اقتصاد انرژی و چالشهای آن
رضا پدیدار،رئیس کمیسیون انرژی و محیط زیست اتاق تهران
آینده چگونه است؟ این پرسش همگانی و نقل مجالس حرفهای و غیرحرفهای است و ارتباطی به شغل و یا حرفه خاصی نداشته و عارضههای وارده به تمامی کشورها موجب شده تا از منظر کمی و کیفی خود بدان پرداخته و اظهارنظر کنند. اما نقش هریک از عاملهای اثرگذار در روند شکلگیری زندگی فردی و اجتماعی آحاد انسانی موجب شده که این سهم به صور مختلف مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد. از آنجایی که نفت به عنوان مهمترین عامل تولید انرژی در زندگی فردی و اجتماعی همه انسانها نقشگذار و یا نقشپذیر است باید گفت که روندهای نوظهور و چشمانداز در حال تغییر بازارهای انرژی به ویژه برای کشورهای دارای منابع نفتی و یا بهتر بگوییم اقتصادهای پایه نفتی بسیار متفاوت و حتی ناموزون است. هجوم یکسره و بدون وقفه ویروس کرونا موجب شد تا در مراحل مختلف، کشورها با اقتصادی جدید و یا نوظهور روبرو شوند. چرا که امروزه تعداد محدودی از دولتها و شرکتها در سطوح مختلف از عملکرد خود در محیط متلاطم و آشفته کسب و کار کنونی راضی هستند.
در دهههای گذشته برنامهریزی سنتی که بیشتر بر پایه پیشبینیهای قطعی استوار بود تا حدود زیادی موجب کسب موفقیت برای سازمانها میشد، اما هماکنون این روش کارآیی خود را از دست داده است. پیشبینیهای قطعی شاید در افق زمانی کوتاهمدت و معینی درست باشند، ولی در میانمدت و بلندمدت و با ظهور رویدادهای پیشبینینشده و غافلگیرکننده همانند هجوم ویروس کرونا، تغییرات پی در پی در سیاستهای کلان ملی، منطقهای و نیز بینالمللی و از همه مهمتر ناتوانی مدیران و سیاستگذاران را برای درک تغییرات نوظهور، آشکار میسازد. این ناتوانی موجب از کار افتادن و غیر قابل استفاده شدن استراتژیهای تدوین شده براساس پیشبینیهای قطعی میشود. در شرایط فعلی و موقعیتهای کنونی کم نیستند برنامهریزیهایی که بدون توجه به تغییرات عمیق آینده طراحی میشوند و در نتیجه اهداف در نظر گرفتهشده در برنامه را محقق نمیسازند. در یک مطالعه میدانی ماهنامه اکتشاف و تولید نفت و گاز، آینده را حاصل اند کنشهای چهار مولفه سازنده آینده میدانند. این مولفهها عبارتند از روندها، رویدادها، تصاویر و اقدامات.
روند و رویداد بر دو ویژگی آینده متمرکز هستند. چرا که روند اشاره به پیوستگی تاریخی و زمانی دارد و رویداد بر گسستگی تاریخی تاکید میورزد. روندها تغییرات منظم در دادهها یا پدیدهها در خلال زمان هستند و از گذشته آغاز شده و تا آینده ادامه مییابند. اما رویدادها بر خلاف روندها حاصل یک اتفاق یا حادثه هستند که به شدت بر روندها و به طور کلی بر آینده تاثیر میگذارند. تصاویر حاصل برداشت یا درخواست افراد و گروههای گوناگون در مورد آینده است و در نهایت اقداماتی که براساس تصاویر بازیگران مختلف از آینده شکل میگیرد.
آنچه که نگارنده را در بررسی چالشهای آینده در حوزه انرژی معطوف داشت باید گفت که نخستین گام از مطالعات آیندهپژوهی در حوزه انرژی است که شناسایی روندهای نوظهور در بازار انرژی خواهد بود. اما در عین حال یکی از الزامات اساسی در تدوین برنامههای کلان و بلندمدت در این حوزه به شمار میرود. تنوع روندها عبارتاند از:
۱.روندهای نوظهور در بازار انرژی جهان با تغییرات اساسی در بازارها حتی قبل از بروز بحران مالی و بینالمللی و عملکرد اقتصادی جهان ناشی از کرونا که در حال وقوع است. البته ناگفته نماند که رشد تقاضای انرژی در این دهه باعث بهرهبرداری بیشتر از ظرفیتهای بازار شد، به طوری که هر گونه وقفه در عرضه انرژی به دلیل تغییرات آب و هوایی و یا تحولات ژئوپلیتیکی، افزایش شدید قیمت نفت و گاز را به دنبال داشت. محدودیتهای زیرساختی و فنی، افزایش ریسکهای ژئوپلیتیکی و سرمایهگذاری، نوسان قیمتها و هزینهها و توجه به مقررات زیست محیطی برای استفاده از سوختهای فسیلی نیز بر پیچیدگی تصویر آینده جهان افزوده است به طوری که ظهور بازیگران جهانی جدیدی که در بخش انرژی و شرایط ژئوپلیتیکی تاثیرگذار هستند، به منزله تهدید جدیدی برای بازیگران فعلی بازار جهانی انرژی از جمله آمریکا به لحاظ کاهش قدرت تاثیرگذاری و ایفای نقش در شکلدهی سیستم آتی بینالمللی انرژی آنها به شمار میرود. از طرفی در دهههای آتی جمعیت جهان از ۷ میلیارد نفر به ۹ میلیارد نفر افزایش خواهد یافت. با افزایش جمعیت، رشد اقتصادی و سطح استاندارد زندگی در مناطق پرجمعیت افزایش خواهد یافت و در نتیجه جامعه برای تداوم و حفظ این میزان رشد اقتصادی به منابع غذا، آب، زمین و مواد اولیه به ویژه انرژی بیشتری نیاز خواهد داشت. مبارزه برای تامین نیازها منجر به شکلگیری روندها و محرکهای جدیدی میشود و در مجموع آینده انرژی جهان را شکل خواهد داد. در نتیجه حتی قبل از افزایش و نوسانات کاهشی کرونایی اخیر، قیمت نفت نیز در جهان در مسیر ناپایداری انرژی قرار گرفته بود. بنابراین زمان آن رسیده تا سیستم جدیدی طراحی شود و استراتژیهای نوین به نحوی تدوین شوند تا به طور همزمان شرایط اقتصادی، زیست محیطی و سیاستهای خارجی و از همه مهمتر چالشهای امنیتی مرتبط با تولید، حمل و نقل و مصرف انرژی در آنها در نظر گرفته شود.
چشمانداز در حال تغییر آینده انرژی برای اقتصادهای پایه نفتی دارای پنج روند و محرک تغییر الگوهای تقاضا، تغییر گزینههای تامین و عرضه منابع، نوسانات قیمت و تاخیر در سرمایهگذاری، بازیگران نوظهور، صفآراییهای جدید و قوانین نوین و تغییرات آب و هوایی است. با تغییر الگوی تقاضا طبق بیشتر پیشبینیها، رشد تقاضای انرژی در ۲۵ سال آینده حدودا بین ۴۰ تا ۶۰ درصد برآورد شده است.
اما در حال حاضر تنها میزان انرژی مورد نیاز جهان مطرح نیست، بلکه ترکیب کشورهای اصلی متقاضی و تغییر الگوهای تقاضا نیز بسیار حائز اهمیت است. در این ارتباط بد نیست یادآوری کنم که در دهههای گذشته کشورهای OECD و یا کشورهای توسعهیافته سهم عمدهای از افزایش تقاضای انرژی را به خود اختصاص داده بودند، اما طی سالهای اخیر و با ظهور قدرتهای اقتصادی نوظهور در جهان و نیز رشد اقتصادی نسبتا بالای کشورهای در حال توسعه، بخش اصلی افزایش در تقاضای انرژی به این کشورها اختصاص یافته است، به طوری که بیش از ۷۵ درصد رشد تقاضای جدید انرژی بر اساس انتخاب این کشورها شکل خواهد گرفت و نوع نیاز آتی این کشورها به حاملهای انرژی موجب تغییر سهم هریک از منابع انرژی در سبد مصرفی انرژی جهان خواهد شد. این تغییرات ضمن آنکه موجب تغییر الگوهای تقاضای انرژی میشود، باعث ایجاد پیوندهای ژئوپلیتیکی جدید بر پایه الگوهای مصرف فعلی و نیز افزایش مصرف سوختهای فسیلی و تاثیرات آب و هوایی ناشی از آن خواهد شد.
۳.تقاضای انرژی اولیه در کشورهای غیر OECD از ۶۶۰۰ میلیون تن در سال ۲۰۱۰ به حدود ۱۰۸۰۰ میلیون تن در سال ۲۰۳۵ افزایش خواهد یافت و این شامل ۹۰ درصد از رشد تقاضای انرژی تا سال ۲۰۳۵ خواهد بود. به طور کلی کشورهای غیر OECD در مجموع ۵۴ درصد از تقاضای انرژی جهان را در سال ۲۰۱۰ به خود اختصاص داده بودند که این رقم در سال ۲۰۳۵ به ۶۴ درصد افزایش خواهد یافت.
۴.افزایش تقاضای انرژی در کشورهای غیر OECD در مقایسه با کشورهای OECD با عواملی همچون افزایش نرخ رشد جمعیت و فعالیتهای اقتصادی و شهرنشینی در این کشورها سازگاری دارد. متوسط نرخ رشد سالیانه انرژی به ویژه نفت خام و گاز در کشورهای غیر OECD در دوره چشمانداز فوق ۹.۱ درصد است. در عین حال سهم جمعیت جهانی در کشورهای غیر OECD از ۸۲ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۸۴ درصد در سال ۲۰۳۵ افزایش خواهد یافت. همچنین نسبت افراد شهرنشین این کشورها از ۴۴ درصد به ۵۷ درصد و بیشتر افزایش خواهد یافت. همچنین ارقام عملکرد سال ۲۰۱۵ و آخرین برآورد تقاضای میانمدت نفت خام جهان طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ بیانگر نقش قابل توجه کشورهای چین و هند در افزایش جهانی تقاضای نفت خام است.
لذا تمامی افزایش تقاضا متوجه کشورهای در حال توسعه و در حدود ۱۰.۵ میلیون بشکه در روز خواهد بود که بخش عمده آن به میزان ۵۵ میلیون بشکه در روز به چین و هند اختصاص خواهد داشت. این موضوع موید جابهجایی بازار نفت خام و انرژی جهانی است. ضمنا تغییر گزینههای تامین عرضه در دهه نخست قرن بیست و یکم و با وجود پیشبینیها در خصوص روند نزولی عرضه منابع فسیلی و نگرانیها از تامین انرژی جهان و تحولات گسترده در حوزه فناوریهای استخراج و بهرهبرداری از منابع نامتعارف نفت و گاز حجم مجموع منابع متعارف و غیر متعارف انرژی جهان را به نحو قابل ملاحظهای افزایش داد. این در حالی است که در حال حاضر دسترسی تولید، تبدیل و ارسال این منابع به نحو مطمئن مقرون به صرفه و مطابق با رویکردهای زیست محیطی به مقاصدی که نیازمند این منابع هستند بسیار هزینهبر است. به طور کلی منابع متعارف نفت و گاز از نظر جغرافیایی در مناطق خاورمیانه، آمریکـــای لاتین، آسیای میانه و قفقـــاز واقع شدهاند و با وجود آنکه نیمکره غربی از نظر منابع سوخـــتهای غیر متعارف مانند Shale Oil و یا Oil Sand و منابع گازی غیر متعارف و ذخایر نفت خام فوق سنگین بسیار غنی است، استخراج و پالایش اینگونه منابع چالش بزرگی به خصوص در دوره «محدودیت کربن» ایجاد کرده است. نکته حائز اهمیت آن است که انقلاب تولید نفت و گاز در آمریکا که ناشی از آغاز تولید قابل توجه از منابع نامتعارف در این کشور است، حداقل تا یک دهه آینده در سایر نقاط جهان به وقوع نخواهد پیوست. البته دلایل عمده این امر را میتوان توانمندی تکنولوژیکی و فنی بالای شرکتهای نفتی آمریکایی در زمینه تولید نفت نامتعارف در مقایسه با سایر شرکتها، تلاش این شرکتها برای حفظ حقوق معنوی و عدم اعطای تکنولوژی استخراج نفت از این میادین به شرکتهای دیگر، دسترسی به امکانات و تجهیزات پیشرفته و فراوان از سوی شرکتهای خصوصی فعال در این زمینه و بازارهای مالی فعال برای پشتیبانی و حمایت مالی جهت توسعه میادین نفتی در آمریکای شمالی برشمرد.
۶.برآورد اخیر آژانس بینالمللی انرژی با تایید تحلیل فوق، نشان میدهد که بیشترین تولید نفت خام از محل منابع متعارف طی سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۵ مربوط به منطقه خاورمیانه و بیشترین افزایش تولید از محل منابع غیر متعارف به طور عمده مختص حوزه آمریکای شمالی خواهد بود. نکته جالب توجه این است که میزان رشد و تولید نفت خام در سال ۲۰۱۸ نیز به نوعی آغاز این روند نوظهور را تایید کرده است. در سال فوق میزان تولید نفت خام جهان ۲.۱ میلیون بشکه در روز افزایش یافت که بخش عمده آن ناشی از افزایش تولید عراق، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت (از محل منابع متعارف) و آمریکا (از محل منابع نامتعارف) بوده است. کشورهای عضو اوپک در سال ۲۰۱۹ در مجموع ۳.۲ میلیون بشکه در روز افزایش تولید داشتند که ۲.۱ میلیون بشکه در روز آن به عربستان سعودی اختصاص داشته است. براساس آخرین مطالعات انجام شده توسط دانشگاه هاروارد در خصوص دورنمای عرضه نفت خام که به صورت میدان به میدان و با ارزیابی پروژههای مختلف اکتشاف و توسعه میادین نفتی کشورهای مختلف جهان و بر مبنای رویکرد پایین به بالا صورت گرفته است، در سال ۲۰۳۰ افزایش ظرفیت تولید نفت خام به میزان ۴۹ میلیون بشکه در روز شامل نفت خام و NGL تخمین زده میشود که معادل نیمی از ظرفیت تولید ۸۳ میلیون بشکهای در روز فعلی جهان است.
۷.در ادامه همین مطالعه، اصلاحات مربوط به ریسک تمامی فاکتورهای تاثیرگذار بر اجرای پروژههای بخش بالادستی نفت اعمال شده و میزان افزایش ظرفیت تولید نفت خام جهان ۲۹ میلیون بشکه در روز برآورد شد. بر این اساس نباید نگرانی چندانی در قبال تامین نفت مورد نیاز جهان داشت مگر اینکه میزان نرخ رشد تقاضای نفت خام تا سال ۲۰۳۵ به طور متوسط بیش از ۶.۱ درصد در سال باشد که طبق پیشبینیهای انجامشده با ادامه بحران اقتصادی در اتحادیه اروپا، زمانبر بودن کامل خروج آمریکا از رکود کرونایی و نیز کاهش نسبی نرخ رشد اقتصادی چین و دیگر اقتصادهای نوظهور در میانمدت، تحقق این امر چندان محتمل نیست.
۸.موج ناآرامیهای سیاسی و مردمی در لیبی و سایر کشورهای حوزه خاورمیانه، و شمال آفریقا مجددا توجه همگان را به اطمینان از تامین منابع انرژی از برخی مناطق خاص معطوف کرده است. افزایش شتابان استفاده از منابع انرژیهای تجدیدپذیر و تکنولوژیهای جدید زمینه مساعدی برای جایگزینی انرژی تجدیدپذیر به جای منابع تجدیدناپذیر را فراهم کرده است. وسعت تقاضای جهان و هزینه ایجاد زیرساختهای جدید برای انتقال انرژی در کنار چالشهای فنی و تکنولوژی ناشی از تنوع منابع انرژی تجدیدپذیر، از آن رو است که جایگزینی منابع انرژی دارای کربن کمتر، بدون وقوع هر گونه پیشرفت و یا کشفی مهم، چندین دهه به طول خواهد انجامید. ضمنا نوسانات شدید در قیمت حاملهای انرژی به ویژه نفت خام منجر به عقیم ماندن سرمایهگذاری پروژهها و یا محدودیت آنها شده است. این تاخیر در سرمایهگذاری فرصت و زمان کافی برای ورود انرژیهای جدید به بازار را فراهم خواهد کرد. نمونه بارز این نوسانات را میتوان در قیمت نفت خام برنت طی ۵ سال گذشته مشاهده کرد که نوسانات بسیار زیادی را تجربه کرده است. ضمنا براساس مطالعات انجامشده یکی از مهمترین الزامات سرمایهگذاری کافی در بخش بالادستی صنعت نفت، باقی ماندن قیمت نفت خام در سطحی بالاتر از ۷۰ دلار به ازای هر بشکه در بلندمدت است. در واقع با توجه به هزینههای فعلی، در قیمتهای کمتر از ۷۰ دلار حداکثر ۲۰ درصد از برنامههای تولید نفت پیشبینیشده در آینده اقتصادی خواهد بود.
۹.روند افزایش قیمت و درآمدهای نفتی موجب فراوانی دارایی صندوقهای ملی برای دارندگان منابع طبیعی و اقتصادهای در حال توسعه شده است که این امکان تامین مالی و انجام سرمایهگذاریهای جدید در پروژههای داخلی یا خارجی با استفاده از منابع داخلی و بدون نیاز به درخواست کمک از موسسات وامدهنده بینالمللی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانکهای توسعهای منطقهای را فراهم کرده است. اما حاکمیت دولتها و محدودیتهای دسترسی به منابع طبیعی، موجب ایجاد بیاطمینانی و محدودیت در فرصتهای سرمایهگذاری شده است. اما بدون شک در آینده دورتر، آمریکا به تنهایی توانایی کافی برای کنترل چین را نخواهد داشت. بنابراین احتمالا به دنبال اتحاد با کشورهایی است که ارزشهای مشترکی با آمریکا دارند.
در جمعبندی و کلام آخر میتوان گفت که محتملترین چشمانداز آینده اقتصادهای پایه نفتی که آینده ژئوپلیتیکی جهان را میتواند شکل دهد اتحاد بین قارهای است. طی دو دهه آتی دو قدرت اصلی مجموعه آتلانتیک یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا برای جلوگیری از هرگونه چالش برهمزننده اقتدار اتحاد بین قارهای، اقدام به یارگیری از قدرت منطقهای هماهنگ با خود جهت تحکیم اقتدار این مجموعه خواهند کرد. البته سایر قدرتهای رو به رشد نظیر چین، ژاپن، روسیه و هند هم محتملترین سناریو در این زمینه برای همکاری متقابل بوده که در طی دو دهه آینده قدرتنمایی خواهند کرد. اما در مجموع و در طی دو دهه آینده یکی از دو قدرت چین و یا ایالات متحده بر جهان مسلط خواهند شد و نبض اقتصادهای پایه نفتی و چالشهای حاکم بر آن را عهدهدار بوده و برای جلب سایر قدرتهای جهانی از منظر نفوذ و تاثیرپذیری انرژی در هدایت اجرایی و عملیاتی خود اقدام خواهند کرد.
جهان برای تامین بیش از ۸۰ درصد از تقاضای انرژی به سوختهای فسیلی وابسته است و کاهش این وابستگی مستلزم سرمایهگذاریهای جدید و استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و پرهزینه است. البته با این وجود برخی اتفاقات سالهای اخیر بر بهبود روند حرکت جهان به سمت انرژیهای کمکربن موثر بوده است. چرا که براساس پیشبینیهای انجام شده مجموع آلودگیهای ناشی از انواع حاملهای انرژی در ۱۵ سال آینده معادل سهچهارم کل آلودگیهای ایجادشده ظرف ۱۱۰ سال گذشته خواهد بود. به عبارت دیگر در عصر حاضر هرگونه برنامهریزی بلندمدت با رویکرد درونگرایی و انکار نقش سایر بازیگران، ناموفق و محکوم به شکست است و پیامدهای منفی قابل ملاحظهای را برای صنعت نفت و گاز و به تبع آن توسعه اقتصادی کشور به دنبال خواهد داشت.
ذکر این نکته ضروری است که برخی از کشورهای غربی به دنبال آن هستند که آینده محتمل بازار انرژی را به گونهای ترسیم کنند که ایران نقشی کمرنگ و حاشیهای در برقراری تعادل میانمدت و بلندمدت عرضه تقاضای نفت و گاز جهان داشته باشد. بنابراین باید از هماکنون با بررسی و مطالعه روندهای آتی و نوظهور بازار انرژی جهان و تدون برنامههای راهبردی مناسب برای ساختن آینده مطلوب صنعت نفت و گاز و در نهایت حوزه انرژی و گستردگی آن در کشور گام برداریم.
*آینده نگر