فعالیت عملی برای محقق کردن ایدهها هستند.
این تفاوتها نشان میدهد که وجود اندیشکدهها واقعاً لازم است و آنها میتوانند پازل فعالیت جمعی برای حکمرانی بهتر را تکمیل کنند و خلأهای موجود را مرتفع سازند.