اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

تورم ریشه در اقتصاد سیاسی دارد

آینده نگر

 توماس جان سارجنت اقتصاددان آمریکایی و استاد دانشگاه نیویورک است. تخصص او اقتصاد کلان، اقتصاد پولی و اقتصاد سنجی مبتنی بر مجموعه‌های زمانی است. سارجنت به دلیل پژوهش‌هایی تجربی درباره رابطه علت و معلولی در اقتصاد کلان، در سال ۲۰۱۱ همراه با کریستوفر سیمز برنده نوبل اقتصاد شد.
یکی از نظریه‌های بسیار معروفی که در سال ۱۹۷۵ توسط سارجنت و نیل والاس مطرح شد، قضیه بی‌تاثیری سیاست‌ها است که بر اساس نظریه انتظارات عقلانی طرح‌ریزی شده‌است. طبق این قضیه، سیاست‌های پولی نمی‌توانند به شکلی نظام‌مند سطوح تولید و اشتغال را در یک اقتصاد مدیریت کنند.
تا پیش از این نظریه سارجنت و والاس، مدل‌های اقتصاد کلان عمدتا مبتنی بر فرضیات انتظارات تطبیق‌پذیر بودند. بسیاری از اقتصاددان‌ها چنین رویکردی را نادرست می‌دانستند زیرا فرض این رویکرد این بود که عاملان اقتصادی ممکن است به شکلی سیستمی اشتباهاتی را تکرار کنند و تنها می‌توانند به شکلی گذشته‌نگر انتظارات خود را اصلاح کنند. در فرضیه انتظارات تطبیق‌پذیر، انتظارات خود را تطبیق نمی‌دهند حتی اگر دولت سیاستی را اعلام کند که مستلزم افزایش عرضه پول فراتر از سطوح رشد مورد انتظار است. تنها پس از این‌که این افزایش در عرضه پول رخ داد، اصلاح انتظارات رخ می‌دهد و حتی در آن زمان هم عاملان اقتصادی تنها به شکلی تدریجی واکنش خود را نشان می‌دهد. طبق این رویکرد تعادل اقتصادی هرگز میسر نمی‌شود، بلکه دائما به سمت آن همگرا می‌شویم. البته پس از این‌که سارجنت و والاس این رویکرد را به چالش کشیدند، خود آن‌ها هم متوجه نقدهای فراوانی از سوی بازه گسترده‌ای از اقتصاددان‌ها از جمله میلتون فریدمن، سانفورد گروسمن و جوزف استیگلیتز شدند.
 ابرتورم
سارجنت تا حد بسیار زیادی در ایران به دلیل گفت‌وگویی که با نشریه تجارت فردا درباره اقتصاد ایران انجام داد، شناخته شده‌است. این گفت‌وگو که پیرامون مسئله ابرتورم، سیاست‌های اقتصادی و اقتصاد سیاسی صورت گرفت نکات بسیار زیادی دارد که نشریه دنیای اقتصاد هم آن را به شکلی خلاصه منتشر کرد. در ادامه بخشی از آن را با هم مطالعه می‌کنیم:
«سارجنت می‌گوید: “باید اعتراف کنم که من هیچ‌گاه حرف جدیدی درباره تورم نزدم. من صرفا از حرف‌های کینز استفاده کردم، و در واقع کینز هم در سال ۱۹۲۳ حرف جدیدی نزد. او نیز از ادبیات اقتصاد کلاسیک استفاده کرد.” از نظر سارجنت، این نتیجه بدیهی منتج از حسابداری ساده بودجه دولت است و این نظریه، سازوکار توضیح‌‌دهنده وجود و تداوم تورم در همه کشورها و زمان‌ها است. این عقیده کینز هم هست، او در یکی از سخنرانی‌هایش در مقابل کنگره آمریکا می‌گوید یک کشور فقیر می‌تواند پول قدرتمندی داشته باشد، درحالی‌که این امکان وجود دارد که یک کشور ثروتمند، دارای پول بی‌ارزشی باشد.
این سخنان، سارجنت را وامی‌دارد تا به جست‌وجوی صحت و سقم آن رود و او در این جست‌وجو، دو مصداق می‌یابد: “اسرائیل که در آن زمان کشوری ثروتمند بود اما پولش ارزش نداشت و در همسایگی‌اش اردن که کشوری فقیر بود اما دارای پول ملی ارزشمند بود.” سارجنت معتقد است که حسابداری بودجه این مساله را توضیح می‌دهد. از نظر این اقتصاددان، این رویکردهای متفاوت کشورها به این مساله است که سرنوشت متفاوتی را رقم می‌زند. او به تجربه برزیل اشاره می‌کند که در هنگام ابرتورم، راه ثبات را در پیش گرفت و راه کنترل تورم را از مسیر ایجاد نظم و ثبات مالی دولت دید. نیروی محرکه این کار، وضعیت بازتوزیع درآمد بود، یعنی اقشار آسیب‌دیده بیش از دیگر اقشار، بار هزینه‌های مضاعف دولت را به دوش می‌کشیدند، چرا که تورم، مالیات تحمیلی بود که به گروه‌های ضعیف جامعه ضربه بیشتری وارد می‌کرد. آنها معتقد بودند که باقی اقشار جامعه نیز باید در هزینه‌های دولت، مسئولیت بپذیرند. آنها طرحی به نام “رئال” را اجرا کردند که وضعیت برزیل را از حالت ابرتورمی خارج کند و تورم را در ۸۰ درصد به ثبات برساند.
از نظر سارجنت، هر کشوری راه متفاوتی را پیش می‌گیرد و هر یک از این راه‌ها، برنده‌ها و بازنده‌هایی دارد، چراکه اگر اقتصاد پایدار باشد، بسیاری از مردم سود خواهند برد و بسیاری هم زیان خواهند دید، چرا که اثر هر مساله اقتصادی برای افراد مختلف متفاوت است.»
به طور کل به نظر سارجنت تورم یکی از بزرگ‌ترین مشکلات یک اقتصاد می‌تواند باشد که مردم را نسبت به پول کشور بی‌اعتماد می‌کند. با این‌حال مهم‌ترین مسئله راجع به تورم گره خوردن آن به منافع گروه‌های مختلف است که همین عامل باعث می‌شود گوش شنوایی نسبت به راه حل‌های اقتصادی وجود نداشته باشد و اگر چنین نبود راه حل‌های اقتصادی می‌توانستند در مهار تورم تاثیرگذار باشند.
 توماس سارجنت
سارجنت در تابستان ۱۹۴۳ در شهر پاسادنا به دنیا آمد. کارشناسی خود را در سال ۱۹۶۴ از دانشگاه برکلی گرفت و توانست دانشجوی ممتاز دوره خود شود. همین مسئله راه او را برای دکتری به دانشگاه هاروارد باز کرد و او نهایتا توانست زیر نظر جان مایر در سال ۱۹۶۸ دکتری خود را دریافت کند. پس از گذراندن دوران خدمت نظامی برای تدریس به دانشگاه‌هایی چون شیکاگو، استنفورد و پرینستون رفت و در حال حاضر استاد دانشگاه نیویورک است. سارجنت توانست در سال ۲۰۱۱ با هم‌کلاسی قدیمی خود کریستوفر سیمز، نوبل اقتصاد را دریافت کند.
عنوان: انتظارات عقلانی و روش‌های اقتصادسنجی
سال: ۱۹۸۱
فرضیاتی درباره این مسئله که انتظارات مردم درباره آینده هرنوع مدل اقتصادی دینامیکی را به شکل و شمایلی خاص دربیاورد در این کتاب به شکلی روشن بحث شده‌اند. برای گرفتن تصمیمات اقتصادی در شرایطی نامطمئن مردم معمولا متغیرهایی نظیر نرخ تورم آتی، نرخ مالیات و یارانه‌ها و برنامه‌های حمایتی دولتی را پیش‌بینی می‌کنند و پس از آن تصمیم می‌گیرند. این کتاب مطرح می‌کند که آموزه انتظارات عقلانی از روش‌های اقتصادی استاندارد برای توضیح دادن چگونگی شکل‌گیری آن انتظارات اقتصادی به کار می‌آیند. این کتاب جریانی خلاف نگاه گذشته‌نگر درباره انتظارات اقتصادی که تحت عنوان انتظار تطبیق‌پذیر مطرح می‌شد به راه انداخت که البته ریشه آن در مقاله‌های قدیمی‌تر سارجنت نهفته است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن