اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

راهبردهای سیاست جمعیت در ایران

مسعود سپهر استاد بازنشسته دانشگاه شیراز/آینده نگر

با پیروزی انقلاب اسلامی همچون بسیاری دیگر از زیر و رو شدن‌های ارزش‌ها و رویه‌های اجتماعی، سیاست‌های جمعیتی و نهادهای دولتی بهداشت و تنظیم خانواده بازمانده از رژیم گذشته، فروریخت و در دهه ۶۰، کشور با رشد ۴ درصدی جمعیت مواجه شد. این اتفاق از یک سو به‌دلیل قطع حمایت‌های دولتی از پیشگیری از بارداری به‌ویژه در نقاط محروم و از سوی دیگر حاصل آسان شدن ازدواج جوانان و تشویق به این امر از سوی رهبران انقلابی به‌عنوان یک سنت نبوی بود. نتیجه این افزایش انفجاری در متولدین دهه ۶۰، فشار عظیم تقاضا در حوزه‌های مختلف از سوی این گروه سنی در سال‌های بعد تا امروز است. در دهه ۶۰ مشکلات با کمبود شیرخشک و پوشک و واکسن شروع شد و تأسف و رقابت شدید برای ورود به مهدکودک، دبستان، دبیرستان و دانشگاه ادامه یافت و امروز هم مسئله اشتغال، مسکن و ازدواج آن‌ها معضلی است که همچنان ادامه دارد. عکس‌العمل این رشد جمعیت انفجاری در سال‌های بعد منجر به برقراری دوباره سیاست‌های کنترل جمعیت شد که رشد جمعیت را به یک‌سوم کاهش داد و موجب شد مسئولان عالی نظام در سال‌های منتهی به دهه ۹۰ نسبت به عواقب پیری جمعیت و کاهش آن هشدار دهند. سیاست‌های کنترل جمعیت و حمایت از تنظیم خانواده و پیشگیری از  بارداری متوقف و بسته‌های مشوق ازدواج و فرزندآوری بار دیگر مورد توجه قرار گیرد. این افراط و تفریط‌ها در سیاست‌های جمعیتی نشان‌دهنده واکنش‌های عکس‌العملی سیاست‌گذاران است و تصمیمات برمبنای پژوهش‌های جامع و راهبردهای توسعه درازمدت نبوده و مصداق ضرب‌المثل افتادن از آن سوی بام است. اصولاً سیاست‌های جمعیتی یکی از اجزاء مهم برنامه‌های توسعه همه‌جانبه و پایدار است؛ چون در کشور ما چنین برنامه‌ای وجود ندارد یا اگر برنامه‌ای هم هست درحدی است که یک رئیس‌جمهور می‌تواند برنامه را در کمد بگذارد و سازمان برنامه را منحل کند، پس نباید تعجب کرد اگر مدتی دیگر کسی بیاید و اعلام کند هرکس بیش از یک بچه داشته باشد مجازات می‌شود. با این مقدمه توجه به نکات زیر در تدوین راهبرد جمعیتی توسعه پایدار ایران ضروری است:
۱- باید مشخص شود هدف از تولد فرزندان جدید ایرانی توسعه‌گرایانه است یا سیاسی و ایدئولوژیک؟ در سال‌های اول دهه ۸۰ که موج جمعیت متولد دهه ۶۰ به سن کار و تولید رسیدند با برنامه‌های نسبتاً موفق سیاسی و اقتصادی و تنش‌زدایی در داخل و خارج، رشد اقتصادی حدود ۸ درصد تحقق یافت. در صورت تداوم آن با پنجره فرصت جمعیتی که گشوده شده بود می‌توانستیم حتی ارقام بالاتر رشد را تجربه کنیم. وقتی اقتصاد رونق می‌یافت همین جوانان با کار و درآمد و مسکن مناسب قادر به ازدواج و فرزندآوری بودند و رشد طبیعی جمعیت سالم و پرامید را تضمین می‌کردند. متاسفانه در سال ۱۳۸۴ این روند متوقف شد. به‌طوری که در هشت‌ساله بعدی تعداد اشتغال خالص ایجاد شده ۱۳ هزار نفر و رشد اقتصادی منفی شد و این در شرایطی بود که با افزایش قیمت نفت ۸۰۰ میلیارد دلار وارد خزانه شده بود. تلقی از افزایش جمعیت ایران بدون نگاه به پیش‌نیازهای توسعه پایدار به همان جا می‌رسد که به‌عنوان یک سیاست جمعیتی، بودجه غربالگری در مادران باردار حذف می‌شود و در نتیجه هزینه‌های گزاف در آینده به نظام اجتماعی و اقتصادی تحمیل می‌شود با این هدف که یک نفر به جمعیت اضافه شده است.
۲- در دنیای امروز کیفیت جمعیت از کمیت آن مهم‌تر است. با ظهور تکنولوژی‌های جدید و گسترش آن، روز به روز نقش نیروی انسانی ساده کمرنگ‌تر و متخصصان فناوری‌های پیچیده و کارآفرینان مهم‌تر می‌شوند. نیازی نیست مردم تشویق شوند فرزندان بیشتری بیاورند و با خون دل و هزینه‌های بسیار در بهترین دانشگاه‌های کشور با سرمایه همه ملت فارغ‌التحصیل شوند و آنگاه به غرب مهاجرت کنند. بهترین سیاست جمعیتی حذف یارانه وسایل پیشگیری از بارداری نیست که نتیجه آن فرزندان بیشتر محروم‌ترین و حاشیه‌ای‌ترین اقشار جامعه است تا در دور باطل فقر، خشونت، جرم و اعتیاد گرفتار باقی بمانند. سیاست درست آن است که با ایجاد امید اشتغال و توسعه کاری کنیم که نخبگان بمانند و کارآفرینی کنند.
۳- تحقیقات نشان می‌دهد که نرخ باروری زنان بیش از هر عامل دیگری با میزان تحصیلات و سبک زندگی مدرن آن‌ها ارتباط دارد. وقتی در کشور ما تعداد دختران ورودی آموزش عالی بر مردان پیشی گرفته است، هیچ فشار و تشویق دولتی نمی‌تواند آن‌ها را مجبور به آوردن بیش از دو فرزند کند. به‌همین دلیل همه اقداماتی که در چند سال اخیر برای افزایش زاد و ولد در کشور صورت گرفته است اثر ناچیزی داشته است: اولاً زنان به لحاظ فرهنگی آماده پرورش بچه‌های زیاد نیستند؛ شرایط اشتغال و مسکن به گونه‌ای است که افراد زیادی نمی‌توانند تشکیل خانواده دهند؛ روابط اجتماعی و ارزش‌ها و هنجارها به طوری شده که بسیاری به ازدواج و تشکیل خانواده احساس نیاز نمی‌کنند؛ مهاجرت به خارج از کشور نقش کاهنده جمعیتی قابل‌توجهی دارد. این دلایل در آینده نیز تداوم خواهند داشت و بنابراین باید به سراغ روش‌های افزایش جمعیت دیگری باشیم که در سایر کشورهای جهان دنبال می‌شود.
۴- بنیاد سیاست جمعیت توسعه‌گرا، خود توسعه است. اگر بتوانیم چشم‌انداز رشد اقتصادی مستمر برای یک دوره ۲۰ ساله را به وجود بیاوریم، سیاست جمعیتی متناسب آن هم فراهم خواهد بود. رشد اقتصادی پایدار به معنی چشم‌انداز روشن اشتغال، درآمد، مسکن، کارآفرینی و سرمایه‌گذاری است. در این صورت میل به مهاجرت کم می‌شود.
۵- سیاست جمعیتی توسعه‌گرا باید نسبت به بقیه جهان گشوده باشد. متاسفانه در کشور ما فرهنگ بیگانه‌هراسی غلبه یافته است. امروز هیچ‌کس مفهوم ملت را بر مبنای نژاد و زبان و دین مشترک نمی‌داند بلکه همه آن را براساس احساس تعلق هر فرد به کشور تعریف می‌کنند. مقررات مربوط به اخذ اقامت و تابعیت در ایران بسیار دشوار است. چرا وقتی به خیابان‌ها می‌رویم تقریباً با هیچ گروه نژادی یا زبانی دیگری روبرو نمی‌شویم؟ اگر این موقعیت فراهم شود که تعداد مهاجران به ایران از همه نقاط جهان افزایش یابد قطعاً بسیاری ایرانیان مهاجر هم برمی‌گردند. با گسترش رفت‌وآمد اتباع کشورهای دیگر به ایران و به‌ویژه اقامت آن‌ها، دیپلماسی عمومی بین ملت‌ها بر ایران‌هراسی تبلیغ شده توسط بعضی دولت‌ها، غلبه خواهد یافت. آینده تاریخ، چه بخواهیم و چه نخواهیم رو به سوی جهانی شدن و کمرنگ شدن مرزهای ملی دارد. هیچ مرزی بین انسان‌ها قابل مشاهده نیست. کرونا هم به ما نشان داد همه در یک زورق نشسته‌ایم. گشودگی نسبت به جهان و جهانیان حال و آینده سیاست‌های جمعیتی و توسعه همه کشورهای دنیاست.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن