اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

طرح اوباما آشغال بود

آینده نگر

 رابرت جوزف بارو اقتصاددانی آمریکایی است که با تخصص ویژه‌ای که در زمینه اقتصاد کلان دارد یکی از چهره‌های برجسته دانشگاه هاروارد به شمار می‌آید. بارو یکی از بنیان‌گذاران اقتصاد کلان کلاسیک جدید همراه با رابرت لوکاس و توماس سارجنت است. بارو در سال ۱۹۷۱ همراه با هرشل گروسمن مقاله‌ای تحت عنوان «مدل عدم تعادل عمومی درآمد و اشتغال» نوشت که تا چندین سال به عنوان پرارجاع‌ترین مقاله نشریه امریکن اکانمیک ریویو شناخته می‌شد. این مقاله به بررسی این ایده می‌پرداخت که عدم تعادل در یک بازار به بازار دیگر هم سرریز می‌کند. این مقاله با طرح چنین ادعایی تمایزی بین تقاضای ملی و تقاضای اثربخش ایجاد کرد. این مقاله بعدها به شکل یک کتاب هم منتشر شد.
بارو در سال ۱۹۷۶ مقاله تاثیرگذار دیگری تحت عنوان «انتظار عقلانی و نقش سیاست پولی» نوشت که در آن ادعا کرد عدم تقارن در اطلاعات تاثیراتی واقعی خواهد داشت، مانند بازیگران اقتصادی معقول در پاسخ به عدم قطعیت اما نه در پاسخ به تغییرات سیاست پولی مورد انتظار. یکی دیگر از مسائلی که باعث شهرت بارو می‌شود، مخالفت سرسختانه او با بسته‌های کمکی دولتی و مشوق‌ها است. بارو مشوق‌ دولت اوباما را یک «آشغال» خواند و آن را «بدترین طرح اقتصادی از دهه ۳۰ میلادی به این سو» نامید. بارو در دورانی پا به علم اقتصاد گذاشت که سایه کینز رفته‌رفته در حال خروج بود و علی‏رغم جدی گرفته شدن او، شعب مختلفی از نظریات در مخالفت با او مطرح می‌شد که خود بارو هم از این قاعده مستثنی نیست.
 رویکرد مدرن به اقتصاد کلان
بارو با زبان آتشین خود در گفت‌وگویی با کانر کلارک به نقد اقتصاد کلانی نشست که از کینز به ارث رسیده بود. البته در این گفت‌وگوی مشهور که در ایران هم به همت روزنامه دنیای اقتصاد بازتاب داده شد، تنها کینز نبود که از نوک حمله بارو زخمی می‌شد، بلکه افرادی چون کروگمن هم به بدترین شکل مورد انتقاد قرار گرفتند. گرچه این مصاحبه بیش از حد شکل گفت‌وگویی و نامنظم دارد، اما استخراج نکات مفید آن خالی از لطف نیست:
«بین تغییر نرخ مالیات و آنچه به پرتاب پول به سمت مردم شباهت دارد، تفاوت بسیار زیاد است. تغییر در نرخ مالیات اثرات قابل‌توجهی بر انگیزه‌ها می‌گذارد. تجربه به ما می‌گوید که تغییر نرخ مالیات اثرگذاری زیادی دارد در حالی که سیاست مالی چنین نیست. کندی و جانسون در سال‌های ۶۳ و ۶۴ میلادی با کاهش نرخ‌های مالیات، موفق شدند تولید ناخالص داخلی را افزایش دهند. دوباره ریگان در سال ۸۱ و ۸۳ و سپس در سال ۸۶ نرخ‌های مالیات را کاهش داد و همین نتیجه را گرفت. بوش هم در سال ۲۰۰۳ همین تجربه را تکرار کرد. در همه مواردی که گفتم افزایش رشد اقتصادی به سرعت پس از کاهش نرخ‌های مالیات اتفاق افتاد. من نرخ‌های مالیات را مورد بررسی قرارداده‌ام تا اثر تغییر نرخ مالیاتی که دولت در سطوح فدرال، ایالتی و محلی تعیین‌کرده است را نشان دهم. به علاوه در عین حال مخارج نظامی و غیرنظامی دولت را وارد این مطالعه کردم. با درنظر گرفتن مخارج دولت، نتایج مهم و جالب‌توجهی در مورد دوره‌هایی که کشور درگیر جنگ بوده است، به دست آمد. ادعا نمی‌کنم که این مطالعه حرف آخر را می‌زند، اما به خصوص در مورد جنگ‌های جهانی شواهد واضحی را به دست می‌دهد.
کاهش مالیات‌ها دو اثر دارد؛ اول این‌که با کاهش نرخ مالیات، بسته به این که چه نوع مالیاتی کاهش یابد‌، انگیزه کارکردن و تولید کردن و خرج کردن افزایش می‌یابد. از طرف دیگر درآمد مردم هم افزایش می‌یابد. ضریب فزاینده کینزی، تنها اثر درآمدی را درنظر می‌گیرد، بنابراین در اقتصاد کلان کینزی تصور می‌شود، اثرگذاری افزایش مخارج از کاهش مالیات بیشتر است. در واقع اثر کاهش نرخ مالیات بر انگیزه‌ها که شامل افزایش انگیزه برای کار و تولید و سرمایه‌گذاری می‌شود و به احتمال زیاد از اثر درآمدی بزرگ‌تر است در اقتصاد کلان کینزی نادیده گرفته می‌شود.
فرض کنید که دولت سیستم مالیاتی را تغییر بدهد. مثلا نرخ‌های مالیات را کاهش دهد. نباید تصور کنید که کاهش مالیات تنها باعث می‌شود، مردم پول بیشتری برای خرج کردن داشته باشند. برخلاف معافیت‌های مالیاتی که تنها اثر درآمدی دارد، کاهش نرخ مالیات اثر انگیزشی هم دارد. آنچه که در ضریب فزاینده مورد نظر قرار می‌گیرد، اثر درآمدی است. اثر درآمدی کاهش مالیات را می‌توان با اثر افزایش مخارج دولت مقایسه کرد، زیرا افزایش مخارج دولت هم مستقیما تقاضای کل را افزایش می‌دهد. ویژگی خاص کاهش مالیات، مربوط به اثر انگیزشی آن است، اما در کتاب‌های درسی که فقط اثر درآمدی در نظر گرفته می‌شود، اثر افزایش مخارج دولت از اثر کاهش مالیات بزرگ‌تر نشان داده می‌شود.»
رابرت بارو
بارو در روزهای پایانی تابستان ۱۹۴۴ در شهر نیویورک به دنیا آمد. نکته جالب درباره زندگی او این است که در سال ۱۹۶۵ در رشته فیزیک از دانشگاه کلتک فارغ‌التحصیل شد، اما متوجه شد که به قول خودش نمی‌تواند در این زمینه به افراد برجسته نزدیک شود. همین مسئله باعث شد به اقتصاد متمایل شود و نهایتا در سال ۱۹۷۰ از دانشگاه هاروارد دکتری خود را دریافت کرد. او در سال ۱۹۷۴ با نوشتن مقاله «آیا اوراق دولتی ثروت خالص هستند؟» به شهرت رسید و از همین مسیر به همکاری با افرادی چون هرشل گروسمن رسید. او طی سال‌های اخیر در دانشگاه‌هایی چون هاروارد مشغول تدریس اقتصاد کلان بوده‌است و دانشجویانش امروزه اقتصاددان‌هایی شناخته‏شده هستند.
 
 اقتصاد کلان: یک رویکرد مدرن
 ۲۰۰۷
بارو ارائه‌ای خاص و مدرن از اقتصاد کلان را در این کتاب خود به همه معرفی کرد و این اثر در ایران هم مخاطب خود را به خوبی پیدا کرد. با استفاده از این کتاب می‌توان به خوبی با ریزبنیادها و رویکرد چرخه کسب‌وکار واقعی آشنا شد. بارو تسلط بسیار زیاد خود در این زمینه را درباره موضوعاتی نظیر رشد، تعادل و چرخه‌های کسب‌وکار به طور کامل به کار گرفته‌است و توانسته کتابی درباره اقتصاد کلان منتشر کند که در شناخت و حل مشکلات اقتصاد کلان واقعی امروز جهان بسیار کارآمد باشد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن