اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

پول باید سالم و کم‌عرضه باشد

آینده نگر

 نیکلاس کوپرنیک منجم، روحانی و ریاضی‌دان بسیار مشهور لهستانی در قرن شانزدهم بود که بابت ریاضی‌دان بودنش توانایی بسیار زیادی در اقتصاد هم پیدا کرد. کوپرنیک در سال ۱۵۴۳ مشهورترین اثر خود را در زمینه نجوم منتشر کرد و پیش از گالیله به طرح این ادعا پرداخت که خورشید مرکز منظومه است، نه زمین. کوپرنیک در اصل به این دلیل سراغ این نظریه رفته‌بود که مشاهداتش در طول تاریخ اندیشه و وضعیت آن زمان به او نشان می‌داد که بسیاری از منجمین زمانی که مقابل شواهد مخالف با باورهای نظری خود قرار می‌گیرند دائما با وارد کردن تبصره‌هایی که دیگر تعدادشان بسیار زیاد شده‌بود سعی می‌کردند نظریه‌ زمین‌مرکزی را به زور هم که شده به جواب برسانند. نکته جالب این‌جاست که خود کوپرنیک متوجه نبود که این نظریه او مخالف کیهان‌شناسی ارسطویی و متن انجیل هم هست. در واقع تا قرن هفدهم و با برونو و گالیله بود که این نظریه کوپرنیک بیشتر مطرح شد.
در این‌جا با روش علمی ویژه کوپرنیک آشنا می‌شویم: تقلیل مشاهدات تجربی متعارض به سمت علت‌های یگانه. کوپرنیک همین کار را در اثر مشهور خود در زمینه نظریه پولی در سال ۱۵۲۶ هم انجام داد. نکته جالب درباره این اثر این است که تا قرن نوزدهم چاپ نشده‌بود. در این زمان بود که کوپرنیک دقیقا به همان شکلی که تعارضات نظری منجمین با شواهد را رفع کرده‌بود سری هم به اقتصاددانان هم عصر خود زد و دقیقا همین مشکل را در دل آن‌ها شناسایی کرده و حل کرد. دلیل پافشاری روی این مقدمه این است که افرادی چون کوپرنیک، گالیله و حتی امانوئل کانت، نه به خاطر آرای خود، بلکه به خاطر رویکرد انقلابی خود به باورهای عمومی دانشمندان و متالهان و فلاسفه زمانه خود بسیار مورد توجه هستند و می‌توان از آثار آن‌ها درس‌های روش‌شناختی ارزنده‌ای گرفت. 
انقلابی در فضا و اقتصاد
نظریه‌پردازان اقتصادی معاصر با کوپرنیک بر این نظر بودند که تورم قیمت‌های عمومی را می‌توان معمولا به کاهش «محتوای فلزی ذاتی»‌ سکه‌ها نسبت داد. اگر خیلی ساده‌انگارانه این مسئله را در کنار شواهد قرار دهیم متوجه می‌شویم که کاهش محتوای سکه معمولا همراه با تورم بوده‌است. مسئله از آن‌جا شروع می‌شد که بسیاری اوقات تورم پیش می‌آید بدون این‌که کاهش محتوای پولی را شاهد باشیم. همان نظریه‌پردازان درباره این اشکال دیگر تورم می‌گفتند که احتمالا دلیل آن هم چیزی شبیه تقلب یا جعل باشد که باعث می‌شود «محتوای ذاتی»‌ سکه‌ها کاهش پیدا کند.
همین بند و تبصره‌های بی‌پایان و چرخه‌وار بودند که در زمینه نجوم هم نظر کوپرنیک را به خود جلب کرده‌بودند و حالا که در زمینه اقتصاد هم کوپرنیک شاهد چنین مراحلی بود، کاری مشابه با آن‌چه با نجوم کرد را در زمینه اقتصاد هم انجام داد. کوپرنیک برای حل این مشکل یک نظریه وحدت‌بخش را ارائه داد که می‌توانست این وقایع را به خوبی صورت‌بندی کند: نظریه کمّی پول. کوپرنیک در همان اثر معروف سال ۱۵۲۶ خود با همان روش تقلیل به علت یگانه معروف خود اعلام کرد که علت تمام اشکال تورم افزایش عمومی «کمیت»‌ سکه ضرب شده از هر نوع فلز خاصی است. این نظریه البته بعدها به شکلی مستقل توسط بودن، داوانزاتی،‌ ناوارو و دیگر متفکران سالامانکا هم صورت‌بندی شد.
این نظریه به شدت زنده و پویا است و تا همین امروز هم، گرچه به شکل کامل مورد پذیرش و پیاده‌سازی نیست، اما مورد بحث بوده و نسخه‌های فراوان و به‏روزشده‌تری از آن ایجاد شده‌است. البته خود کوپرنیک هم این نکته را تایید می‌کرد که نمی‌توان دو نوع سکه، با محتوای فلزی متفاوت در جامعه داشته باشیم، زیرا سکه‌ای که محتوای بهتری دارد قطعا دچار احتکار، ذوب و خروج از مرزهای کشور می‌شود.
به نظر کوپرنیک، عرضه پول در بازار، یعنی عملی که توسط دولت‌ها انجام می‌شود عاملی بسیار مهم در تعیین قیمت است. خود کوپرنیک با ادبیات و زبان خاصی که البته برخاسته از جایگاه قشر فرهیخته جامعه قرن شانزدهمی است در این باره می‌گوید: «ما که اسیر کندذهنی خود هستیم، درک نمی‌کنیم که گران‌بها شدن هر چیزی محصول فروکش کردن ارزش پول است، زیرا قیمت‌ها بر اساس وضعیت پول بالا و پایین می‌روند.» بر اساس همین دیدگاه‌ها است که خود کوپرنیک می‌گوید یکی از مسائلی که باید دولت‌ها از آن دوری کنند، عرضه بی‌رویه پول در کشور است.
 
نیکلاس کوپرنیک
کوپرنیک در زمستان ۱۴۷۳ در شهر ترونیِ پادشاهی لهستان به دنیا آمد. پدرش تاجری اهل کراکف بود و مادرش هم دختر یکی از تجار ثروتمند ترونی. ۳ خواهر و برادر او هم یا وارد کلیسا شدند یا با تجار وصلت کردند، اما خود نیکلاس هرگز نه ازدواج کرد و نه گزارشی از بچه‌دار بودن او هست. کوپرنیک هم مانند بسیاری از هم‌عصران خود برای تحصیلات وارد کلیسا شد و در آن‌جا بود که بیشتر به جای تمرکز بر الهیات بر نجوم و ریاضی تسلط پیدا کرد. این دانشمند برجسته که تاثیری تاریخ‌ساز بر علم فیزیک گذاشت، نهایتا در سن ۷۰ سالگی درگذشت.
درباب گردش‌ سپهر آسمان
در این اثر است که کوپرنیک به جنگ نظام بطلمیوسی رفته و ادعا می‌کند که این زمین نیست که در مرکز قرار گرفته، بلکه خورشید چنین وضعیتی داشته و زمین و دیگر سیارات دور آن می‌چرخند. این اثر یکی از برجسته‌ترین آثار علمی تاریخ بشریت است و تاثیر زیادی روی افرادی چون گالیله و نیوتن گذاشته. اگر این سوال برایتان پیش آمده که چرا اثر اقتصادی کوپرنیک به جای این نوشته که مربوط به نجوم و کیهان‌شناسی است، معرفی نشده، باید به این نکته بسنده کنیم: چیزی که کوپرنیک و تمام اندیشمندان را به جایگاه کنونی آن‌ها رسانده روش‌شناسی آن‌هاست و نه صرف آرایی که ارائه داده‌اند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن