طلوع چین، پایان هژمونی آمریکا
لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
جنجالها ادامه دارد؛ موافقان و مخالفان در مقابل هم صف کشیدهاند و هرکدام در تریبونها خوشحالی و عصبانیت خود را به رخ میکشند؛ سند جامع همکاری ۲۵ ساله ایران و چین منتقدانی جدی و حامیانی اصلی دارد؛ از مردم عادی تا نمایندههای مجلس، از شورای نگهبان، از سیاستمداران تا دولت و حاکمیت. اولینبار بیستونهم اسفندماه بود که درباره واگذاری جزیره کیش به چینیها گفتند؛ آن زمان حسن نوروزی، نماینده رباط کریم به خبرگزاری «تسنیم» گفته بود: «مذاکراتی از سوی دولت در حال انجام بود که جزیره کیش به مدت ۲۵ سال به چینیها واگذار شود.» به گفته نوروزی «دولت مخفیانه کارهایی انجام میدهد، مخفیانه ۲۰۳۰ و اف اِی تی اف را امضا میکنند یا مخفیانه امتیاز صید ماهی در آبهای جنوب را به چینیها واگذار میکند، همچنین درباره دریای خزر نیز بحثهایی انجام داده است که گزارشهای آنها را هم تاکنون ارائه نکردهاند و کشور از همه این مسائل متضرر شد»؛ خبری که بعد محمدجواد ظریف آن را تکذیب کرد. بار دیگر از قرارداد همکاری ۲۵ساله ایران و چین گفتند؛ مخالفان این قرارداد آن را «ننگین» خوانده و با «ترکمانچای» مقایسه کردند و موافقانش از فرصتهای این همکاری سخن گفتند و نوشتند و آن را نشان قدرت و ثبات در ایران خواندند. روزنامه جوان از «شیر و اژدها» نوشت و محمود واعظی، رئیس دفتر رئیسجمهوری منتقدان داخلی را متهم کرد که از رسانههای خارجی «خط میگیرند.» چهارشنبه ۱۸ تیرماه ۱۳۹۹، محمدرضا صباغیان، عضو هیئت رئیسه مجلس یازدهم بیتوجه به توضیحات دولت، تاکید کرد که نمایندگان باید نظارت بیشتری بر مذاکرات دولت ایران و چین داشته باشند. او با انتقاد از دولت گفت: «نباید اجازه داد آشی را که آقای ظریف و دولت میپزند، ما در ۲۰ دقیقه همچون برجام سر بکشیم.» اما این محمود احمدینژاد بود که اولین انتقاد تند را علیه سند همکاری ۲۵ ساله ایران چین مطرح کرد و آن را قراردادی «پنهانی» خواند. اما دولت میگوید این قرارداد پنهانی نبود و مشخص است که تا نهایی شدن آن جزییات منتشر نشود.
سوغاتی از چین
اولین بار تیرماه ۱۳۹۶ بود که «شی جین پینگ» رئیسجمهوری خلق چین به تهران سفر کرد؛ این دیدار یازدهم روز پیش از توافق هستهای ایران به کشورهای ۱+۵ انجام شد؛ دیداری مهم که در آن درباره همکاری راهبردی گفته شد. مقام معظم رهبری در دیدار با رئیسجمهوری خلق چین گفتند: «دولت و ملت ایران همواره به دنبال گسترش روابط با کشورهای مستقل و قابل اطمینان همچون چین بوده و هستند و بر همین اساس، توافق رؤسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمتآمیز است… جمهوری اسلامی ایران هیچگاه همکاریهای چین در دوران تحریم را فراموش نخواهد کرد… [سیاستهای سلطهگرانه برخی کشورها بهویژه آمریکا و همکاری غیرصادقانه آنها با کشورهای دیگر] موجب شده است که کشورهای مستقل، بهدنبال همکاریهای بیشتر با یکدیگر باشند و توافق ایران و چین برای روابط استراتژیک ۲۵ ساله در همین چارچوب است که باید با پیگیری جدی دو طرف، توافقها حتماً به مرحله عملیاتی برسند.» رئیسجمهوری هم بارها از حمایتهای چین در برابر تحریمهای آمریکا تمجید کردهاند.
حاکمیت به دنبال همکاری بلندمدت با چین است؛ اگرچه برخی میگویند بعد از امضای سند برجام دولت در همکاریهای اقتصادی بیشتر به غرب و شرکتهای غربی اولویت میداد تا شرکتهای چینی. قبلا هم با طرح «یک کمربند-یک جاده» این همکاری کلید خورده بود و برخی میگویند غرب به این همکاری بدبین است. ابتکار کمربنده و جاده که در سال ۲۰۱۳ از سوی شی جین پینگ رئیس جمهوری این کشور اعلام شد؛ هدف از این طرح احیای جاده ابریشم قدیمی و اتصال زمینی و دریایی چین به جنوب آسیا، آسیای مرکزی، اروپا و قاره آفریقا است.
تعامل با شرق، چرا و چگونه؟
بههر حال مدتهاست که گرایش به شرق و همکاری با شرق در ایران طرفدارانی جدی دارد؛ شاید این طیف به شیوه تقابل ایدئولوژیک زمان جنگ سرد موضوع را پیگیری میکنند و به دلیل عدم اعتماد به غرب، به شرق گرایش داشته باشند، اما عدهای دیگر میگویند چین کارخانه جهان است و نباید در همکاری راهبردی با این کشور بیش از این تعلل کرد. آنها به الگوی توسعه چینی توجه دارند و سوسیالیسم بازار؛ عدهای هم از افول هژمونی آمریکا میگویند. «الکساندر کولی» و «دنیل نیکسن» در «فارن افرز» نوشتهاند: «افول آمریکا موضوعی است که طی دهههای گذشته بارها مطرح شده و بسیاری در این زمینه پیشبینیهایی هم کردهاند؛ هرچند همه این پیشبینیها اشتباه از آب درآمدند. ثمره افول کشورهایی چون آلمان و ژاپن و فروپاشی شوروی و البته رشد اقتصادی و تکنولوژیکی آمریکا، یک «جهان تکقطبی» بود. این بار اما اوضاع فرق میکند.» آنها ادامه میدهند: «همان نیروهایی که آمریکا را به یک قدرت «هژمون» تبدیل کردند، امروز آن را به سمت زوال پیش میبرند. بعد از جنگ سرد، سه رویداد مهم باعث شکلگیری یک نظم جهانی به رهبری آمریکا شد. اول، با شکست کمونیسم، آمریکا دیگر رقیبی برای ایدئولوژی خود در جهان نمیدید. دوم، با فروپاشی شوروی و اتحادها و سازوکارهای وابسته به آن، کشورهای ضعیفتر برای تامین امنیت نظامی، اقتصادی و سیاسی خود، جایگزینی جز آمریکا و متحدان غربیاش نداشتند. سوم، جنبشهای فراملی به ترویج ارزشها و اصول لیبرالیسم رو آوردند و به ایجاد یک نظم لیبرال کمک کردند. اکنون اما کشورهایی چون چین و روسیه به رقیبی برای قدرت آمریکا تبدیل شدهاند. از سوی دیگر، کشورهای در حال توسعه و حتی کشورهای توسعهیافته اکنون میتوانند برای جلب حمایت، به کشورهایی غیراز آمریکا رجوع کنند. در نهایت اینکه، جریانهای افراطی راستگرا بهشدت اصول نظم جهانی لیبرال را به چالش کشیدهاند؛ واقعیتی که در گذشته هرگز شدنی بهنظر نمیآمد.»
به نظر میرسد آمریکا از جایگاه رهبری جهان عقب ننشسته است بلکه موقعیت آن بهعنوان رهبر جهان در حال زوال است. این وضعیت، یک وضعیت موقتی نیست، بلکه دائمی است. امروز دیگر این آمریکا نیست که به تنهایی نظم جهانی را تعریف میکند. قدرتهای بزرگ دیگری هم وارد عرصه رقابت شدهاند. «غرب» دیگر انحصار تعیین سازوکار نظام بینالمللی را از دست داده است. حالا چین به عنوان قدرت بزرگی شانه به شانه آمریکا حرکت میکند و خیلیها معتقد هستند که برنده نهایی این مسابقه چین است نه آمریکا؛ چینی که امروز کارخانه جهان است و اعداد و رقم اقتصادیاش این شکوه را نشان میدهد. ایران هم سعی میکند در همکاری با این کشور جای پایی برای خود محکم کند؛ اما هنوز نمیدانیم که آیا چین همان شریک استراتژیک و راهبردی برای ایران خواهد بود یا نه؟ چین از اقتصاد کمجان ایران برای خود چه میخواهد و ایران چگونه باید به چینی که تاریخ دو دهه گذشته آن بیشتر در همراهی با آمریکا تعریف شده تا ایران، اعتماد کند.