اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

آشتی دین و علم در یک دیدگاه اقتصادی

آینده نگر

دامنه اثر سوسیالیسم فرانسوی در دهه ۱۸۴۰ میلادی به سرعت در حال گسترش بود. ذکر این نکته از این رو اهمیت دارد که بدانیم در چنین زمینه‌ای بود که فردریک باستیا تلاش کرد از مالکیت خصوصی، سرمایه، سود و نحوه توزیع ثروت موجود و به طور کلی سرمایه‌داری رقابتی لسه‌فری دفاع کند. باستیا این کار را از طریق گسترش دادن بیشتر اصول فایده‌گرایی در دل نظریه اقتصادی انجام داد، گرچه همان‌طور که حدس می‌زند شکل نهایی نظریه ارزش مبتنی بر مطلوبیت هنوز هم به صورت‌بندی نهایی خود نرسیده‌بود.
مهم‌ترین کتاب باستیا «هارمونی‌های اقتصادی» نام دارد. این کتاب نشان می‌دهد که باستیا چه اهمیت زیادی برای رد این باور قایل است که نبرد طبقاتی ذاتی سرمایه‌داری است. او در دفاع از آموزه‌هایش، مانند سینیر، ادعا می‌کرد که کارش علمی است. زمانی که درباره تمایز اقتصاد سیاسی «علمی» (که در این زمینه طرفدار سای و سینیر بود) و سوسیالیسم (که در آن بیش از همه از پرودون بدش می‌آمد) صحبت می‌کرد چنین می‌گفت:
«چیزی که باعث می‌شود دو مکتب تفاوت زیادی از هم پیدا کنند، تفاوت در روش است. سوسیالیسم، مانند طالع‌بینی و کیمیا، با استفاده از تخیل پیش می‌رود؛ در حالی‌که اقتصاد سیاسی، مانند نجوم و شیمی از طریق مشاهده پیش می‌رود. منجمینی که پدیده‌ای یکسان را مشاهده می‌کنند شاید به نتیجه‌ای یکسان نرسند. علی‏رغم ‏این عدم توافق موقتی که بین آن‌ها وجود دارد، پیوندی که روشی مشترک بین آن‌ها برقرار کرده باعث می‌شود که نهایتا به هم نزدیک شوند… اما بین منجمی که مشاهده می‌کند و طالع‌بینی که تخیل می‌کند، فاصله‌ای غیر قابل پوشاندن پدید می‌آید. این مسئله درباره اقتصاد سیاسی و سوسیالیسم هم صادق است. اقتصاددانان انسان، قوانین ماهیت او و روابط اجتماعی که از این قوانین برمی‌آید را مشاهده می‌کنند. سوسیالیست‌ها جامعه را از تخیلشان به دست آورده و پس از آن یک قلب انسانی را تولید می‌کنند که به این جامعه بخورد.»
این نکته هم شایان توجه است که باستیا برای نشان دادن برحق بودن نظرات اقتصادی خود از مذهب هم بهره برد. او نشان داد که ایده‌هایش هم به لحاظ علمی هم به لحاظ مذهبی نسبت به ایده‌های سوسیالیست‌ها برتری دارد. در ادامه پیش از این‌که وارد بخش دوم این نوشته درباره مبادله و مطلوبیت از دید باستیا شویم، بد نیست بدانیم که در نوشته‌های باستیا بود که برای اولین‌بار تمامی نظریه اقتصادی به حدی تقلیل داده شد که نهایتا به تحلیل یک مبادله بازاری تبدیل شد. باستیا به طوری روشن اعلام کرد که «مبادله یعنی اقتصاد سیاسی؛ مبادله خود جامعه است، زیرا بدون مبادله جامعه قابل تصور نیست و بدون جامعه، مبادله.»
مطلوبیت و مبادله
باستیا مطالب زیادی درباره هارمونی کلی سرمایه‌داری نوشت که این مطالب همگی بر چند «قانون علمی» استوار بودند و به نظر خود او می‌شد آن‌ها را به سرعت از طریق مشاهده علی- معلولی تایید کرد. او اعلام کرد که «ما نمی‌توانیم شک داشته باشیم که منفعت شخصی عامل اصلی کنش‌های انسانی است.» به نظر او انگیزه بلافصل کنش‌های انسانی، خواسته‌های انسان است. خواسته‌های و امیال انسان‌ها بی‌شمارند، اما ابزار لازم برای محقق کردن آن‌ها محدودیت دارند: «امیال با سرعت می‌روند و ابزار از آن‌ها جا می‌مانند.» محقق کردن خواسته‌ها منجر به لذت می‌شود: «اگر بر هر چیزی که بر تحقق خواسته‌ها تاثیر می‌گذارد، نام مطلوبیت را بگذاریم، در نهایت دو نوع مطلوبیت خواهیم داشت. یک نوع آن از سوی خدا بدون هزینه‌ای به ما داده شده و نوع دیگر را باید با تلاش خود به دست بیاوریم.» بنابراین اصل کلی کنش انسانی این است: «منفعت‌خواهی ما به شکلی است که دائما ما را به سوی افزایش مجموع تحقق خواسته‌ها به نسبت تلاشمان می‌کشاند.» این جمله باستیا تقریبا مشابه اصل به حداکثر رساندن مطلوبیت بنتام است و کانون اصلی نظریه اقتصادی محافظه‌کار باستیا را تشکیل می‌دهد.
این‌که باستیا مطلوبیت را به دو دسته تقسیم کرد به این خاطر بود که می‌خواست قیمت‌ها را به مطلوبیت وابسته کرده و از پارادوکس آب- الماس اسمیت دوری کند. به احتمال زیاد اگر باستیا با دقت بیشتری آثار بنتام را مطالعه کرده‌بود، می‌توانست مفهوم مطلوبیت نهایی را برای اقتصاددانان نئوکلاسیکی که در آینده از راه می‌رسیدند، آماده کند. با این‌حال، او استدلال می‌کرد که طبیعت به ما مقداری مطلوبیت می‌دهد، اما عمده مطلوبیت برآمده از تلاش و رنج خودمان است. قطعا آشنایی با دیدگاه‌ها و ایده‌های این مدافع سرسخت سرمایه‌داری زمان بیشتری لازم دارد، و مطمئن باشید هرچه بیشتر با او آشنا شوید، چهره‌ای بهتر از سرمایه‌داری نوظهور قرن نوزدهم پیدا می‌کنید.
فردریک باستیا
کلود فردریک باستیا در آخرین روز بهار ۱۸۰۱ در شهر بایون فرانسه به دنیا آمد. باستیا که علایق روشنفکری زیادی داشت برای تحصیلات خود به پاریس رفت و پس از انقلاب طبقه متوسط در سال ۱۸۳۰ به یک فعال سیاسی تبدیل شد. او که یکی از چهره‌های شناخته شده لیبرالیسم فرانسوی بود در زمینه اقتصادی باعث ایجاد مفاهیمی چون هزینه فرصت و «مَثل پنجره شکسته» شد. باستیا به دلیل ابتلا به سل مجبور شد در سن ۴۹ سالگی به ایتالیا برود. در سال ۱۸۵۰ روزی دوستانش را به کنار بسترش فراخواند و پس از دو بار گفتن «حقیقت» درگذشت.
 قانون
باستیا این کتاب را چند ماه پیش از مرگش نوشت. این اثر نسبتا کوتاه به شدت تحت تاثیر «دو رساله درباب حکومت» جان لاک است و البته تاثیری عمیق بر «اقتصاد در یک جلسه» هنری هزلیت گذاشت. این اثر عامل اصلی شهرت باستیا است. باستیا در این اثر ادعا می‌کند که هر یک از ما حقی طبیعی داریم که از سوی خدا به ما اعطا شده که مطابق آن باید از خودمان، آزادی‌ و مالکیتمان دفاع کنیم. دولت هم چیزی نیست مگر جایگزینی مشترک برای نیرویی که باید از این حق دفاع کند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن