شهاب جوانمردی در گفتگو با آینده نگر : فعال اقتصادی واقعی راه صدساله را یکشبه نرفته است /// الگوی نسل جوان از کارآفرین مخدوش است
زمانی که بهجای کارآفرین از کارآفرینی بگوییم، عیار کسی که از دل کوره بیرون آمده و کسی که روی قله گذاشته شده، مشخص میشود». شهاب جوانمردی، مدیر فناپ و عضو هیئت نمایندگان اتاق تهران، از ذهنیت نسل جوان درباره کارآفرینی میگوید.جوانمردی در گفتوگو با «آیندهنگر» گریزی به روایت سینمایی از زندگی مدیران موفق میزند و اینکه تا چه اندازه فرض عدم وجود شایستهسالاری، جامعه را از فهم دستاوردهای کارآفرینان و مدیران خوب محروم کرده است.
گفت وگو از زینب کوهیار
* کارآفرینان در دهههای گذشته سوژه آثار رسانهای و سینمایی نبودند. شرایط اما در حال تغییر است. قرار است فیلمهایی با موضوع کارآفرینی ساخته شود و کارآفرینان به صحبت از خودشان علاقه نشان میدهند. ریشه این تغییر را در چه میدانید؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نگاه ایدئولوژیک به کسبوکار حاکم شد. پررنگ شدن رویکردهای سوسیالیستی به طور کلی زمینه کار اقتصادی را تغییر داد. در دوره جنگ هم کمتر به موضوع کارآفرینی میپرداختند چراکه مسئله اصلی، دفاع ملی بود. در دوره بازسازی نقش بنگاههای اقتصادی در ساخت کشور و آینده آن بیشتر تبیین شد. همین مسئله، در عمل زمینه خروج صاحبان بنگاههای اقتصادی از خفا را فراهم کرد. آنها به طور جدیتری به عرصههای مختلف ورود و مشارکت میکردند. درواقع در این دوره آنها از گمنامی قبلی خارج شدند. اما واقعیت چیز دیگری است. به نظر من هرچند گفتمان حضور و مشارکت کارآفرین در اقتصاد کشور شکل گرفته و به طور ویژه به شرکتهای دانشبنیان و نو اهمیت داده میشود، اما این گفتمان هنوز در همه سطوح نظام حاکمیتی ما روشن نیست. روشن نیست که بنگاههای اقتصادی ایرانی و به ویژه بنگاههای خصوصی تا کجا میتوانند رشد و در شئون مختلف جامعه مشارکت کنند.
* از نظر تمایل به دیده شدن و مشارکت در عرصههای عمومی میتوانیم کارآفرینان را دستهبندی کنیم؟
به نظر میرسد بنگاههای قدیمیتر و کارآفرینان سنتی علاقه کمتری به دیده شدن دارند و ترجیح میدهند چراغخاموش حرکت کنند. این ناشی از تصوراتی است که در گذشته در فعالیت اقتصادی رایج بوده و پنهانکاری در این زمینه را تبدیل به رویهای عمومی کرده است. اما نسل جدید کارآفرینان میخواهند بیشتر دیده شوند. آنها به اهمیت اثرگذاری اجتماعی بر روند کارآفرینی آگاهی یافتهاند. به طور کلی کارآفرینی و ارزشآفرینی نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کرده و اتفاقاً در اسناد بالادستی کشور هم بر آن تاکید شده است. کارآفرینانی که حرکت آنها در عرصههای نو و فناورانه ریشه دارد، به طور جدی به نقش و جایگاه اجتماعی خود توجه میکنند و میدانند که کار آنها تنها یک کار اقتصادی نیست و باید به جریانسازی اجتماعی هم توجه کنند.
* اتاق بازرگانی تهران به عنوان حامی جشنواره سینما حقیقت، در همکاری با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برای تولید فیلم هم برنامهریزی کرده است. بخشی با عنوان کارآفرینی در این جشنواره تعریف شده و تعداد قابل توجهی از آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره در این زمینه با هم رقابت میکنند. فکر میکنید چنین کارهایی به جریانسازی اجتماعی که به آن اشاره کردید کمک کند؟
برای تولید گفتمان و جریانسازی اجتماعی، هنر یکی از مهمترین ابزارهاست. بهویژه که جهان امروز، بصری است و هنری مثل سینما بسیار اثرگذار است. اما به نظر من، محتوای پیامی که تولید میکنیم از ابزار مهمتر است. خیلی مهم است که چه پیامی تولید میکنیم و آیا آن پیام، ارزش ایجاد میکند یا ضد ارزش است. روایت زندگی یک کارآفرین، ارزشهایی که دنبال کرده، زحماتی که برای توسعه فعالیت خود کشیده و چالشهایی که از آن عبور کرده ارزش است. نشان دادن مواهب فعالیت یک کارآفرین برای جامعه میتواند به جریانسازی اجتماعی به طور مثبت کمک کند. اما ارائه تصاویری ناقص و تبلیغگونه از زندگی کارآفرینان که بدون اشاره به چالشها، صِرف ثروتاندوزی را تبلیغ کند، ضد ارزش است. متاسفانه نسل جدید میخواهد راه صدساله را یکشبه طی کند بنابراین باید دقت کنیم چه جنس پیامی به آنها ارسال میکنیم. آیا محتوای پیام ما میگوید باید در دوران جوانی و با کمترین زحمت صاحب همهچیز شد؟ من میخواهم بگویم بسته به اینکه چطور به موضوع نزدیک شویم، میتوان اثر ساخت فیلمهایی با موضوع کارآفرینی را ارزیابی کرد. از ابزار قدرتمند سینما میتوان به خوبی بهره گرفت یا به وسیله آن، سوءتفاهم ایجاد کرد.
* به این اشاره کردید که کارآفرینان قدیمیتر کمتر به حضور در عرصههای عمومی و سوژه دوربین شدن علاقه دارند اما جوانترها در کسب و کارهای نوپا و دانشبنیان، برعکس این عمل میکنند. تحولات سیاسی و تاریخی چهار دهه گذشته کارآفرینان قدیمی را محافظهکارتر کرد، هرچند آنها هم بیش از گذشته خود را نشان میدهند. فکر میکنید ممکن است در چه شرایطی و با بروز چه عواملی حتی صاحبان بنگاههای دانشبنیان علاقهای به حضور بیشتر در عرصههای عمومی نشان ندهند و از توجه رسانهها یا سینماگران فرار کنند؟
ببینید، اگر پیش از قهرمانسازی، گفتمان آن را تقویت کنیم، کمتر دچار آسیب خواهیم شد. پیش از پرداختن به کارآفرین، باید به کارآفرینی بپردازیم و اینکه این مقوله، چه ارزشهایی را برای جامعه ایجاد میکند. زمانی که مردم بدانند کارآفرینی یک مسیر پرمشقت است و رانت و ثروتاندوزی نیست، صحبت کردن از کارآفرینان ممکن میشود. در این شرایط کارآفرین هم میخواهد که درباره خود حرف بزند، حتی کارآفرینان سنتی و قدیمیتر. اما اگر بدون ایجاد این پیشزمینه حرکت کنیم، جامعه نتیجه میگیرد که صاحب یک کسب و کار به طور حتم با استفاده از پول و پارتی و آقازادگی به جایگاه کنونیاش رسیده است. جریانسازی واقعی و صحبت از کارآفرینی یعنی دهها سال مشقت و سختی، خون دل خوردن و ورشکستگی کارآفرین را روایت کنیم. زمانی که بهجای کارآفرین از کارآفرینی بگوییم، عیار کسی که از دل کوره بیرون آمده و کسی که روی قله گذاشته شده، مشخص میشود. افرادی در فضای اقتصاد کشور فعالیت میکنند که با زحمت و دشواری به جایگاه خود رسیدهاند. آنها میتوانستند مهاجرت کنند و به کشورهای دیگر بروند اما در ایران ماندند و ثروت و اشتغال آفریدند. تعداد آنها کم نیست و باید برای تشخیص آنها از دیگران، ادبیات صحبت از آنها را ترویج کرد.
* شما به عنوان فعال اقتصادی از بیشتر دیده شدن نگران نیستید؟ آیا شهرتی را که از این مسیر برایتان ایجاد شود میپسندید؟
به طور شخصی علاقهای به شهرت ندارم، به این دلیل که جنس آن دردسر است. به نظر من باید جایی با ماجرا همراه شد که به فرهنگسازی منجر شود. من خودم را کارآفرین تلقی نمیکنم. در دورهای فضای مدیریت یک کسب و کار برای من فراهم بوده است. باور دارم که افرادی مثل من باید به این جریانسازی کمک کنند اما من در اولویت نیستم و فکر نمیکنم این شهرت هم برای جامعه ارزشآفرینی کند یا به پیشرفت بنگاهی که آن را مدیریت میکنم، کمک کند. در فضای فعلی، شهرت مدیر بنگاه مزیتساز نیست. این شهرت تنها زمانی خوب است که فرزندان ما با معرفی مدیران ارزشآفرینی را درک کنند. یعنی این افراد به عنوان الگوهای موفق معرفی شوند. اکنون هیچ الگویی برای نسل جدید نیست و یا الگوها مخدوش است. همه ذهنها متوجه زاکربرگ شده که در سن کم ثروت میلیارددلاری از ایجاد فیسبوک به دست آورد اما صدها و شاید هزاران نفر دیگر که در این مسیر پیش رفتند، شکست خوردند و پله شدند تا دیگران رشد کنند، دیده نمیشوند. مسیر کارآفرینی به شکل یک معجزه تعریف شده است و این ذهنیت را تقویت کرده که در یک شب و از کوتاهترین زمان و مسیر میتوان به ثروت رسید.
* فعالیت برای مدیران هم طی سالهای اخیر دشوار شده است و شاید بتوان گفت به ویژه علیه مدیران دولتی جو بدی شکل گرفته است. این در حالی است که به هرحال هر کارخانهای و کسب و کاری یک مؤسس دارد اما به مدیر خوب هم نیاز است. فکر میکنید سینمای مستند بتواند جو تخریبی علیه مدیران را تغییر دهد؟ روایت زندگی مدیر اقتصادی خوب که شفاف است، سالم است و با رانت سر کار نیامده به نفع مدیران نیست؟
به نظر من باید دید جامعه چه زمانی برای پذیرش بعضی مسائل این حوزه آماده است. در یک گفتمان پوپولیستی اعداد اهمیت پیدا میکنند. برای مثال همه از این میگویند که یک مسئول، یک کسب و کار یا یک مدیر چه میزان پول دریافت میکند اما درباره اینکه او چه ارزشی ایجاد کرده و از بروز چه زیانی در جامعه جلوگیری کرده کمتر حرف زده میشود. در زندگی شخصی ما هم همینطور است. زمانی که مسئله را کلیتر میبینیم، پرداخت بعضی هزینهها برای ما پذیرفتنی است. برای مثال در یک موقعیت اضطراری که میخواهیم قفلی را باز کنیم اما کلید آن را گم کردهایم، حاضریم به قفلساز یا هر شخص دیگری که میتواند قفل را باز کند، به هر میزان که میخواهد پول بدهیم. برای ما مهم نیست که او چه تحصیلاتی دارد یا در چند ثانیه یا چند دقیقه این کار را انجام میدهد. حاضریم برای خدمتی که در پنج دقیقه گره از کار ما باز میکند، مبالغ زیادی پول پرداخت کنیم. در زندگی شخصی خودمان میتوانیم به وضوح ببینیم که نفع و ضرر چیست اما زمانی که پای مدیر یک سازمان دولتی یا غیردولتی به میان میآید، با فرض این که او رانتی، ناکارآمد و محصول یک نظام غیرشایستهسالار است، درآمدش را با خودمان مقایسه میکنیم و میگوییم دوزار هم بگیرد، زیاد است. در اینجا اعداد مهم میشوند. گفتمان غالب درباره مدیران، مسموم است بنابراین شاید نتوانیم درباره ارزشی که آنها در جامعه ایجاد میکنند، به راحتی صحبت کنیم. ما میپذیریم که برای یک مربی فوتبال داخلی و خارجی هزینه کنیم و میلیونها دلار حقوق برای او در نظر میگیریم اما درباره مدیران به دلیل فرض عدم وجود شایستهسالاری، از ارزشآفرینی آنها حرفی زده نمیشود.
* باتوجه به این مقدمهای که گفتید، جایی برای مدیران اقتصادی خوب در سینما میبینید؟
به نظر من سینما اگر به ریشه این داستان بپردازد، بیشتر به اصلاح فضا کمک میکند. اولویت در این است که سینما نشان دهد شایستهسالاری نیست و اگر جایی افراد شایسته به عنوان مدیر انتخاب میشوند، این انتخاب تا چه اندازه به منافع عموم کمک میکند. مثالهای واقعی و روایت داستانهایی که نشان دهد مدیران خوب تا چه اندازه میارزند و هزینهای که میشود، منجر به چه نتیجهای شده و جلوی چه زیانی را گرفته، راهگشاست.
* فکر میکنید مخاطبان از فیلمهای بخش کارآفرینی در سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت استقبال کنند؟
این مسئله به میزان زیادی به اینکه از چه کانالی دراینباره اطلاعرسانی شود، بستگی دارد. موضوع کارآفرینی و خلق ارزش و ثروت، سکه روز است. به ویژه نسل جوان به این موضوع بسیار علاقه نشان میدهد. بخش عمدهای از برنامههای تلویزیون به این موضوع اختصاص پیدا کرده است. نمیخواهم نقاط قوت و ضعف آنها را تحلیل کنم، با این حال هرچند هنوز برنامه قوی ساخته نشده اما مخاطب خوبی دارد و این یعنی مردم به این موضوع علاقه دارند و آن را دنبال میکنند. به طور قطع سینما میتواند به نیاز مخاطب و اشتیاق مردم در این زمینه پاسخ دهد.
* حاضرید یک روز سوژه یک مستندساز شوید؟
تا اطلاع ثانوی خیر اما میتوانم فهرستی از افرادی را که زندگی آنها شایسته روایت سینمایی و رسانهای است بنویسم که بدون فوت وقت باید به آنها پرداخت.