فرزین فردیس، نایبرئیس کمیسیون اقتصاد نوآوری و تحول دیجیتال اتاق تهران: ۱۰ هزار میلیارد تومان حداقل خسارت قطع کردن سیم / در ۱۶۳ ساعت بدون اینترنت چه گذشت؟
حدود هفت روز، یعنی ۱۶۳ ساعت کل اینترنت کشور قطع بود. البته بعضی از استانها و مناطق کشور مدت زمان بیشتری با قطع اینترنت مواجه شدند. اما آن چیزی که براساس گزارشهای منتشرشده قطع سراسری اینترنت اعلامشده، همین ۱۶۳ ساعت بوده است. این قطعی اینترنت در نگاه اول، یکسری سختیهایی برای مردم و کسبوکارها ایجاد کرد. البته تلاشی توسط دولتمردان مسئول در وزارت ارتباطات برای کم کردن این درد و رنج کشیده شد، قابلتقدیر است؛ اما عمق تأثیر اینترنت در دنیای امروز کسبوکار و زندگی مردم آنقدر زیاد است که علیرغم تمام این تلاشها خسارتهای هنگفت و سنگینی خصوصاً به کسبوکارهای کشور و تبع آن مردم کشور وارد شد.
خسارتهایی که کشور در طول قطع طولانیمدت اینترنت متحمل شد را میتوان به چند دسته کلی تقسیم کرد:
دسته اول از خسارتها، هزینههای مستقیمی است که به کسبوکارهای مرتبط با صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات واردشده است. این صنعت چیزی نزدیک به ۲,۷ درصد اقتصاد کشور را شکل میدهد. یعنی اگر تولید ناخالص داخلی کشور ۴۵۰ میلیارد دلار باشد، ۲.۷ درصد آن مربوط به فناوری اطلاعات و ارتباطات است. البته این ۲.۷ درصد میان «آیتی» و «سیتی» تقسیم میشود.
اگر بخواهیم محاسبه سرانگشتی داشته باشیم که یک هفته قطع اینترنت در کشور چه تأثیری روی این صنایع گذاشته است، میتوانیم به این شکل محاسبه کنیم که ۴۵۰ میلیارد دلار کل تولید ناخالص داخلی کشور با فرض ۳۰۰ روز کاری مفید در کشور -منهای تعطیلات رسمی- و با فرض دلار ۱۲ هزارتومانی با ۲,۷ درصد اقتصاد در این بخش، عملاً چیزی بیشتر از ۲۶۵۰ میلیارد تومان برآورد میشود. این ۲۶۵۰ میلیارد تومان خسارت مستقیمی است که به کسبوکارهای این صنعت واردشده است. البته در محاسبه این هزینه مستقیم، بخشهایی از سیتی یعنی بخشهای مخابراتی و ارتباطی که باوجود قطع اینترنت مشغول به کار بودند، حذفشده و نرخ مؤثر بهجای ۲.۷، ۲.۱ درصد در نظر گرفتهشده است.
هزینه مستقیم بعدی که میتوان محاسبه کرد، هزینه خسارتهایی است که کسبوکارهای غیر آیسیتی و غیر حوزه فناوری ارتباطات و اطلاعات، مواردی مانند صادرکنندگان، واردکنندگان، تولیدکنندگان کشور، بخشهایی مانند بانکها، بورس، بیمه، حملونقل و کشتیرانی، توریسم ورودی به کشور، صنایع پخش و خردهفروشیها در بستر سیستمها و سامانههای نیازمند به اینترنت را شامل میشود. بهاینترتیب عملاً زمانی که آنها ابزارهای مبتنی بر تعاملات داده و تراکنشهای مالی و اطلاعاتیشان را که در بستر اینترنت انجام میشد را از دست دادند عملاً در کسبوکارشان خلل ایجاد شد و این اختلال قابلمحاسبه است.
برای محاسبه این خسارت، پارامتری در دنیای اقتصاد به نام Digital Economy وجود دارد. این شاخص بین ۵ درصد تا ۳۰ درصد در کشورهای مختلف متفاوت است. به عبارتی معنی این شاخص این است که نقش اقتصاد دیجیتال در زیرساختهایی مانند فناوری ارتباطات و اطلاعات در سایر کسبوکارها میتواند بین ۵ تا ۳۰ درصد باشد. حالا در برخی از کشورها تنیدگی این دو حوزه باهم بیشتر است و سهم بیشتری از آن اقتصاد، دیجیتال شده و برعکس. برای محاسبه این خسارت، رقم فرضی ۵ درصد برای ایران در نظر گرفته میشود. یعنی اگر حداقل ۵ درصد تأثیر آیسیتی روی کسبوکارها را در نظر بگیریم، درصورتیکه آیسیتی، کارش را درست انجام ندهد و اختلال ایجاد شود، به رقم ۶۳۰۰ میلیارد تومان میرسیم. طبیعتاً اگر این ۵ درصد را با ۱۰ درصد یا رقمهای بالا جایگزین کنیم، هزینه خسارت هم بالاتر خواهد رفت. به عبارتی این ۶۳۰۰ میلیارد تومان کمترین تخمینی است که از هزینههای مستقیمی که سایر صنایع و حوزههای اقتصادی کشور از آن لطمه خوردهاند، محاسبهشده است.
یکسری از هزینههای مستقیم دیگری که درواقع قابلاندازهگیری است، هزینههای مرتبط با خسارتهای زیرساختی است که ناشی از لطمه به زیرساختهای آیسیتی کشور میتواند محسوب شود. البته عددش در مقایسه با عدد اول و دوم، کمتر است؛ اما بههرحال عدد قابلملاحظهای است. براساس گزارشهایی که شرکت مخابرات ایران ارائه کرده، حداقل خسارتی که به زیرساخت مخابراتی و مراکز مخابرات در استانهای مختلف واردشده، رقمی نزدیک به ۷۵ میلیارد تومان است. البته گزارش شرکت مخابرات نشان میدهد که برآورد دقیق در حال انجام است و ممکن است این رقم افزایش پیدا کند.
بهجز این هزینههای مستقیم که بهراحتی با عدد و رقم با شاخصهای اقتصادی قابلمحاسبه هستند، یکسری هزینههای غیرقابلمحاسبه هم وجود دارد. اعداد و ارقامی که محاسبه آنها نیاز به مطالعات دقیق و اقتصادسنجی دقیق دارد تا بتواند آنها را به شکل عدد و رقم مکتوب کرد و روی کاغذ آورد. اما بهشخصه معتقدم اصل هزینهای که باید در نظر گرفته شود این هزینهها هستند که به اقتصاد کشور تحمیل میشود.
بهعنوانمثال یکی از هزینههایی که تبعات سیاسی و اجتماعی سنگینی در درازمدت میتواند ایجاد کند، در کوتاهمدت هم باعث ایجاد آسیبهایی بر بدنه و قشر ضعیف جامعه شده این است که بهواسطه قطع شدن اینترنت، عدهای از افراد جامعه که بهصورت خوداشتغالی و فریلنسر کار میکردند و محصولات و مصنوعات دستیشان را در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها به فروش میرساندند، عملاً در این مدت مشتریان خود را از دست دادند. تخمینهایی که درباره آنها گفته میشود، حداقل ۲۰۰ هزار نفر هستند و خیلی از آنها در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام کار میکنند و عملاً دسترسی نداشتن به اینترنت نتیجهاش این شد که آنها نتوانستند محصول و مصنوع خود را به فروش برسانند. بهعنوانمثال، خانم سرپرست خانوادهای که در خانه کیک و شیرینی میپخته و آن را از طریق اینستاگرام میفروخته و کسب درآمد میکرده، عملاً چندین روز به دلیل قطع اینترنت، درآمد خود را ازدستداده است. لطمه و خسارت بزرگی که بهواسطه قطع اینترنت میتوان در این مدت اشاره کرد، آسیبی است که برندهای ملی خصوصاً برندهای استارتآپی دیدند. بهواسطه اینکه آسیب به مردم کمتر شود و خلل کمتری در زندگی مردم ایجاد شود، وزارت آیسیتی در این مدت به یکسری استارتآپها کمک کرد تا بتوانند به سرویس برگردند. بهطور مثال دو روز بعد از قطع اینترنت، سرویس تاکسیهای اینترنتی در پایتخت و چند شهر مهم دیگر برقرار شد. یا مثلاً سرویسهای مربوط به خریدوفروش آنلاین بلیت یا برخی تراکنشهای بانکی بهصورت محدود برقرار شد. البته این اتصال بازهم با میزان افت خیلی شدیدی همراه بود که همه آنها با آن مواجه شدند.
یا مثلاً به دلیل نیازی که به نقشه در کشور وجود داشت و برخی از افراد به دلیل استفاده از اپلیکیشنهای بینالمللی با اختلال در کارشان مواجه شدند. در این مدت تلاش شد تا اپلیکیشنهای داخلی بهجای اپلیکیشنهای بینالمللی قرار گیرند، تا بخشی از این نیاز پوشش داده شود. اما نتیجه این تلاش که در جهت کم کردن درد و رنج کردن مردم بوده، برای استارتآپهای خدماتمحور بسیار سنگین و سخت تمام شد. کار بهجایی رسید که در فضای مجازی آنها را با هشتگهایی مانند استارتآپ رانتی یا استارتآپ کاسب تحریم یا کاسب محدودیت یادکردند و افراد زیادی به این استارتآپها حملهور شدند. آنها بیرحمانه میگفتند شما نان قطع شدن اینترنت را میخورید و رشدتان در این چند هفته عملاً بهواسطه قطع اینترنت بوده است. این قبیل اقدامات، عملاً به برندهای ملی آسیب میزند. به این نکته باید توجه شود که این برندهای ملی دو نقش دارند. یک نقش آنها در داخل کشور و نقش دیگر آنها در خارج از کشور است. نقشی که در داخل کشور دارند، دادن انگیزه به جوانهایی است که میخواهند وارد این کسبوکار شوند. آنها میتوانستند الگو و سرمشق نسل جدید باشند تا آنها در کشور بمانند و بتوانند تولید ارزشافزوده بیشتری برای کشور به ارمغان آورند، اما حالا سرمایه نمادین آنها آسیبدیده است. نتیجهاش این میشود که جوانان ناامید میشوند یا گمان میکنند که نمیتوانند موفق شوند.
درباره وجه بینالمللی هم باید توجه شود اگر قرار است صادرات از کشور را افزایش دهیم، این برندهای ملی هستند که بعدها در نقش لوکوموتیوهای صادراتی کشور عمل میکنند. پلت فرمهای خرید بلیت قطار و اتوبوس و هواپیما میتوانند دامنه خدماتشان را به کشورهای همسایه مانند عراق یا افغانستان گسترش دهند و سرویسشان را به مردم این کشورها صادر کنند و برای کشور خودمان درآمد داشته باشند. اما وقتی این برند در داخل کشور آسیب ببیند، طبیعتاً در خارج از کشور هم نمیتواند موفق باشد. آنها مجبور میشوند معطوف به داخل بمانند بهجای اینکه انرژیشان را روی بحث صادرات و توسعه پلت فرم به خارج از کشور معطوف کنند، تنها متوجه مشکلات داخلی باشند. از طرفی هم رسانههایی مانند تلویزیون ایران که به رسانه ملی شناخته میشود، بهجای اینکه کمک کند تا تصویر بهتری از این شرکتهای داخلی ارائه شود، هر جا نامی از آنها بوده به بهانه رپورتاژ بودن حذف کرده است. اما حداقل رسانهها میتوانستند کمک کنند تا ارزش سرمایههای نمادین آنها افزایش پیدا کند. عملاً بدون اینکه این کار اتفاق افتد، همواره آنها را محروم کردیم و نهتنها در جهت بهبود حرکت نمیکنیم، بلکه به آنها خدشه هم وارد میکنیم.
موضوع آخری که باید درباره هزینههای مرتبط با اینترنت به آن اشاره کرد به بحث سرمایهگذاری در کشور اشاره دارد. طی سالها سرمایهگذاران سنتی داخلی قانع شده بودند که روی استارتآپها در حوزه آیتی سرمایهگذاری کنند، اما زمانی که چنین شرایطی ایجاد میشود، بیاعتمادی میان آنها را افزایش میدهد. سرمایهگذار وقتی میبیند که قطع اینترنت بهراحتی انجام میشود و کسبوکارش به خطر میافتد، سرمایهاش را به جایی دیگر میبرد. سرمایه از مکانهایی که امکان ریسکهای تکرارشونده و غیرقابلکنترل وجود دارد، فراری است.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی هم با این اقدامات با مشکل مواجه میشود و ریسکش بالا میرود. مؤلفه دیگر که روی این سرمایهها تأثیر میگذارد، برند ملی ایران است، برندی که اگر یکبار آسیب جدی ببیند، ترمیم آنها به این راحتیها درست نمیشود. تمام این صحبتها به این دلیل مطرح شد که اگر ما درباره هزینههای سنگین یک تصمیم بهاندازه کافی کنکاش و صحبت نکنیم، طبیعتاً کسانی که در معرض این تصمیم هستند، نمیدانند که در صورت قبول دوباره قطع اینترنت، چه خسارتهایی ایجاد میشود. اگر به آنها هزینهها و تبعات سنگین سیاسی اجتماعی و اقتصادی گفته شود، امکان تکرار قطع اینترنت کمتر میشود. این امر نباید امری عادی تلقی شود و تبدیل به رویه نشود. همه ما در یک کشتی نشستهایم.