اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

سرمایه‌داری نمی‌تواند بی‌بحران روزگار بگذراند

آینده نگر

پیش از شهرت کارل مارکس، اقتصاددانان بسیاری درباره وضعیت فقرا ایده‌هایی را مطرح کرده‌بودند که هرکدام را می‌توان در گوشه‌ای از سپهر اندیشه اقتصادی جا داد. هانت، در کتاب «تاریخچه انتقادی اندیشه اقتصادی» در این زمینه دو اقتصاددان را معرفی کرده که یکی از آن‌ها ویلیام تامسون و دیگری توماس هاجسکین است.
تامسون چند نوشته مختلف را منتشر کرد که مشهورترین آن‌ها، «جستاری درباره اصول توزیع ثروت به شکلی که بیشترین کمک را به سعادت بشر کند» (۱۸۲۴) و «پاداش نیروی کار» (۱۸۲۷) بود. ایده‌هایی که با تاثیر بر نظر تامسون دیدگاه‌های او را شکل دادند سه اصل مختلف بودند: نظریه ارزش مبتنی بر کار اقتصاد سیاسی کلاسیک، فلسفه اوِنی درباره جنبش همکارانه و فایده‌گرایی جرمی بنتام.
فایده‌گرایی جرمی بنتام مبنایی فلسفی را برای رویکردی اقتصادی ایجاد کرد که بعدها با عنوان اقتصاد نئوکلاسیک مشهور شد و نظری ارزش مبتنی بر مطلوبیت یا همان فایده به نظریه‌ای بسیار جاافتاده در اقتصاد بدل شد. نظریه ارزش مبتنی بر مطلوبیت بیان‌گر دیدگاهی است که در آن جامعه یک هارمونی دارد و به همین دلیل عمدتا به عنوان توجیهی ایدئولوژیک برای وضعیت موجودِ سرمایه‌داری بازار آزاد است. اما همان‌طور که می‌دانید خود بنتام هم در دهه‌های پایانی عمر خود مدافع اصلاحات گسترده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شد. تامسون هم مدافع اصلاحاتی بود که حتی از دیدگاه‌های پایانی بنتام رادیکال‌تر بودند. وضعیت جان استیوارت میل مشهور هم همین‌طور بود؛ کسی که خود را شاگرد بنتام می‌دانست اما معتقد بود که اصلاحاتی قانونی برای محدود کردن دامنه سرمایه‌داری بازار آزاد لازم است.
این مقدمه نسبتا طولانی بیان شد تا بدانید که هرگاه تامسون در ایده‌های خود از فایده‌گرایی بنتام استفاده می‏کند تا از طریق آن اصلاحات، محدودسازی یا الغای بازار آزاد را توضیح دهد، به تناقضاتی حل‏نشدنی برخواهیم خورد. می‌توان ادعا کرد که تنها مدافعان محافظه‌کار سرمایه‌داری لسه‌فری توانسته‌اند دلالت‌های فایده‌گرایی بنتامی را با سازگاری منطقی توسعه دهند و فلسفه بنتام تنها رویکرد محافظه‌کارانه آن‌ها به سرمایه‌داری را به طور منطقی پوشش می‌دهد.
*سوسیالیسم بازار
مبنای فایده‌گرای تامسون این بود: «در همه مواردی که تلاش انسان در تولید در نظر گرفته نشده‌است، برابری در توزیع نقشی عادلانه دارد.» به نظر تامسون تنها یک دفاع برای هر نوع از نابرابری وجود داشت:
«بدون امنیت، یعنی شکلی انحصاری از مالکیت بر هر نوع مزیت نیروی کار توسط همه انسان‌ها، کار پدید نمی‌آید. بنابراین، در توزیع چنین فقره‌هایی که در آن‌ها کار استفاده می‌شود و فقرات ثروت نامیده می‌شوند، و تنها در این فقره‌ها، برابری باید از طریق امنیت محدود شود، زیرا هیچ مورد دیگری نداریم که در آن‌ها برابری و تولید با یکدیگر ناسازگار شوند.»
توصیف تامسون از تنها دفاع ممکن از نابرابری بسیار شبیه به چیزی بود که بنتام می‌گفت. اما تامسون بسیار رادیکال‌تر از بنتام بود. در حالی‌که بنتام باور داشت توزیع ثروت و درآمد در انگلستان بسیار نابرابرتر از میزان ضروری آن است، این باور را هم داشت که اقتصاد سرمایه‌داری موجود سازگاری قابل قبولی با توزیعی عادلانه از ثروت و درآمد دارد. تامسون شدیدا مخالف این دیدگاه بنتام بود. او هرگز این باور را نداشت که سرمایه‌داری روزگاری بتواند «نظامی واجد امنیت» باشد که در آن هر فرد ثمره نیروی کار خود را نزد خود دارد: «گرایش وضعیت موجود چیزها نسبت به ثروت به سوی ثروت‌مندتر کردن تعداد کمی از جیب انبوهی از تولیدکننده‌ها است که در نهایت فقر فقرا را تشدید می‌کند.»
به نظر تامسون سرمایه‌داری به سطوح بسیار بالایی از شکاف فقر و ثروت رسید و توجیه آن توسط فلسفه فایده‌گرا شدنی نبود. علاوه بر این، تحت سرمایه‌داری، ثروت سرمایه‌داران فسادی را مالکان این سهم زیاد از ثروت ایجاد می‌کند و در عین حال باعث تحسین فقرا هم می‌شود.
به نظر تامسون در نتیجه روابط مالکیتی سرمایه‌داری، طبقه سرمایه‌دار به شکلی قطعی «دست‏کم نیمی از محصولات نیروی کار را با استفاده از تولیدکنندگان» با خلع مالکیت به نام خود می‌زنند. علاوه بر این، سرمایه‌داری به شکلی ذاتی ناپایدار است. این ناپایداری باعث ایجاد بحران‌ها و فروکش‌هایی می‌شود که در دلشان بیکاری، هدرروی اقتصادی و رنج بسیار زیادی را ایجاد می‌کنند. در نهایت تامسون نتیجه گرفت که سرمایه‌داری نظامی مبتنی بر استثمار، افول، ناپایداری، رنج و شکافی غیرانسانی در ثروت و درآمد است.
همان‌طور که مشاهده می‌کنید نظر افرادی چون تامسون روی سوسیالیست‌هایی چون کارل مارکس تاثیر زیادی داشت، گرچه مبانی نظری تامسون کاملا متفاوت از مارکس بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن