اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

گذشته نگری را کنار بگذاریم

گفت وگو از زینب کوهیار/ آینده نگر

*وقتی از درهم تنیدگی کسب وکارها با اینترنت صحبت می کنیم به طور مشخص از چه حرف می زنیم؟
دردوره های مختلف تاریخ، پیشران های متفاوتی برای اقتصادها وجود داشت. در یک مقطع زمانی ابزارهای کشاورزی پیشران اقتصادها بود. در زمانی اختراع ماشین بخار زمینه تغییر اقتصاد را فراهم کرد. بروز و ظهور الکتریسیته و بعد از آن الکترونیک هم در یک دوره اقتصاد را متاثر کرد و امروز درباره صنعت نسل چهارم صحبت می شود. درصنعت نسل چهارم، بحث این است که اینترنت و شبکه های ارتباطی چنان فضای کسب وکارها و مدل بنگاه های اقتصادی را تغییر می دهند که بعضی باور دارند ۳۰ تا ۵۰ درصد از مشاغل از بین می رود و صنایع دوباره در این تحول دیجیتال، بازتعریف می شوند. به عبارت دیگر شاید از بسیاری از صنایع، تنها نامی باقی بماند و به طور کلی، روند ها و مفاهمیت در آن صنعت تغییر کند. یک مثال بارز در این زمینه، صنعت نشر است. در گذشته فرایند کسب و تولید خبر و انتشار آن، فرایندی پیچیده و طاقت فرسا بود.  انتشار خبر تنها در رسانه های مکتوب انجام می شد اما با ظهور اینترنت، رسانه ها دریافتند در فضای دیجیتال هم می توان اطلاع رسانی کرد و خیلی زود، خبرگزاری هایی شکل گرفتند که اخبار را در فضای وب منتشر می کردند. شکل گیری خبرگزاری ها همان تحولی است که صنعت نشر به دلیل دیجیتالی شدن به خود دید. صنعت اطلاع رسانی با ظهور اینترنت به طور کلی متحول شد و امروزشکلی یافته که به طور ماهوی و کامل متفاوت ازشکل گذشته خود است. امروز فیس بوک یا توییتر از نظر بسیاری از مردم جایی است که می توان در آن اخبار را دریافت کرد، اطلاعات را کسب کرد و درباره موضوعات جست وجو کرد این رسانه ها در مقیاس چندصدمیلیونی اخبار را منتقل می کنند. هرچند که هیچوقت خود را به عنوان یک خبرگزاری تعریف نکردند. این شبکه ها هیچ گاه خود را رسانه نداستند اما در صنعت اطلاع رسانی را متحول کردند. این تحول را می توان به دیگر حوزه ها تسری داد. در بعضی زمینه ها به واسطه جنس صنعت، ممکن است تحول دیجیتال دیرتر یا کمتر بروز کند و تغییری که مورد انتظار است، با تاخیر به وقوع بپیوندد.
*مثالی برای این صنایع دارید؟
فرض کنید در صنایع معدنی، نفت وگاز و پتروشیمی، هسته اصلی کسب وکار با دیجیتالی شدن تغییر نکند اما می بینیم که همه اطراف صنعت  و سازمان های تسهیل گر آن صنعت تغییر می کنند. سازمان هیی که فراهم کننده امکانات برای بهبود عملکرد صنعتند، مثل حمل ونقل و خرید و فروش. چرخه تجارت و بازرگانی، نگه داشت، ارتباط با مشتری و اتصال به بازارهای جهانی و … همه با ظهور اینترنت تغییر کرده است. حتی اگر صنعتی، به خودی خود، در وضعیت متقدم و صنعتی اش باقی بماند، همه بخش های دیگر در اطراف آن تغییر می کند و اگر محاسبه کنیم می بینیم بیش از ۵۰ درصد از فرایندها در ان صنعت دستکاری شده و تغییر کرده است.با چنین رویکردی اگر به موضوع نزدیک شویم، می بینیم آینده صنایع و کسب وکارها تا چه اندازه به چنین تغییراتی وابسته است و اگر آموزش های ما مطابق با این تغییرات، متحول نشود، به یک مصرف کننده یا یک جزیره مجاز و مجرد از دنیا تبدیل می شویم که نمی تواند مطابق نیازهای روز مردم و جامعه، محصول یا خدمتی عرضه کند. در اقتصاد دیجیتال، که هم اکنون در عصر آن زندگی می کنیم، و صنعت نسل چهارم در آن پررنگ است، تحول دیجیتالی کسبو کارها و مدل های کسب وکاری مطرح شده است. مسائلی مثل اقتصاد اشتراکی در این دوره معنا پیدایافته که رقم زننده آینده، در سطوح خرد و کلان است. تصور کنید یک نفر مغازه کفش فروشی دارد، یا یک نفر به عنوان راننده به مردم خدمات ارائه می کند یا صاحب یک صنعت بزرگ در حوزه بانک، بیمه،  نفت وگاز و پتروشیمی. همه این کسب کارها از اقتصاد دیجیتال اثر می پذیرد و تغییر می کند.
*می توانیم سطح درهم تنیدگی صنایع و اقتصادها با اینترنت و فناوری های دیجیتال را دقیق مشخص کنیم؟
ما تا امروز، بخشی از این تغییر را دیده ایم. برای مثال ما دریافته ایم نظام عرضه و تقاضا در حمل و نقل به طور کامل جابه جا شده است.  مردم دیگر از چیزی به خدمات تاکسی یا آژانس های قدیمی استفاده نمی کنند و خدمات اشتراکی حمل و نقل شکل گرفته است. وقتی کمی آینده نگرانه تر به موضوع نگاه کنیم می فهمیم حتی مسئله خدمات اشتراکی حمل و نقل هم در حال محو شدن و از بین رفتن است چراکه خودروهای خودران وارد بازارها شده و شغل رانندگی از بین می رود. هم چنین موضوع مالکیت خودرو، سرویس هایی که خودرو دریافت می کند از جمله بیمه ها، تغییر می کند. ما در هر سال و دوره ای از اقتصاد دیجیتال فکر می کنیم که تغییرات را پشت سر گذاشتیم و مشغول تصمیم گیری درباره چیزی می شویم که دیده ایم اما همان چیز، تمام می شود. غیر از حمل و نقل، نمونه دیگر خرده فروشی است. در کشور ما کل سهم خرده فروشی آنلاین از کل فروش این بخش ۳ درصد است. اما در کشورهای دیگر این سهم به ۱۵ درصد و بیشتر هم می رسد. ما فکر می کنیم همه تغییری که اینترنت برای خرده فروشی ها به ارمغان آوردههمین فروشگاه های آنلاین است. درحالیکه در دیگر کشورها تغییر خرده فروشی ها در اقتصاد دیجیتال شتابان و غلتان درحال ادامه دادن است. به این شکل که فروگشاه ها با ایجاد حسگرهایی نیازهای مارا شناسایی می کنند و بهترین پیشنهادها را به  ما می دهند. یا اینکه یخچاله ای هوشمند خود خرید منزل ونیازمندی های خانواده را انجام می دهند. تغییری که فناوری ایجاد می کند، به طور مداوم در حال رخ دادن است. ما خیلی وقت ها فکر می کنیم همه چیز رخ داد و تمام شد و وارد برنامه ریزی می شویم اما رخداد هنوز ادامه دارد و تمام نشده است. 
*در سال ۲۰۱۱ موسسه مککنزی گزارشی از اثر اینترنت و اقتصادها منتشر کرد. در این گزارش آمده بود سهم اینترنت از اقتصاد جهان ۲۱ درصد است و اگر اینترنت را بخش جدایی در اقتصاد جهانی در نظر بگیریم، نقش آفرینی آن در رشد اقتصادی از بخش کشاورزی بیشتر می شود. امروز می توان گفت بر مبنای آن گزارش بیش از ۵۰ درصد رشد اقتصاد جهان ناشی از اینترنت است؟
مبنای محاسبه آن گزارش را نمی دانم و نخواندم بنابراین نمی توان درباره ارقام آن بگویم اما براساس آمارهای تازه در حوزه اقتصاد دیجیتال، ۱۵ تا ۳۰ درصد از اقتصاد کشورهای توسعه یافته دیجیتالی شده است.
*و در ایران؟
در کشوری مثل ما، به جرات می توانم بگویم که این رقم کمتر از ۸ درصد است و با همه تلاش ها وبرنامه ها برای چهارسال آینده ممکن است به ۱۰ درصد برسد. بسیاری هم می گویند این رقم کمتر از ۷ درصد است.
* ما در حوزه اقتصاد دیجیتال چطور می توانیم مسیر دیجیتالی شدن را با سرعت بیشتری طی کنیم؟ با توجه به اینکه اخیرا طرحی مثل طرح صیانت مطرح شده که به طور کلی رویکردهای دیگری را در برخورد با جهان فناوری دنبال می کند؟
بستگی دارد که به اینترنت به عنوان ابزار اشتراک گذاری محتوا نگاه کنیم یا نگاه دیگری داشته باشیم. زمانی که ادعا کنیم که می توانیم با ایجاد شبکههای داخلی به نیاز به اشتراک و گردش محتوا را پاسخ بدهیم، همه چیز تمام می شود و مشخص است که در این مرحله احساس می کنیم به اینترنت جهانی نیازی نداریم. اما مسئله مهم برای ما نگاه اکوسیستمی است. ما در یک زیست بوم یا اکوسیستم زندگی می کنیم و اگر کسی ادعا کند به اینترنت نیازی نداریم، یعنی فهمی از زیست بوم ندارد. برای درک زیست بوم می توان دریاچه ارومیه را مثال زد. بعضی فکر می کنند حالا این دریاچه کوچکتر هم باشد چه می شود؟ با همین فکر حق آبه آن را نمی دهند. دریاچه کوچکتر می شود و می بینیم که دیگر پرندگان مهاجر به دریاچه نمی آیند. بعضی می گویند خب نیامدن پرندگان که اثری در زندگی ما ندارد و مهم نیست. با اینکه بافت گیاهی تغییر کند چه اثری در زندگی ما دارد. این درحالی است که همه این تحولات در نهایت به تغییر پوشش خاک و نمک زایی و توسعه بیابان ها در کشور منجر می شود و در نهایت خود را با طوفان های گردو غبار و تشدی خشکسالی در زندگی ما نشان می دهد. به طور کلی نوع سکونت  را تغییر می دهد و به جابه جایی جمعیت می انجامد. کلان شهرها به عنوان میزبانان اصلی جمعیت مهاجر در تامین منابع دچار چالش می شوند و بیکاری و بزهکاری از پیامدهای جابه جایی این چنینی جمعیت است. این پیامدهای منفی همه ناشی از فقدان نگاه اکوسسیستمی به موضوعات و عدم درک زیست بوک است. بعضی خیلی راحت فکر می کنند یک عامل را حذف کنیم مگر چه می شود؟ این درحالی است که هر عامل بر عواملی اثر دارد. خشکی هورالعظیم می تواند مجموعه ای از تغییرها را در اقلیم کشور رقم بزند که در نهایت اثر خود را در زندگی اجتماعی مردم هم نمایان می کند. یک گونه جانوری منقرض می شود و ده ها و صدها مهره دیگر در این دومینو تغییر می کند و همه چیز جابه جا می شود. در مورد اننترنت و اقتصاد هم همینطور است. اینترنت جایی برای به اشتراک گذاری داده ها، انجام امور کسب وکار است. بخش زیادی از آموزش نسل جدید در فضای اینترنت انجام می شود. بخش عمده ای از رشد سرمایه ای اجتماعی را مرهون اطلاع رسانی در فضای اینترنت هستیم. یادگیری جمعی و انجام کارهای عمومی در بستر اینترنت ممکن است. بخش عمده ای از نوآوری و ایده های جدید در این فضا رقم می خورد. مشاغلی در فضای اینترنت متولد می شود و مشاغل بسیاری اکنون وابسته باه اینترنت است. در نگاه اکوسیستمی، به این نکته مهم توجه می شود که مشاغل جدید از دل تجمیع مفاهیم در فضای اینترنت است که ایجاد می شود. مشاغلی که مطابق نیازمندهای نسل آینده است.
*چرا در کشوری مثل ما به رویکردهای اکوسیستمی کمتر توجه می شود؟
این ناشی از نگاه گذشته نگری و گذشته گرایی است. بعضی نیازها در گذشته نبوده و تقاضایی هم وجو نداشته است. برای بعضی مسائل آموزش ندیده ایم و فکر می کنم امروز با یک موضوع لوکس و تفننی مواجه هستیم درحالیکه واقعیت چیز دیگری است. اینترنت به اندازه ای با گوشت و پوست زندگی نسل های جدید، زیر ۴۰ ساله ها عجین شده و به میزانی در زندگی آن ها نفوذ کرده که حذف آن در عمل، باعث عقیم کردن یک نسل در کسب وکار، آموزش، ارتباطات و بسیاری از امور روزمره زندگی است. داستان پیچیده تر از این حرف هاست که بگوییم اگر به شبکه جهانی وصل نشویم، لوکال آن را در اختیار داریم. ما به اندازه استعدادهای کشورمان می خواهیم از فرصت های جهانی برای آموزش، اشتغال و فعالیت اقتصاد بهره ببریم نه اینکه به یک جزیره دورافتاده تبدیل شویم. 
*یک نکته مهم اما مغفول در جریان بحث های اخیر در حوزه اینترنت، فعالیت فریلنسرها بود. در این زمینه تا چه اندازه در ماجرای قطع اتصال به اینترنت جهانی آسیب پذیریم؟
این شیوه کار کردن رواج دارد و رو به توسعه است. هرچقدر موضوع زندگی در فضای مجازی پررنگ تر شود، میزان نفوذ افراد در بده بستان های مجازی هم بیشتر می شود. مرزهای فیزیکی و محدودیت های فیزیکی امروز کمرنگ شده و به سمت مرزهای مجازی و دسته بندیها در فضای مجازی حرکت می کنیم. هرچقدر شما در آن فضا فعالانه تر عمل کنید، سهم بیشتری از اقتصاد، سیاست، اجتماع، فرهنگ و حتی تاریخ خواهید داشت. هم سهم بیشتر و هم نقش متفاوت تر. آزادکاری که به آن اشاره کردید یک مثال است. وقتی فضای مجازی محل کسب وکار و تبادل می شود، انواع و اقسام خدمات و تخصص ها امکان پذیری اش را بروز می دهد. یک نمونه این است که جوان متخصص ایرانی در حوزه نرم افزار و برنامه نویسی و دیگر مهارت ها مثل طراحی و گرافیک، ترجمه، صفحه آرایی، دوبله و صداگذاری به مشتری خدمات بدهد. مشتری هم لزوما مشتری داخلی نیست و مشتریان خارجی هم شامل می شود.  ساخت انیمیشن، تدوین فیلم، تولید موسیقی و … هزاران خدمت دیگر در فضای اینترنت مورد تقاضاست. زمانی که ما دسترسی خودمان را به اینترنت جهانی محدود کنیم، کسب وکارها را محدود کرده ایم و در ادامه از اثرگذاری فرهنگی خودمان کاسته ایم. ما در عمل نمی گذاریم اجتماع ما در فضای مجازی فرهنگ مان را نمایندگی کند. با دست خودمان مرزهایمان را می بندیم و پنجره ها را مسدود می کنیم. حضر و ظهورمان را در فضای مجازی محدود کنیم و این ضد سیاسی و خلاف نگرش هژمونیکی است که جمهوری اسلامی دارد. قرار بر این بوده که با باورهایمان را صادر کنیم و عقایدمان را نشر دهید. در این فضا فعالیت کنیم و حق و سهم خومدمان را بگیریم. برای تحقق چنین اهدافی باید امکانات را فراهم کنیم. اما نگاهی که اکنون از محدودسازی اینترنت در طرح صیانت می گوید، در عمل به از دست رفتن فرصت های ما در فضای مجازی دامن می زند.
*تصویر شما از ایران بدون اتصال به اینترنت جهانی چیست؟
وقتی دریاچه ارومیه و تالاب هورالعظیم را مثال می زنم، تصور من از  ایران بدون اینترنت مشخص است. درک بعضی موضوعات و تصور بعضی شرایط در مراحل نخست دشوار است. زمانی که بعضی چیزها را داریم، درکی از فقدانشان نداریم. این تصویرسازی ها به ما کمک می کند به درک بهتری از آینده برسیم. وقتی تصویر سازی می کنیم که صدها و هزاران کیلومتر از زمین کشور ما لم یزرع می شود و قابلیت زندگی در آن از بین می رود، و مردم مجبور به استفاده از منابع محدودتر می شوند، پیامدهای ناگوار بی توجهی به زنگ های خطر روشن تر می شود. در تصویر من از ایران بدون اینترنت، درآمد سرانه مردم کاهش پیدا میکند، مضیقه مالی آن ها بیشتر می شود و امنیت آن ها به خطر می افتد. چراکه زندگی آن ها محدودتر می شود. وقتی عوامل موثر بر فضای مجازی را نشناسیم و نگاه اکوسیستمی به اقتصاد و اینترنت را کنار بگذاریم و بی توجه به آن اقدام کنیم، درواقع سرنوشتی مشابه هور العظیم و دریاچه ارومیه را برای بخشی از اقتصاد و زیست مردم کشور رقم زده ایم. شورزاری در انتظار ماست که در آن امکانات محدود است. در غیاب اکوسیستمی به اینترنت و فضای مجازی، جامعه بسته و محدودتری داریم و استعدادهای بسیاری از کشور مهاجرت می کنند. تولید ناخالص داخلی کشور افت می کند. در یک کلام شوره زار است و شوره زار.

برچسب ها

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن