همه برای یکی
ترجمه نسیم بنایی/ اکونومیست/آینده نگر
یک سال پیش که جرج فلوید توسط یک مامور پلیس کشته شد، شکلی از بیعدالتی با نوعی ناامیدی همراه شد. بسیاری از آمریکاییها این پرسش را داشتند که چرا هنوز هم چنین اتفاقاتی در این کشور رخ میدهد؟ بسیاری از خارجیها هم میپرسیدند که آیا مسئله نژادی قرار نیست هرگز در آمریکا تغییر کند؟ البته این بار قضیه اندکی فرق میکرد. مرگ فلوید بزرگترین اعتراضات حقوق مدنی را در آمریکا رقم زد. مامور پلیس هم به طرز نامعمولی به قتل متهم شد و نهادهای آمریکایی و حتی جهانی نگاهی جدید به خود انداختند. تغییری لازم بود، اما چه تغییری؟
دولت بایدن و حزب دموکرات آمریکا کاهش شکاف نژادی را تبدیل به یکی از اصول دولت خود کردند. شاید این مسئله در نگاه اول سرراست به نظر برسد اما چنین نیست. علیرغم موفقیتهای سیاهپوستان آمریکا از نظر حقوق سیاسی از دوران مبارزات مدنی به این سو، مسائل مربوط به فقر نسبی و تفکیک سیاهان و سفیدها تقریبا پس از نیم قرن تغییر اندکی کردهاست. رسیدگی به این بیعدالتیهای گتسرده نیازمند شفاف اندیشیدن به دلایل چنین وضعیتی است.
عمده شکافهای نژادی زمانی مربوط به سه عامل هستند: رویه اقتصادی در یک قرن اخیر، شوکهای پس از بردهداری و تفکیک نژادی و نژادپرستی و بیفکری روزگار کنونی. دو عامل اول دلایل اصلی نتایج بد برای سیاهپوستان هستند اما عامل سوم یعنی همان نژادپرستی در روزگار کنونی بیشترین توجه را به خود معطوف کردهاست.
گویا رو به عقب حرکت میکنیم. کووید-۱۹ سیاهپوستان را با نرخ بیشتری نسبت به سفیدپوستان یا آمریکاییهای آسیاییتبار کشتهاست. دلایل این مسئله هنوز هم روشن نیست اما بعید است که پزشکان، بیمهگران و پرستاران نژادپرست مقصر آن باشند. مسئله شاید این باشد که به دلایلی که در نژادپرستی گذشته و فقر روزگار کنونی نهفتهاند، سیاهپوستان به احتمال زیاد با بیماریهای زمینهای بیشتری سروکار داشته باشند و مجبور باشند بیرون از فضای امن خانه خود کار کنند و از بیمه درمانی ضعیفتری هم برخوردارند.
نژادپرستی هنوز هم چون نفرینی در آمریکا حضور دارد گرچه نسبت به ۳۰ سال پیش گستردگی کمتری پیدا کرده، چه رسد به دوران جنبشهای مدنی. اما از آنجایی که این مسئله در ذهنهای متحجر هنوز جاخوش کردهاست، از بین بردن آن خارج از سطح توانایی دولت است. فقر و میراث ساختاری نژادپرستی در نهادها متفاوت هستند. برای مثال اعتبار مالیاتی فرزند جدید دولت بایدن را در نظر بگیرید که به احتمال زیاد فقر کودکان را تا حد ۴۰ درصد کاهش دهد. از آنجایی که سیاهپوستان بیش از بقیه نژادها فقیر هستند، این سیاست که در ظاهر به لحاظ نژادی خنثی است، احتمالا تعداد کودکان فقیر سیاهپوست را نصف کند.
هزارتوی پیچیده
با توجه به اینکه مسئله اصلی شکافهای نژادی است چرا نباید به طور مستقیم به سیاهپوستان کمک کرد؟ یک دلیل وجوه عملی این مسئله است. مردم به احتمال بیشتر از سیاستی حمایت کنند که برای خودشان هم مزیتی داشته باشد. اعتبار مالیاتی کودک حامیان گستردهای دارد. با اینحال اگر قرار بود این سیاست تنها یک گروه از مردم را هدف قرار دهد، حمایت آن کاهش پیدا میکرد. هر دولتی که سیاستهای خود را تنها بر سیاهپوستان متمرکز کند به سرعت از قدرت کنار خواهد رفت.
در نقطه مقابل این مسئله اگر سیاستها به تمام مردم فقیر آمریکا کمک کند بسیار محبوب و اثربخش خواهد بود. از زمان طرح بیمه اوباما در سال ۲۰۱۰، ۳۹ ایالت گستردگی برنامه پوشش درمانی برای آمریکاییهایی با درآمد کم را افزایش دادهاند. نتیجه این مسئله این شدهاست که طی یک دهه سهم سیاهپوستان فاقد بیمه افتی ۴۰ درصدی کردهاست. دولتی که میخواهد بیشتر هزینه کند میتواند اوراق کودک در اختیار آمریکاییهای فقیر قرار دهد و امکان خروج آنها از مناطق فقیر را مهیا کند. دولتی هم که نخواهد زیاد هزینه کند میتواند مقررات خانهسازی را سادهتر کند تا بتوانند آپارتمانها را در نزدیکی مدارس خوب بسازند. هیچیک از این سیاستها گرایش نژادی ندارند اما همه آنها میتوانند بهخوبی شکاف نتایج را کاهش دهند.
با اینحال آمریکاییها این شانس را دارند که به عنوان یک الگو برای کشورهای دیگر نقش خود را ایفا کنند. اگر سیاستها به گونهای طراحی نشوند که یادآور نبردی بر سر منابع بین گروههای مختلفی از مردم باشند که در آن زاده شدهاند و توانایی ترک کردن آن را ندارند، گذاری که شکل میگیرد به احتمال بیشتر با نرمی صورت پذیرد. این کشور میتواند یک خواسته همگانی را پیش بکشد که شکافهای نژادی را کاهش میدهد و در عین حال تمامی آمریکاییها هم میتوانند از بیعدالتی فاصله بگیرند. در واقع هدف اصلی هر نوعی از سیاستگذاری باید همین مسئله باشد.