روایت زندگی پدر نوشتافزار ایران
محمد ثقفی، کارگردان مستند «خودکار»
با رفوگران، مؤسس کارخانه بیک خیلی اتفاقی در سال ۹۵ و در خلال اخبار آشنا شدم. پیش از این سال همیشه خودکار بیک و ماجرای تولید آن برایم جذاب بود. زمانی که در سال ۹۵ اتاق بازرگانی در مراسم امینالضرب از رفوگران تقدیر کرد، بیشتر او را شناختم. رفوگران پدر نوشتافزار ایران است و به عنوان مستندساز همیشه این سؤال را داشتم که چرا خودکار بیک مدتها تنها خودکار پرمصرف در ایران بود و چرا دیگر اینطور نیست. بعد از مراسم امینالضرب بود که فهمیدم او بیک را در ایران تولید کرده و هنوز در قید حیات است. نزدیک به پنج ماه بعد از مراسم امینالضرب توانستم ایشان را پیدا کنم. بخش مشکل کار گرفتن رضایت از او برای ساخت فیلم بود. رفوگران راضی نمیشد جلوی دنبال بیاید و راضی کردن او برای حضور در فیلم نزدیک به یک سال طول کشید. او میگفت من کار مهمی نکردم و هرچه کردم کارم بوده است. رفوگران به این دلیل با ساخت مستند مخالفت میکرد که خود را آدم مهمی نمیدانست و جریان ایجاد بیک را در مسیر عادی زندگی خودش تعریف میکرد. نکته دیگر مسائل ومشکلاتی بود که در سالهای آغاز پیروزی انقلاب اسلامی برای مؤسس بیک ایجاد کرده بودند. رفوگران حدس میزد که این مسائل به طور حتم در فیلم مطرح میشود و علاقهای به طرح آن و پرداختن به این ماجرا نداشت. هرچند بعد از موافقیت او در فیلم «خودکار» به سراغ آن مسائل هم رفتیم و روایت ما از این مشکلات از نظر رفوگران روایت خوبی بود.
خط اصلی داستان در مستند ما ورود خودکار به ایران و آغاز تولید آن در کشورمان توسط رفوگران بود. فیلم هرچند نامش خودکار است اما چه در آغاز، چه در میانه و چه در پایان، در مورد شخصی جز رفوگران نیست. او به عنوان یک کارآفرین، روند واردات را به تولید در ایران تبدیل کرد و محصولات دیگری هم در کنار خودکار به این خط تولید آورد. نزدیک به ۶۰ سال است که او کارخانهاش را چرخانده و جز در مقاطعی این کارخانه تعطیل نشده است.
شخصیت رفوگران در این مستند فعالیت کاریاش را به عنوان تولیدکننده از صفر شروع میکند و به بالاترین نقطه میرسد اما بعد سقوط میکند و میبینیم که دوباره شروع میکند و هم چنان ادامه میدهد. شخصیتی اینچنین برای فردی مثل من که متولد سال ۶۴ است و با خودکارهای بیک سالهای زیادی دمخور بوده، بسیار جذاب بود. داستان فیلم نه فقط خودکار بلکه رفوگران است. شخصیتی که از نقطه صفر شروع میکند و با وجود سقوط، باز بر میخیزد و ادامه میدهد.
*چالش
در فرایند ساخت مستند «خودکار» با چالش جدی روبهرو نشدم اما اصلیترین مسئله ما در بخش تولید، کمبود منابع آرشیوی بود. هیچ آرشیو تصویری از تولید نوشتافزار و از آن مقطع تاریخی که ایشان کار را شروع کرده بود در این زمینه وجود نداشت. این کمبود وقت ما را چندماهی در مرحله تدوین گرفت.
نکته دیگر این است که کمتر به مستندهای مربوط به کارآفرینی اهمیت داده شده است. به مستندهای صنعتی و مستندهای کارآفرینی کمتر بها دادهایم هرچند در بعضی مواقع رویکردهای متفاوتی زمینهساز رشد ساخت این مستندها شده است اما هیچ حمایت گسترده و هدفمندی در این زمینه وجود نداشته است. هرچند بحثهایی مربوط به تبلیغ کالای ایرانی برای معرفی تولیدکنندگان ایرانی مطرح شده اما رخدادهای مثبت در توجه به کارآفرینی ایرانی یا صنعت ایران در مستندها بسیار کم بوده است.
*روابط ما و آنها
اینکه میگوییم رابطه مستندساز و کارآفرین دوطرفه است یعنی چه؟ یعنی فیلمساز نباید انتظار داشته باشد یک صنعتگر، که شاید هیچ ارتباط و سنخیتی با هنر نداشته به طور کامل رویکردهای ذهنی او را درک کند و خودش را به طور کامل در اختیار او قرار دهد. نمیتوان از سوژهها در فضای کارآفرینی انتظار داشت به طور کامل خود را در اختیار فیلمساز قرار دهند تا او فیلم هنریاش را بسازد.
مسئله دیگر، درک صنعتگر و کارآفرین از فیلمساز است. فیلمساز آگهی ساز نیست. او هم باید درک کند که یک فیلمساز به دلیل اجرای ایدهای و طرح حرفی تازه و فراتر از مسئله کالایی که او تولید میکند به سراغش آمده است و قصد فیلمساز لزوماً تبلیغ کالایی که کارآفرین تولید میکند نیست. تنها راهی که میتواند به ساخت یک مستند خوب در این بین کمک کند، درک متقابل است. یعنی هم کارآفرین فیلمساز را درک کند و هم فیلمساز کارآفرین را. البته که بد نیست در یک مستند صنعتی یا روایت زندگی کارآفرین محصول ایرانی را به طور مستقیم یا غیرمستقیم تبلیغ کرد اما اساس فیلمی که میسازیم لزوماً تبلیغ آن محصول نیست. من هر نوع آگاهیبخشی نسبت به محصول ایرانی را با توجه به عدم حمایت دولتها از تولید و مصرفگرایی بیش از اندازه جامعه امر مثبتی می دانم و به عنوان یک مستندساز از اینکه تولیدکنندهای برای روایت مسیر تلاش و زندگیاش به سراغ من بیاید، استقبال میکنم.
با این حال باید به درک متقابل به عنوان لازمه ساخت یک مستند خوب هم اشاره کرد. سرمایه یک دغدغه جدی برای مستندساز است و چرا بدمان بیاید که یک تولیدکننده با فراهم کردن زمینههای ساخت مستند علاقه دارد زندگیاش را روایت کند؟ به نظر من این رابطه به نفع همه است. هم از نظر اقتصادی و هم از نظر معنوی.
من به عنوان مستندساز یک تشکر ویژه از اتاق بازرگانی دارم. زمانی که کار را در سال ۹۶ کلید زدم اصلاً اطلاعی از برنامههای اتاق بازرگانی در زمینه فیلمسازی نداشتم تا موقعی که در جشنواره از حمایت اتاق مطلع شدم. من همه فیلم خودکار را با هزینه و تلاش شخصی جلو بردهام و این فیلم با سفارش هیچ مرکز و نهادی ساخته نشده است. اما بعد از آشنایی با اتاق بازرگانی فکر میکنم زمینههای همکاری بیشتری فراهم شده است. امیدوارم دیدگاه اتاق درباره مستندسازی به دیگران هم سرایت کند.
*محمد ثقفی، کارگردان مستند «خودکار»/ آینده نگر