اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

چرا کارآفرینی در جوانی بهتر است؟

بیشتر جوان ها پیش از ۲۰ سالگی درگیر ورود به دنیای دانشگاهند. اما این روزها می تواند برای هر جوانی متفاوت تر و غنی تر رقم بخورد.  
جان  وانگ، موسس اوپن مایندز در سایت ای ۲۷ می نویسد خیلی ساده بگویم، کارآفرینی تنظیم و مدیریت یک کسب وکار با هدف رسیدن به سود است. من نخستین تجربه هایم به عنوان کارآفرین را زمانی کسب کردم که ۱۷ ساله بودم. یعنی زمانی با چالش های کارآفرینی رو به رو شدم که تحصیلاتم در کالج را هم دنبال می کردم.
با وجود اینکه هیچ تجربه ای نداشتم و درگیر ادامه تحصیل هم بودم، بخت خودم را در هشت کسب وکار متفاوت از صنایع مختلف آزمودم که آموزش، تجارت الکترونیک، مُد، رویدادها و فناوری را شامل می شد.
طی این فرایند، به فاصله ای پی بردم که بین فناوری و بازاریابی وجود داشت جایی که کسب وکارها می خواهند این دو را از هم جدا کنند اما جهان تلاش می کند، این دو بخش را بهم بچسباند. اینجا بود که اوپن مایندز برای کمک به برندها با ترکیب فناوری و بازاریابی ساخته شد.
من در آن سال ها دریافتم بین یک کارآفرین و صاحب کسب وکار تفاوت هایی وجود دارد. به این معنا که صاحب یک کسب وکار لزوما کارآفرین نیست. چرا؟  تفاوت کارآفرین و صاحب کسب وکار در رویکرد آن ها و روحیه شان است. کارآفرین ها می خواهند مشکل را حل کنند و شکست را در هر جایی، نه لزوما  در فرایند ساخت یک کسب وکار موفق، می پذیرند. به همین دلیل است که من خودم را هوادار کارآفرینی در سنین جوانی می دانم.
دنبال کردن پروژه های هیجان برانگیز، شروع یک کسب وکار و اجرای افکار در کار، از نکات منفی شروع کار در دوران جوانی است. درواقع، سال های نخست جوانی، بهترین زمان زندگی برای شکست خوردن است.
می گویند شروع یک کسب وکار به باور قوی نیاز دارد اما کارآفرینی چیزی بیش از این حرف هاست. کلمات کلیدی مثل پشتکار، هیجان، فداکاری، خودمحوری و .. به معنای این است که در این مسیر تنش های فراوان، سلامت روحی و جسمی شما را به چالش می کشد. سن جوانی، سنی است که مردم بهتر می توانند این تنش ها را مدیریت کنند. کارآفرینی  برعکس کارمندی کردن است که در آن تعهدات سبک تری مثل پرداخت اقساط وام مسکن، تشکیل خانواده و برنامه های مشخص و تا حدودی انعطاف پذیر وجود دارد. پس به انرژی و توان روحی برای مقابله با چالش های آن نیاز دارید.
کارآفرینان جوان فرصت بیشتری برای خطا و انتخاب گزینه های دیگر و شروع دوباره دارند. اگر هنوز در دانشگاه تحصیل می کنید، یعنی دسترسی آسان تری به منابع بیشتری دارید که دانشگاه در اختیار شما قرار می دهد. از جمله آن ها سرمایه انسانی است و حتی در بعضی موارد فرصت های مالی هم بیشتر است.
علاوه بر این، کارآفرینی در دوره جوانی به معنای شکل دادن به ایده های شما پیش از سنگین تر شدن انتظاراتی است که زندگی از شما در سنین بالاتر دارد. این یعنی فرصت بیشتر برای شما در مقایسه با رقبا و شانس بیشتر برای موفقیت کسب وکار شما. مهم تر از همه اینکه، کارآفرینی درس های بزرگی در زندگی به شما می دهد. ممکن است به یک کسب وکار میلیون داری برسید یا نرسید. درس هایی که از این سفر یاد گرفتید و اهمیت آن ها در زندگی غیرقابل انکار است.  مدیریت و استقلال، توانایی حل مسائل چیزهایی است که می آموزید و در موقعیت های سخت تر در آینده به زندگی شما کمک می کند.
اگر بگوییم صاحب یک کسب وکار با فراز و نشیب های بسیاری در سفر خود به مقصد موفقیت رو به رو می شود، همه چیز را دست کم گرفته ایم. درواقع، بیشتر کارآفرینان با مجموعه ای از شکست ها پیش از  هر شکل از موفقیتی رو به رو می شوند و این مقدمه  مجموعه ای دیگر از شکست هایی است که تجربه می کنند. هم شکست های کوچک و هم بزرگ. به همین دلیل است که هیچ اُفتی نباید کارآفرین را ناامید کند.
کارآفرینی در جوانی به این معنا نیست که کاری قرار است آسان پیش برود. هیچ میان بُری برای رسیدن به موفقیت وجود ندارد. کارآفرینی در جوانی یک مسیر پرفرازونشیب و اکتشافی است که در آن دستِ تنهایید. به ویژه زمانی که از نظر منابع، تجربه و ارتباطات محدودیت دارید. خطاهای بی شمار، شکست در همکاری ها، استخدام های آزاردهنده، اشتباه در مدیریت مالی و تنظیم چشم انداز کاری، همه درس های ارزشمندی به کارآفرینان می دهد. حقیقت این است که فرصت ناامید شدن بسیار است اما به جای آن، می توان از هر شکستی به عنوان منبع انرژی برای حرکت قطار کارآفرینی استفاده کرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن