ایران چاره ای جز مذاکره ندارد
گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا روزنه جدیدی برای بازگشت به مذاکره باز کرده است؛ اما مذاکره و مذاکرههراسی در ایران طرفداران خود را دارد. محسن امینزاده، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات میگوید: «هر روز تاخیر در مذاکره برای بازگشت به برجام، برای ایران خسارت بار است». او معتقد است: دولت روحانی باید با دقت زیاد و با عزم ویژهای این کار دشوار را دنبال کند و به صورت ویژه باید از تمایل بایدن و تیمش برای بازگشت به برجام و فاصله گرفتن از سیاستهای ترامپ استقبال جدی بکند. به گفته امینزاده ایران باید مناسبات خود را با آمریکا از حالت بحرانی خارج کرده به حالت خنثی درآورد و تلاش کند ظرفیت های از دست رفته در حوزه اقتصاد و دیپلماسی بین المللی را بازسازی کند. این گفتوگو را بخوانید.
*از زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و مشخص شدن پیروزی بایدن بحث بازگشت آمریکا به برجام در افکار عمومی خیلی جدی مطرح شده است. به نظر شما چقدر احتمال دارد که امریکا در دوره بایدن به برجام بازگردد؟
طبعا از گفته های بایدن و نزدیکان او چنین استنباط میشود که تصمیم او برای بازگشت به برجام جدی است اما چگونگی این بازگشت در هالهای از ابهام است و احتمال داده میشود که آمریکا شرایطی را برای مذاکره مطرح کند که عملا حل آن مشکل شود. بههرحال بایدن با مسائل داخلی و فشارهای متنوعی مواجه است که همه آنها تاثیرگذار است. مهم ترین آنها این هاست: دونالد ترامپ ۷۴ میلیون رای آورده و این میزان رای که برای بازنده یک رکورد است، نشانه فضای شدیدا دوقطبی شده سیاست در آمریکا است. طبعا این وضعیت روی قدرت تصمیمگیری رئیس جمهور جدید تاثیرگذار است.
نتیجه انتخابات سنا در مورد دو کرسی باقیمانده اهمیت دارد. اگر دموکراتها رای نیاورند، مجلس سنا در اختیار جمهوری خواهان باقی میماند و کار بایدن برای تصمیمگیری در مسائل حساس سیاست خارجی دشوارتر میشود.تحریم های گسترده آمریکا تاثیر زیادی روی اقتصاد آسیب دیده ایران گذاشته است. وضعیت دشوار ایران برای طرفهای مردد در آمریکا و اروپا تحریککننده شده است که برای بازگشت آمریکا به برجام از ایران امتیازات جدیدی بگیرند.لابی های مخالف ایران به ویژه حامیان اسرائیل و عربستان سعودی، فشار زیادی برای پیشگیری از اتخاذ سیاستهای مثبت به نفع ایران توسط بایدن اعمال میکنند و این لابیها روی تصمیمات دولت بایدن بی تاثیر نیستند. لابی ها حتی در اروپا هم تاثیرگذارند و آنها تلاشهای زیادی کردهاند که اروپا را متقاعد کنند که به سادگی موانع پیش روی ایران را بدون دریافت امتیازات بیشتر برطرف نکنند. از اهداف بایدن بازسازی مناسباتش با متحدان اروپایی است. متاسفانه اگر دو طرف بر سر گرفتن امتیازات جدید در قبال برداشتن فشارها از روی ایران به توافق برسند، کار مشکل تر خواهد شد.
به رغم همه این ها موضوع برجام به یک موضوع هویتی برای بایدن و دموکرات ها بدل شده است. به باور دموکرات ها آمریکا در دوره ترامپ در جامعه جهانی منزوی شده و بایدن بارها به صراحت از بازگشت به برجام به عنوان یک سیاست شاخص متفاوت با ترامپ سخن گفته است. به همین دلیل پیروزی بایدن و شکسته شدن اتحاد مخرب ترامپ با اسرائیل، سعودی، امارات و گروههای ایرانی ضد رژیم بر علیه ایران، یک فرصت مهم برای ایران است که سادهانگاری و اشتباه دیپلماسیگریزی خود را جبران کند و از همه توان دیپلماتیک خود برای خنثی کردن ترفندهای مخالفان ایران استفاده کند. ایران باید در این وضعیت مناسبات ایران و آمریکا را از حالت بحرانی خارج کرده به حالت خنثی درآورد و تلاش کند که به سرعت ظرفیت های از دست رفته در حوزه اقتصاد و دیپلماسی بینالمللی خود را بازسازی کند.
*از زمان ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید ماهیت روابط ایران و آمریکا تغییر کرده است. آیا در دوره ریاست جمهوری جو بایدن ممکن است که این مسیر تغییر کند؟ آیا این مسیر بازگشت به الگوی چهل ساله نه جنگ و نه صلح خواهد بود یا استراتژی دیگری در پیش میگیرند؟
الگوی نه جنگ نه صلح روایت دقیقی از مناسبات ایران و آمریکا نیست. دیدگاه تندروها در ایران حتی از اتحاد جماهیر شوروی هم افراطی تر است. در دوران جنگ سرد روابط آمریکا و شوروی مصداقی از مفهوم نه جنگ نه صلح بود اما در همان حال آمریکا و شوروی به طور مداوم در ارتباط با یکدیگر بودند. سفارتخانه های فعالی در کشور مقابل داشتند و مذاکرات فعالی را برای خلع سلاح و رفع تنش (Detente) میان خود دنبال میکردند. به طور طبیعی دیپلماسی هم در مصالحه میان دو ابرقدرت و هم در حفظ اقتدار و هماوردی دو ابرقدرت نقش کلیدی داشت. ایران در وضعیت عجیبی است. ایران از زمان انقلاب تاکنون از هر گونه ارتباط رسمی و سازمانیافته با آمریکا و به طور کلی غرب گریزان بوده و به جز دوره شاخصتر دولت اصلاحات غالبا از مذاکره با آمریکا و اروپا فرار کرده است و نوعی انزوای دیپلماتیک خودخواسته را دنبال کرده است. ایران همچنان به ویژه در رابطه با آمریکا دیپلماسیگریز است و نوعی مذاکره هراسی را از خود بروز میدهد. چنین وضعی قابل درک نیست و حتی با مواضع انقلابی هم این هراس قابل درک نیست. علت هم این است که با این شیوه ایران خود را از فرصتها و ظرفیت های باارزش دیپلماسی برای ارتقای امنیت ملی و قدرت ملی خود محروم میکند. در آخرین پدیده عجیب ایران با همین مذاکره هراسی با داعش در عراق و سوریه جنگید و به جای همه کشورهای جهان این تروریست های بین المللی را تار و مار کرد؛ اما نه تنها بر سر این کار بزرگ خود با کشورهای در معرض تهدید این تروریسم مذاکره نکرد، بلکه حتی پاداشی بابت این کار بزرگ خود مطالبه نکرد. نتیجه آن شد که آزاد شدن آخرین شهر مهم سوریه از دست داعش تقریبا مقارن اعلام خروج ترامپ از برجام بود. ایران با همین دیپلماسی هراسی که توسط نظامیان و تندروهای دولت پنهان ترویج شده است، بعد از این کار بزرگ در مبارزه با تروریسم در معرض تهدیدهای بیشتری هم قرار گرفت. اگر ایران به سیاستی شبیه مناسبات آمریکا و شوروی در روابط با آمریکا روی کند پیشرفت مهمی در سیاست ورزی ایران در صحنه بینالمللی خواهد بود. اما به نظر میرسد که ایران به دلیلی که قابل درک نیست از مذاکره و مواجهه دیپلماتیک با آمریکا و حتی غرب هراس دارد.
* شرایط امروز مذاکره، با زمان مذاکره برای برجام تغییر کرده است؛ آمریکا سیاست تهاجمیتری در پیش گرفته است. ایران چگونه میتواند ابتکار عمل را از رفتارهای واکنشی به کنشگری تغییر دهد؟
به باور من ایران دیر یا زود چارهای جز روی کردن به مذاکره جهانی و بینالمللی ندارد و انزوای خودخواسته ایران هیچ کمکی به امنیت ملی و منافع ملی ایران نمیکند. هیچ قدرتی در جهان امروز بدون ابزار قدرت نرم و صرفا با ابزار قدرت سخت و توان نظامی و بازدارندگی نظامی قادر نیست جایگاه و منزلت خود را حفظ کند. ایران باید مقتدرانه به دیپلماسی جهانی بازگردد. باید ایران مقتدرانه با آمریکا مذاکره کند و مقتدرانه از طریق دیپلماسی تهدیدات علیه خود را کاهش دهد و خنثی کند و برای توسعه ملی و قدرت ملی کشور فرصت و امتیاز کسب کند. یکی از ظرفیت های مهم آسیب دیده ایران در حوزه دیپلماسی، دیپلماسی منطقه ای است. ایران در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه بسیار تاثیرگذار است. به دلیل انزوای دیپلماتیک در منطقه که از دولت احمدی نژاد شروع شد و عملا امور منطقه حتی امور دیپلماسی به سپاه قدس واگذار شد، ایران خود را از فرصت های مهم دیپلماسی جهانی بر سر مسائل منطقه ای محروم کرده است. این ظرفیت مهمی است که باید به وزارت خارجه بازگردد و قویا احیا شود و از آن بهره برداری جدی بشود.
*شرایطی که برای اسلوب مذاکره مانند ۱+۶ لازم است برای ایران چیست و هردو کشور چه سناریوهایی در پیش دارند و چگونه ایران و آمریکا میتوانند به میز مذاکره بازگردند؟ اخیرا آقای ظریف در گفت وگویی بازگشت آمریکا به برجام را ساده خوانده است که میتواند برای بایدن مشکلاتی به همراه داشته باشد. این ساده بودن بازگشت همراه با مشکل چه ویژگی هایی دارد؟
اگر آمریکا بدون قید و شرط به وضعیت پیش از خروج ترامپ بازگردد، شرایط آسان میشود. ایران نیز آمادگی دارد که همه مواردی را که از توافق برجام عدول کرده به حالت مورد توافق در برجام برگرداند. در این صورت در مناسبات مربوط به برجام روالی قابل قبول ایجاد میشود که به نفع ایران است. درباره مسائل منطقه نیز ایران صاحب نفوذ و حق است. قطعا مذاکره بر سر مسائل منطقه ای را به عنوان شرطی در حاشیه برجام نخواهد پذیرفت اما مذاکره ایران بر سر مسائل منطقه ای با کشورهای موثر جهان طبعا برای ایران مشکلی ندارد و در چارچوب منافع ملی و امنیت ملی خود باید از آن استقبال کند. ایران جز در مورد اسرائیل که با سایر کشورهای قدرتمند جهان اختلاف نظر ماهوی دارد، بر سر سایر مسائل منطقه حرف های مهمی برای گفت وگو با جامعه جهانی دارد. به نظر من همه مسائل آینده افغانستان، آینده یمن، آینده مبارزه با تروریسم داعش، آینده سوریه، امنیت عراق، امنیت و توسعه لبنان همه موضوعات قابل مذاکره ای هستند که ایران در آنها صاحب نفوذ و قدرت و نظر و راهبرد است و هیچ نگرانی نسبت به مذاکره با آمریکا و اروپا برسر آنها ندارد و حتما مذاکره بین المللی بر سر این موضوعات باعث تقویت موضع ایران و کمک به رفع بحران های این مناطق خواهد شد. ایران در دولت اصلاحات از دیپلماسی جهانی و مذاکره بر سر مسائل منطقه با جامعه جهانی فرصت های مهمی برای تامین امنیت ملی و منافع ملی خود و کشورهای منطقه به دست آورده است.
*در داخل صداهای متضادی از عدم مذاکره تا لزوم انجام مذاکره توسط اصولگرایان به گوش میرسد. این رقابتها چه تاثیری بر سیاست خارجی و روند مذاکره احتمالی دارد؟
این صداها بلند است اما از سوی اقلیتی افراطی در شاکله دولت پنهان تکرار میشود. حتی غالب اصولگرایان یعنی اصولگرایان میانهرو نیز با این صداها همراه نیستند. البته متاسفانه این اقلیت افراطی نقش زیادی در تخریب فرصتهای کشور داشتهاند و دارند. آنان از سال ۱۳۸۴ تاکنون بیپرواتر از دوران دولت اصلاحات زمینه تحریم جهانی علیه ایران را فراهم کردند و تاکنون اجازه ندادهاند که راه رفع تحریمهای علیه ایران هموار شود. به همین دلیل نیز واژه کاسبان تحریم برای آنان معنادار است. آنان کشور را فقیرتر و در جهان منزویتر کردهاند. چهره نظام و ایران را در جهان مخدوش کردهاند. رفتار سازمان یافته آنان در توقف مذاکرات با سه کشور اروپایی در سال ۱۳۸۴، اهتمام آنان برای ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و عملا تحویل پرونده به دولت آمریکا، ممانعت آنان از تلاشهای دیپلماتیک حتی توسط جناحهای اصولگرای میانهرو دولت احمدینژاد، اقدامات تخریبی پنهان برای عدم اجرای برجام در حوزههای اقتصادی، اقدامات سازمانیافته برای عدم پیوستن ایران به FATF، خشم و تاسف شدید آنان از شکست ترامپ و تمایل شدید آنان به یافتن راهی برای پیشگیری از رفع مشکلات ایران در رابطه با برجام با بازگشت آمریکا به برجام، به طرز حیرتآوری عملکرد آنان را طی ۱۵ سال گذشته غیرقابل فهم میکند. امید است که این دارودسته ای نبار عمق خسارات وارد به کشور توسط خودشان را درک کرده باشند و اجازه دهند که ایران به جامعه جهانی بازگردد. ایران در سایه عملکرد آنان در طول ۱۵ سال گذشته در قیاس با بسیاری از کشورها در سطح منطقه و جهان فقیرتر و آسیب پذیرتر شده است. مردم ایران تحقیر شده اند و در همه این وضعیت آنان سهم مهمی داشته اند. باید امیدوار بود که با مشاهده این نتایج تلخ دست از رفتارشان بردارند.
*ایران در دوره ترامپ سه سال سیاست صبر استراتژیک در پیش گرفت تا دوره ریاست جمهوری ترامپ به پایان رسید. آیا ممکن است که سناریوی مشابهی در دولت امریکا مطرح باشد مبنی بر اینکه دولت آمریکا برای مذاکره با ایران منتظر تغییر دولت و برگزاری انتخابات در ایران بماند تا یک دولت تازهنفس برای مذاکره اقدام کند؟
بعید میدانم که دولت آمریکا چنین کند، مگر اینکه در ایران دولت پنهان و مبلغان مذاکره هراسی شرایط را به شکلی دشوار کنند که برای دیگران مذاکره با ایران توجیهش را پیش از انتخابات ۱۴۰۰ از دست بدهد. اگر مشی کاسبان تحریم و دولت پنهان این باشد که به تاخیر انداختن رفع تحریم برای چند ماه هم غنیمت است باید نگران این احتمال بود.
*برخی معتقدند که انتخاب جیک سولیوان به عنوان مشاور امنیت ملی به همراه آنتونی بلینکن به عنوان وزیر خارجه در تیم رئیس جمهوری جدید آمریکا و بازگشت آنها به کانون سیاستگذاری در دولت آمریکا به معنای آغاز دور تازه مذاکرات میان تهران و واشنگتن خواهد بود؛ شما چطور فکر میکنید؟
تیم مرتبط با سیاست خارجی بایدن تیم نزدیکی به مدیران عالی دیپلماسی هستهای در ایران است. مناسبات مذاکرهکنندگان ایرانی اعم از دکتر ظریف، دکتر صالحی، و همکارانشان در وزارت خارجه و انرژی اتمی، با این شخصیتهای آمریکایی خوب بوده است. طبعا این ارتباط مثبت و نقش و تاثیر این افراد در دولت اوباما در روند تدوین و مذاکرات توافق برجام، میتواند در دولت بایدن خیلی کمککننده باشد. سکانداری این افراد میتواند به منزله ایجاد زمینه بازسازی فضای تخریب شده میان دو کشور در دولت ترامپ باشد. اما به هرحال مرمت آنچه ترامپ و دارودسته افراطیاش در واشنگتن تخریب کردهاند دشواری های خودش را دارد. همچنان که مرمت آنچه تندروهای افراطی در تهران تخریب کرده اند و میکنند نیز کار دشوار دولت روحانی است.
*آیا دولت آقای روحانی به لحاظ شرایط سیاسی در داخل کشور و در حالی که کمتر از یک سال تا پایان دولت باقی مانده است در موقعیت مذاکره با آمریکا قرار دارد؟
هر روز تاخیر در مذاکره برای بازگشت به برجام، برای ایران خسارتبار است. دولت روحانی باید با دقتهای زیاد و با عزم ویژهای این کار دشوار را دنبال کند و به صورت ویژه باید از تمایل بایدن و تیمش برای بازگشت به برجام و فاصله گرفتن از سیاست های ترامپ استقبال جدی بکند. بازسازی برجام تنها یک کار دیپلماتیک باارزش نیست. بازگرداندن توسعه ملی و قدرت اقتصادی کشور به مسیر درست خود است. باید از این فرصت برای بازسازی فضای تخریب شده تحرک و تنفس و تعامل ایران در جامعه بینالمللی استفاده شود و مسیر توسعه ملی و اقتدار ملی ایران هموار شود. البته دکتر روحانی باید توجه داشته باشد که این وظیفه مهم و حساس به اجماع ملی نیاز دارد و باید همواره با نظرات و دیدگاه های رهبری سازگار و هماهنگ باشد وگرنه قابل اجرا نخواهد بود. در واقع دولت روحانی باید در شش ماه آینده کاری بزرگتر از ظرفیت یک دولت با شش ماه فرصت برای منافع ملی و امنیت ملی کشور انجام دهد. تصور ترسناک احتمال وجود دولتی ماجراجو و فاقد صلاحیت دیپلماسی و فاقد درک مدیریت فرصتهای جهانی و مناسبات بینالمللی، مثل دولت احمدی نژاد، این وظیفه ملی را حیاتی تر میکند.
*به نظر شما جناح های داخلی این اجازه را به دولت روحانی خواهند داد؟
تاکید کردم که این تلاش باید ضرورتا به صورت یک اقدام اجماعی دنبال شود. باید به عنوان کاری فراتر از اختیارات دولت انجام شود. چون شورای عالی امنیت ملی ناکارآمدی زیادی از خود نشان داده است دکتر روحانی خود باید این کار را مدیریت کند و در هماهنگی مداوم با رهبری کار را به پیش ببرد. به باور من جز اقلیت دولت پنهان و کاسبان تحریم در میان اصولگرایان که واقعا عملکردشان قابل درک نیست، سایر اصولگرایان که مواضع متعادل و توسعهگرایی دارند نیز با دولت همراه خواهند بود.