اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

همه‌چیز پول نیست

گفت وگو از زینب کوهیار/ آینده نگر

«قصه یک مرد» داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که در دو سالگی به فلج اطفال دچار شد و توانایی راه رفتن خود را از دست داد. با این حال او اسیر سرنوشت شد و با تلاش و باور به خود، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های تولیدکننده محصولات بهداشتی در ایران را ایجاد کرد. محمد موسوی، مؤسس و مدیر گروه بهداشتی فیروز است که سال‌هاست در زمینه تولید انواع محصولات بهداشتی کودکان و دیگر محصولات فعالیت می‌کند. این کارآفرین که به قول کارگردانان مستند «قصه یک مرد» اسیر محدودیت تن نشده، سوژه این مستند بوده است. این مستند در سیزدهمین جشنواره حقیقت سال جاری که اتاق بازرگانی از فیلم‌های بخش کارآفرینی در آن حمایت کرده بود، شرکت کرد. از این فیلم در ضیافت سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت با اهدای لوح تقدیر شد. آینده‌نگر به بهانه حضور این فیلم در بخش کارآفرینی جشنواره اخیر سینما حقیقت با سیاوش جمالی و عطا مهراد، کارگردانان این مستند گفت‌وگو کرده است.
*داستان ساخت «قصه یک مرد» چه زمانی کلید خورد؟ چطور محمد موسوی را پیدا کردید؟
عطا مهراد: «قصه یک مرد» اولین تجربه جدی ما در فیلم سازی است. کار ساخت این مستند در سال ۹۳ آغاز شد. ما می‌خواستیم زندگی چهره‌های شاخص ایرانی که در ایران ساکن بودند را روایت کنیم و در مرحله پژوهش از بین کارآفرینان و مخترعان یک نفر نظرمان را جلب کرد. آن مرد محمد موسوی، مدیر مجموعه فیروز بود که در دوسالگی به دلیل بیماری فلج اطفال بخشی از توان فیزیکی‌اش را از دست داد و به اصطلاح معلول شد. اما رفتار و نحوه تربیت مادر او، ایده‌هایی را در ذهنش تقویت کرد که او معلولیت را ناتوانی نبیند و فکر کند که این محدودیت تن است و در هر عرصه‌ای محدودیت‌هایی وجود دارد و انسان می‌تواند از این محدودیت‌ها عبور کند. او با همین ایده یک کارخانه دایر کرده که بیش از ۹۰ درصد از کارکنان آن معلولیت دارند.
سیاوش جمالی: بیشتر فکر می‌کنیم این مستندساز است که سوژه را انتخاب می‌کند. ظاهر ماجرا هم همین است اما به نظر من در مورد ما این سوژه بود که ما را انتخاب کرد. در بین همه سوژه‌هایی که پیدا کردیم این کارخانه فیروز بود که نظر ما را جلب کرد و به ما می‌گفت داستان من را بسازید. فیروز یک کارخانه عظیم است که فرزندان این کشور از کودکی با محصولات آن آشنایند اما کمتر از آن‌ها شاید می‌دانستند که ۹۰ درصد از کارکنان کارخانه معلولند و حتی مدیرعامل این کارخانه هم دچار محدودیت تن است. با این وجود موسوی تا جایی افکار و نگاه مثبت خود به زندگی را پرورش داده بود که در سه دهه گذشته کارخانه‌ای را توسعه داد که در اوایل دهه ۷۰ صاحب آن شده بود. ما در فیروز دیدیم که چطور استفاده از توان معلول به مرحله اجرا رسیده و شعار نیست. سید محمد موسوی شعارها را عملی کرده بود. او نمی‌گذارد معلولان بیکار بمانند. او ثابت می‌کند که معلول توانمند است و این را به خوبی به اطرافیان خود ثابت کرده است. به نظر من کار او در دنیا کار بی نظیری است.
*مواردی از کسب وکارها با رویکردهای خاص کارآفرینان و موسسان آن‌ها را در کشور داریم اما به نظر می‌رسد فیروز کمتر رویکرد ویژه خودش را تبلیغ کرده است.
مهراد: بله نکته‌ای که در مورد این مجموعه وجود داشت این بود که محمد موسوی هیچ وقت تلاش نمی‌کرد از استخدام کارکنان برای تبلیغ برند خود یا کسب درآمد اضافی استفاده کند. او مسئولیت اجتماعی را در کارخانه‌اش تمام و کمال پیاده کرده بود. آن‌ها در کانون معلولان توانا باور دارند که معلول توانمند نیست و هیچ وقت از کسی کمک یا خیرات نمی‌گیرد. آن‌ها با این باور توسعه کسب‌وکارشان را کلید زدند و بسترهای شغلی مناسب برای معلولان را فراهم کردند. تا زمانی که برند فیروز در ایران و منطقه به جایگاه خود نرسیده بود، هیچ وقت مدیران مجموعه به مسئله معلولیت کارکنان اشاره نمی‌کردند. بنابراین اگر ما چندسال زودتر سراغ این مجموعه رفته بودیم، شانس روایت زندگی محمد موسوی و کارخانه فیروز را از دست می‌دادیم. ما زمانی با موسوی آشنا شدیم که برند خود را ثبت کرده بود و قدرتمند بودند. آن‌ها سهم مناسبی از بازار را در اختیار دارند و پس از این بود که راضی شدند از آنچه در کارخانه می‌گذرد پرده‌برداری کنند. فیروز درحالی با نیروی معلولان کار می‌کند که در جامعه این ذهنیت غلبه دارد که یک فردی که دچار محدودیت تن است باید در خانه بنشیند و کمک بگیرد. در کارخانه فیروز این کلیشه شکسته شده است و این شکست هر روز درحال تکرار است.
*سؤال دیگر من درباره همین نکته بود. چطور سید محمد موسوی را راضی کردید جلوی دوربین شما بنشیند و روایت کند؟
جمالی: در اولین جلسه‌ای که با او صحبت کردیم یک نمودار از شاخص‌ها و ایده‌هایش برای ما کشید و گفت کاری که می‌خواهید بسازید چند دقیقه است. ما کار را در قالب یک مستند تلویزیونی در نظر گرفته بودیم و گفتیم ۳۰ دقیقه. ایشان گفت چطور این همه ایده را می‌خواهید در این مدت زمان کم طرح کنید. ما با ایشان بحث کردیم و گفتیم بله افکار و ایده‌های زیادی در این بین اثر داشته اما گفتن چند مورد از آن‌ها بهتر از این است که هیچ کدام را نگویید. خوشبختانه موفق شدیم بخش عمده‌ای از ایده‌های او را در فیلم روایت کنیم.
مهراد: موسوی فقط یک تولیدکننده موفق نیست که یک مجموعه پویا در شرایط نامساعد اقتصادی اداره می‌کند. نکته ویژه او باور و ایمانش به کاری است که انجام می‌دهد و به نظر من این بسیار الهام‌بخش بود. او مدل تازه‌ای از کسب وکار را به فضای تجاری و صنعتی ایران و حتی جهان عرضه کرده است. ما فیلم را در کشورهای دیگر هم نمایش دادیم و بازخوردها عجیب بود. اگر با او معاشرت کنید می‌بینید که در همه لحظه‌های زندگی، وقت خواب، غذا خوردن و … درگیر توسعه ایده‌اش است و با پشتکار هم آن را دنبال می‌کند.
*چه بازخوردهایی بعد از نمایش فیلم دریافت کردید؟
جمالی: بازخوردها متفاوت بود. بسیاری به ما گفتند نگاه آن‌ها به مسئله معلولیت عوض شده است. ببینید، زمانی که شما در جریان ساخت یک اثرهنری قرار می‌گیرید، اولین فردی که اثر کار را می‌پذیرد خود شما هستید. اثری که ما پذیرفتیم مشابه بازخوردهای دیگر مخاطبان بود. قصه یک مرد چندبار در تلویزیون پخش شد. خیلی‌ها فیلم را دیده بودند و اولین حرفی که به ما سازندگان فیلم می‌گفتند این بود که نگاهشان با دیدن زندگی محمد موسوی به موضوع معلولیت تغییر کرده است. بیشتر افراد اسیر همان کلیشه‌ای هستند که جامعه ۲۴ ساعته به خورد آن‌ها می‌دهد اما محمد موسوی کاری کرده که شما چاره‌ای جز احترام گذاشتن به او ندارید. او با توانمندی و خیرخواهی که برای خود و جامعه معلولان دارد، کار بزرگی انجام داده است. در شرایطی که همیشه ناتوانی این افراد تبلیغ شده، یک نفر را می‌بینید که سرش بلند است و با وجود همه سختی‌هایی که کشیده و تحقیرهایی که شده مسیری را به روی دنیای تازه باز کرده است. او هم در این جامعه سختی کشده اما با باور به خود همه چیز را تغییر داده است. من شنیدم که بسیاری بعد از دیدن این فیلم در زمان خرید و استفاده از محصولات فیروز احساس دیگری داشتند. آن‌ها با دیدن این فیلم به محصولات فیروز به چشم یک کالا نگاه نمی‌کنند. مشتری‌های وفادار فیروز هم نسبت به گذشته بیشتر شده است. البته این بخش کوچکی از دین بزرگ موسوی به گردن ما بود که در فیلم ادا کردیم.
مهراد: طی ساخت فیلم متوجه شدیم که قرار نیست داستان یک کارآفرین را روایت کنیم. ارزش‌هایی در دل این کارآفرینی وجود دارد که واژه کارآفرینی راوی مناسبی برای آن نیست. اینجا ارزش‌آفرینی رخ داده بود که بالاتر از هر چیزی بود. با تمرکز روی موضوع معلولیت به دنبال تغییر نگاه مردم به جامعه معلولان بودیم و فکر می‌کنیم این اثر را داشتیم. امیدواریم این اثر بیشتر شود چراکه متاسفانه معلولان در تصمیم‌های کلان کشوری و مدیریت شهری کمتر دیده می‌شوند. آن‌ها به دلیل نگاه کلیشه‌ای که نشستن در خانه را به آن‌ها تحمیل می‌کند، از موقعیت‌های بسیاری در جامعه محروم می‌شوند. این درحالی است که در فیروز آن‌ها حتی با راندمان کاری بیش از افرادی که محدودیت تن ندارند کار می‌کنند، چراکه آن‌ها انگیزه دارند و این انگیزه‌ها با خود انرژی بیشتری به همراه می‌آورد.
*در مستندهای بعدی شما تا چه اندازه شانس پرداختن به سوژه‌هایی با حال و هوای اقتصادی و کارآفرینی وجود دارد؟ باتوجه به تجربه‌ای که در این زمینه با محمد موسوی داشتید؟
مهراد: همه می‌دانیم اقتصاد چقدر مهم است و اگر مسائل اقتصادی نابسامان شود، دیگر مطالبات اجتماعی تبدیل به خواسته‌های سانتی مال و کم ارزش خواهد شد. به عنوان مستندساز زمانی که تصمیم می‌گیرید بر اجتماع اثر بگذارید و به مسائلی بپردازید که جامعه به دلیل گرفتاری‌های خاص خود کمتر به آن توجه دارد، موضوع اقتصاد حتماً مهم می‌شود هرچند ممکن است به طور مستقیم آن را طرح نکنید. در واقع هیچ شخصیتی در سینما ساخته نمی‌شود مگر اینکه وضع اقتصادی آن طرح شود. هیچ داستان و جغرافیایی را نمی‌توان روایت کرد مگر اینکه بستر اقتصاد هم در آن دیده شود. بنابراین اقتصاد موضوعی است که گریزی از آن نداریم و به دلیل اهمیت آن به طور حتماً به سراغ آن می‌رویم. فکر می‌کنم هرچه این موضوع در مستندها بیشتر دیده شود، احتمال آسیب‌شناسی و ارائه پیشنهادهای بهتر و بیشتر هم وجود خواهد داشت. به ویژه در شرایط کنونی که دست کمی از بحران اقتصادی ندارد.
جمالی: باتوجه به مشکلات و موانعی که در مسیر کارآفرینی وجود دارد، به نظر من شنیدن حرف‌های آنان کار مهمی است. همه می‌دانیم که در کشور ما کارگزاری و دلالی است که صرف دارد نه کارآفرینی. کارآفرین کسی است که می‌توانست به درآمد بهتری از راه‌های دیگر برسد اما با وجود همه سختی‌ها و آزارها در این مسیر هم‌چنان ادامه می‌دهد. به نظر من تنها واژه‌ای که می‌تواند به خوبی کار آن‌ها را توصیف کند واژه جهادی است. سید محمد موسوی می‌گفت اگر از یک ماشین استفاده کنم نیروی کار من به یک‌سوم کاهش پیدا می‌کند که از نظر اقتصادی به‌صرفه‌تر است اما هرگز این کار را نمی‌کنم. چرا باید دوسوم از کارگران را بیرون بیندازم برای اینکه یک ماشین کار کند؟ می‌بینید که در منطق کارآفرینی مثل او پول و سرمایه همه چیز نیست. بسیاری از کارآفرینان از چنین منطقی تبعیت می‌کنند. آن‌ها اهدافی بالاتر از ثروت و درآمد دارند. دغدغه خدمت به جامعه دارندو چه بهتر از این که در مستندسازی آن‌ها را ببینیم. دیگران هم یاد می‌گیرند. آن‌ها الگوهای خوبی برای جامعه‌اند الگوهایی جذاب. رویکردهای محمد موسوی که فارغ از جنس پول و سرمایه بود برای من بسیار جذاب بود و بازهم می گویم که درواقع این سوژه بود که در قصه یک مرد مارا برای ساخت این مستند انتخاب کرد.
مهراد: من دوست دارم به مهم‌ترین دستاورد خودم در ساخت این مستند هم اشاره کنم. مهم‌ترین دستاورد من این بود که نگرشم تغییر کرده است و از هرچیزی که از سال‌ها پیش به خورد ذهنم داده شده فاصله گرفته‌ام. مستند قصه یک مرد به ما ثابت کرد که باید به هر موضوعی با دیده شک نگاه کنیم و جنبه‌های متفاوت آن را ببینیم. باید باور کنیم که در جامعه در مرحله آزمون خطا در رفتارهای مدنی هستیم و تمرین کنیم تا کمتر رفوزه شویم. نگاه ما به معلولیت باید تغییر کند. معلولیت از آن موضوعاتی است که کلیشه‌های رایج درباره آن چیز دیگری را به شما می‌گویند اما واقعیت چیز دیگری است.
 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن