اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

تعادل در روابط با کمک اقتصاد

 ۱.ایران و افغانستان در نیمه نخست قرن ۱۹ میلادی برای اعاده حاکمیت بر ولایت های هرات و قندهار، هشت بار وارد جنگ شده اند. یکی از مهم ترین نتایج این جنگ ها، عهدنامه پاریس و استقلال رسمی افغانستان و حاکمیت یافتن بریتانیا بر مناسبات آنان بود. در این سال ها، فقدان ابزارهای دیپلماتیک اقتصادی اثر به سزایی در اتکای ایران به ابزار جنگ در تعاملات دو کشور داشت.
۲.در نیمه دوم قرن نوزدهم، تداوم ضعف ابزارهای دیپلماتیک (سفارتخانه و کنسولگری) و اقتصادی یکی از علل عینی واگرایی اقتصادی دو جانبه افغانستان و ایران بود. زمینه ها و لوازم دیپلماتیک ِ بهره گیری از ابزار اقتصاد در مناسبات ایران و افغانستان با تاسیس سفارت و کنسولگری و انعقاد عهدنامه مودت در اوایل قرن بیستم رقم خورد.
۳.در دهه سوم این قرن، روابط دیپلماتیک دو کشور متاثر از اجرای سیاست نوسازی دولت رضا شاه و امان الله خان گسترش یافت. مدرنیزاسیون با استراتژی نوسازی رهبران نوگرای ایران و افغانستان مستلزم سیاست خارجی توسعه گرا و افزایش تعاملات بین المللی بود. دولت پهلوی اول از طریق ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک، از جمله به رسمیت شناختن دولت جدید افغانستان و انعقاد عهدنامه های مودت در سال ۱۳۰۰ و ۱۳۰۶ خورشیدی و پیمان سعد آباد در سال ۱۳۱۶،  در همگرایی سیاسی و تجذیب دولت افغانستان نسبتا موفق عمل کرد. انعقاد موافقت نامه هیرمند در سال ۱۳۱۸، با اهداف اقتصادی محصول نزدیکی تهران-کابل و تغییر رفتار افغانستان پیرامون مسئله آب دشت سیستان بود. تا این زمان به علت اولویت داشتن مسائل سیاسی-امنیتی، هنوز ابزارها و مناسبات اقتصادی رسمی و گسترده دو کشور شکل نگرفته بود.
۴.ظهور دولت های محافظه کار در افغانستان که ضد نوسازی بودند، سقوط پهلوی اول و جنگ جهانی دوم مانع تداوم فرایند همگرایی دو کشور در دهه ۱۳۲۰ بود. اما در اوایل دهه ۱۳۳۰، گرایش ایران به کشورهای مجاور، به ویژه حوزه شرقی با هدف دور زدن تحریم های نفتی انگلیس از طریق فروش نفت به آنها از استراتژی های سیاست خارجی ایرانیان بود، که انعفاد نخستین موافقت نامه نفتی با افغانستان در سال ۱۳۳۰ را می توان از دستاوردهای آن دانست. به این ترتیب نفت برای نخستین باردر تاریخ تعاملات دو کشور مورد توجه قرار گرفت. در همین دهه، جنگ سرد باعث شد تا نخستین بار دولت ایران به طور جدی ایدئولوژی و موضع گیری گفتمان سیاست خارجی افغانستان را تغییر دهد. در این دوره رابطه دو کشور متاثر از منازعات بلوک شرق و غرب بود. هرچند دولت پهلوی تلاش کرد با ابزارهای اقتصادی و حمایت های مالی، جای شوروی را از که در طرح های توسعه ای افغانستان مشارکت می کرد بگیرد، اما در این زمینه ناکام ماند.
۵.در دهه ۱۳۴۰ و نیمه نخست دهه ۵۰، افغانستان وابستگی بیشتری به تولیدات و کالاهای ایرانی پیدا می کند. در صورت تداوم این روند، سطح گسترده ای از روابط اقتصادی تهران-کابل رقم می خورد.  اما تحولات نیمه دوم دهه ۱۳۵۰، از جمله فروپاشی دولت داوودخان و پهلوی دوم و  مهم تر از همه اشغال افغانستان و آغاز جنگ تحمیلی در ایران مانع از آن شد تا صنعت بتواند به یک کالا و ابزار اقتصادی در روابط سیاسی دو کشور تبدیل شود.
۶.از اواخر دهه ۵۰ خورشیدی، الگوی مذهبی-شیعی دولت مداری در ایران در تضاد کامل با الگوی ماتریالیستی حزب دمکوراتیک خلق افغانستان قرار گرفت. پس از انقلاب ۵۷، دولتمردان ایران مصصم بودند کشورهای همجوار مثل افغانستان از مدل نظام سیاسی آنان الگوبرداری کنند. اما جمهوری اسلامی پس از ناکامی در توسط به ابزارهای سیاسی، یعنی به رسمیت نشناختن دولت شبه کمویسیتی کابل، به حداقل رساندن مناسبات خارجی با آن و محکومیت تجاوز شوروی برای تغییر رفتار داخلی و خارجی دولت وقت افغانستان، از ابزارهای نظامی استفاده کرد.
۷.در دوران اشغال این کشور و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق،  مجاهدین افغان توسط ایران از نظر مالی، لجستیکی و تسلیحاتی حمایت می شدند. در سال ۱۳۶۰ بود که با خروج نیروهای شوروی از این کشور و سقوط نظام شبه کمونیستی کابل، دولت مجاهدین روی کار آمد. این دولت از متحدان دولت ایران بود. اما با ظهور طالبان، شرایط تغییر کرد. ایدئولوژی طالبان هرچند که محافظه کار و فاقد داعیه صدور و محدود به مرزهای داخلی افغانستان بود، اما در نظر دولتمردان ایران تهدید بزرگی علیه منافع ملی ایران در شرق محسوب می شد. در عمل، ایران رویکردی محافظه کارانه در برابر امارات اسلامی طالبان اتخاذ کرد. اعطای پناهندگی به رهبران مجاهدین، محکومیت رفتارهای بنیادگرایانه طالبان از جمله مهم ترین تلاش های دولت برای تضعیف طالبان بود. حتی ایران با موافقت ضمنی با سرنگونی طالبان توسط آمریکا و ناتو از سیاست تغییر رفتار فراتر رفت و در راستای سقوط امارت اسلامی طالبان گام برداشت.
۸.دولت دمکراتیک و پساطالبانی در افغانستان از نظر دولتمردان ایران از همان آغاز گرایش به غرب داشت. با این حال حمایت های اقتصادی سیاست خارجی ایران از دولت کرزای، از قبیل کمک های بلاعوض و وام و مشارکت در طرح های توسعه ای برای تعدیل سیاست های ایران هراسی و شیعه هراسی برخی کشورهای غربی در افغانستان انجام شد.
در هجده سال گذشته، افزایش صادرات، تسهیل ترانزیت کالا از طریق گذرگاه های شرقی (میلک، ماهیرود و دوغارون، و بنادر جنوبی مثل بندرعباس و بندر چابهار) و تبدیل شدن به بزرگترین شریک تجاری افغانستان،  از مهم ترین ابزارها و فن های اقتصادی ایران در راستای افزایش همگرایی با افغانستان بود.  
نتیجه
تحولات دو دهه اخیر نشان می دهد ابزارهای اقتصادی نقش مهمی در تامین منافع هر دو کشور بازی کرده است. در شرایطی که ابزارهای فرهنگی مثل مذهب، و زبان فارسی به طور عمده حساسیت زا و سیاسی شده، ابزارهای اقتصادی به تحکیم مناسبات و روابط دو کشور کمک کرده است.
برای مطالعه بیشتر مقاله «کشورداری اقتصادی ِ ایران در قبال افغانستان» را بخوانید. این مقاله در فصلنامه علمی مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی منتشر شده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن