اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

خشونت، نقطه پایان

آینده نگر/ اکونومیست

سال ۲۰۰۱ بود که آمریکا به بهانه حادثه ۱۱ سپتامبر نیروهای نظامی‌اش را روانه خاک افغانستان کرد. آن زمان مقامات آمریکایی، گروه طالبان را به عنوان گروهی تروریستی می‌شناختند و تلاش داشتند با حمله به خاک افغانستان، این گروه را سرنگون کنند. به محض ورود نیروهای آمریکایی به افغانستان، دختران افغان اجازه پیدا کردند در کلاس‌های دبستان ثبت‌نام کنند. طولی نکشید که ثبت‌نام دختران از صفر درصد به ۸۰ درصد رسید. نرخ مرگ‌ومیر اطفال هم پس از حضور آمریکا در افغانستان، نصف شد. ازدواج اجباری در سنین مختلف برای زنان امری رایج بود. اما پس از حضور آمریکا، این ازدواج‌های اجباری هم غیرقانونی شناخته شدند. البته بسیاری از خانواده‌ها قوانین را دور می‌زدند و به دختران خود اجازه نمی‌دادند به مدرسه بروند. اما همه می‌دانند که زنان و دختران افغان طی ۲۰ سال گذشته از حضور آمریکا در خاک افغانستان سود برده‌اند و اکنون از رفتن آمریکا این منافع را به خطر می‌اندازد.
وزارت امور خارجه آمریکا می‌گوید ایالات متحده همیشه تلاش داشته از طریق سیاست خارجی به بهبود برابری جنسی کمک کند. در واقع این کشور ادعا می‌کند که خودش را نسبت به این جریان، مسئول می‌داند. البته بهره‌گیری از میلیاردها دلار سلاح و تجهیزات نظامی برای دست یافتن به چنین هدفی، قدری عجیب به نظر می‌رسد. اینکه با خشونت برای رفع خشونت تلاش شود، عجیب و غریب به نظر می‌رسد. سیاست خارجی در حقیقت شامل داد و ستدهایی می‌شود که گاهی بسیار دشوار است. سال‌ها پیش هیلاری کلینتون به عنوان سیاستمدار آمریکایی گفت: «به انقیاد کشاندن زنان، تهدیدی برای امنیت عمومی در جهان ما به شمار می‌آید.» او می‌دانست که سرکوب زنان در جوامعی رخ می‌دهد که خشونت و ناپایداری در آن‌ها بیشتر به چشم می‌خورد.
دلایل مختلفی برای این مدعی وجود دارد. در بسیاری از نقاط جهان، دختران نادیده گرفته می‌شوند. حتی در برخی موارد به سادگی آن‌ها را به دامان مرگ می‌سپارند. آمار و ارقام هم نشان می‌دهد که همین مسائل منجر به کاهش تعداد دختران جوان نسبت به مردان جوان شده‌است. این یعنی میلیون‌ها مرد جوان محکوم به زندگی در تنهایی و تجرد می‌شوند. این تنهایی و تجرد منجر به فرسودگی مردان جوان می‌شود و مردانی که به این سطح می‌رسند بیشتر امکان دارد دست به خشونت، آشوب و جنایت بزنند. اغلب مردانی که به گروه‌های شورشی می‌پیوندند، پس از تنهایی و عزلت در این مسیر قرار می‌گیرند. گروه‌های تروریستی نسبت به این مسائل آگاهی دارند. به همین خاطر است که به دنبال جنگ، به آن‌ها وعده زن و زندگی می‌دهند. چندهمسری برای مردان جزو دیگر عواملی است که تعداد مردان مجرد را بالا می‌برد. هرچه تعداد این مردان بیشتر شود، ناآرامی و تنش هم بیشتر خواهد شد.
 
*غوغای نابرابری
تنش‌ها و کشمکش‌ها دلایل پیچیده‌ای دارند. اما اینکه کشمیر به لحاظ نرخ جنسیت، نابرابرترین نرخ را در هند دارد، یا اینکه همه ۲۰ کشوری که درگیر جنگ هستند در زمینه شاخص چندهمسری، رتبه برتر را دارند، امری تصادفی و اتفاقی نیست. در گینه که پنجم سپتامبر امسال کودتا رخ داد، ۴۲ درصد از زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله همسر دوم یا چندم هستند. این مسئله‌ای تصادفی نیست. جوامع دیگری هم با شرایط مشابه وجود دارند که این داعیه را ثابت می‌کنند.
در کشورهای دموکراتیک ثروتمند، این قضیه به شکلی دیگر بروز پیدا می‌کند. در این کشورها مردها به دنبال دفاع از خود می‌روند و به همین خاطر منجر به بروز مشکل و بحران می‌شوند. در واقع آن‌ها نقطه آغاز خصومت‌ها و جنگ‌ها هستند. برخی برای خود گروه‌هایی می‌سازند که فقط سرگرم خشونت است و برخی دیگر هم به گروه‌های پیکاری می‌پیوندند. در واقع نقطه پایان همه آن‌ها، خشونت است.
جوامعی که تنها به روابط مردان اهمیت می‌دهند بیشتر به سرکوب زنان میل دارند. در این جوامع پدرها تصمیم می‌گیرند دخترانشان با چه کسی ازدواج کنند. آن‌ها خانواده‌ای را انتخاب می‌کنند که حاضر باشد شیربهای بیشتری بپردازد. برخی پدرها به بهانه به دست آوردن همین پول، تصمیم می‌گیرند دختران خود را در سنین بسیار پایین به خانه شوهر بفرستند. این‌ها مشکلاتی بزرگ به شمار می‌آیند. همه این‌ها نشان می‌دهد جوامعی که به زنان خود بها نمی‌دهند، در نهایت محکوم به شکست می‌شوند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن