اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

کمبود شغل علت نیست

نسیم توکل فعال اقتصادی/آینده نگر

در زمانی این یادداشت را می‌نویسم که شرکت کوچک ما ۸ نفر کارشناس سخت‌افزار و نرم‌افزار، ۳ نفر برنامه‏نویس embedded، ۴ نفر مدیر کنترل پروژه و مدیر خط تولید مونتاژ، مدیر فنی، مسئول دفتر و… را در حال استخدام دارد و این روند از بهمن‏ماه سال گذشته آغاز شده است و تا امروز برای هیچ‌کدام از این پست‌ها در شش ماه گذشته نیرو استخدام نکردیم. با ذکر این تجربه و مقدمه بد نیست که بحران اشتغال را در ایران بررسی کنیم و دریابیم که مشکلات ریز و درشتی که صنایع کوچک و متوسط با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، چیست.
 سایت‌های کاریابی فاقد کارکرد
وقتی به جامعه وارد می‌شویم و نگاهی به آمار، مستندات و اظهار نظر مسئولان درباره مسئله اشتغال و جمعیت بیکار می‌کنیم و همزمان به برنامه دولتمردان، نمایندگان مجلس و وزرا می‌نگریم، به صورت مداوم درباره ایجاد شغل حرف می‌زنند و از جمعیت بیکاران می‌گویند. با این حال، در سطح جامعه جوانان زیادی بیکار هستند و از طرفی کارفرمایان در بخش صنعت، صادرات و خدمات با نبود نیروی متخصص، فقر منابع انسانی و فرهنگ سازمان تعهد و مسئولیت‏پذیری درگیر هستند. در این شرایط به تعارض برمی‌خوریم؛ مبنی بر اینکه کار هست و نیرو پیدا می‌کنیم و نیروهای کاری می‌گویند کار نیست! پس باید به این مسئله گریز بزنیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟
تجربه شخصی من این‏گونه بوده است که در این سال‌ها هربار که سراغ سایت‌های کاریابی رفته‌ام هنوز بستر ارتباطی درست، جامع و بدون نقصی برای تعامل با افراد جویای کار ندارم. یعنی بستری که بتوان مطمئن بود اکثر افراد متخصص نیازمند کار حتماً آگهی استخدام را ببینند. ما مجبور هستیم در چهار یا پنج وب‏سایت کاریابی آگهی بگذاریم و حتی اگر توضیحات شغلی بی‏نقص باشند باز هم نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد. تا به امروز پیش نیامده که بستری جامع با مخاطبان دسته‌بندی‏شده ساخته شود که بتواند مشکل استخدام و جذب نیرو را برای هردو طرف هموار سازد.
در مورد بعدی شما لبریز از رزومه‌هایی می‌شوید که هیچ ارتباطی با عنوان شغلی یا تخصص مورد نیاز ندارند. این مسئله سبب اعتراض کارفرمایان و مدیران منابع انسانی شده است و هم اینکه انرژی بسترهای آنلاین را می‌گیرد. فرض کنید شما مدیر مالی نیاز دارید و صدها رزومه غیر مرتبط دریافت می‌کنید به همراه یک رزومه با سابقه فعالیت در خط تولید کارخانه‌ای که هیچ ربطی و سابقه‌ای به نیازمندی شرکت ندارد. این معضل نشان می‌دهد که هیچ‏کدام از بسترهای کاریابی آنلاین نتوانستند هیچ‏گونه برنامه‌ریزی برای رسیدن آگهی‌های کاریابی به دست متخصصان کارجو انجام دهند.
همچنین باید اضافه کنم که تعداد بی‏شماری از این افراد و رزومه‌ها جویای کار واقعی نیستند و مثلاً اگر از صد رزومه دریافتی با صد نفر تماس بگیرید نهایتاً بیست نفر جویای کار واقعی هستند و مابقی حتی به تماس‌ها پاسخ نمی‌دهند. از بیست نفر باقی‏مانده فقط چند نفر در ساعت مقرر برای جلسه کاری حاضر می‌شوند و باز مابقی اهمیتی به زمان و قول و قرار خود نمی‌دهند. این مشکلاتی است که هیچ‏کدام از بسترهای کاریابی آنلاین تاکنون نتوانستند نیازهای واقعی کارفرمایان و کارجویان را هموار ساخته و به آن‌ پاسخ دهند.
 
نظام آموزشی ناهماهنگ و در مسیر غلط
مورد بعدی، نظام آموزشی کشور ما است. این بخش بدون اینکه توجهی به صنعت کشور، چشم‌انداز توسعه اقتصادی، نیاز بخش تولید، قابلیت‌ها و مزیت‌های کشور داشته باشد بر اولویت‌های ساخته خود تمرکز کرده و جوانان و نوجوانان ما را در راهی دیگر و جدا از مسیر اشتغال پرورش می‌دهد و سرفصل‌هایی برای خود دارد که هیچ هماهنگی با بخش‌های مذکور ندارد. این ضعف بزرگ مشکل اشتغال را در کشور ایجاد کرده است، نه نبود نیروی کار و نبود شغل. شغل هست، کارخانه‌ها، صنایع، شرکت‌های بخش خصوصی اکنون درگیر بحران نیروی انسانی متخصص هستند.
شما یک حسابدار نیاز دارید و می‌بینید هزاران حسابدار رزومه فرستاده‌اند در حالی که به طور مثال برنامه‏نویس embedded نیاز دارید اما هیچ‏کس مراجعه نمی‌کند. این به معنای بالا یا پایین بودن جایگاه‌ها و تخصص‌های شغلی نیست بلکه منظور اصلی عدم توازن و آموزش غیر اصولی در سیستم آموزشی کشور است.
بارها در یادداشت‌هایم گفته‌ام که باید پتانسیل‌ها و قابلیت‌های کشور کشف شود و روی آن‌ها چشم‌انداز و نقشه راهی تهیه شود تا کارفرمایان دولتی، بخش خصوصی و کارآفرینان تکلیف خود را بدانند و همواره فرصت‏طلبانه به دنبال اولویت‌های کشور نباشند، امروز تولید، فردا واردات و… متأسفانه چنین چیزی وجود نداشته است. در این شرایط، هم کارفرمایان سردرگم و از این شاخه به آن شاخه هستند و هم نیروهای کار که به درستی آموزش ندیده‌اند و به کل از مسائل بی‏اطلاع بوده و در ناآگاهی به سر می‌برند. این ناهماهنگی نظام آموزشی هزینه‌های سربار تولیدکننده، صنعتگر، کارآفرین و به طور کلی کارفرمایان را اضافه کرده و آن‌ها مجبور هستند پس از جذب نیروهای مد نظر خود به آموزش و تربیت مجدد آن‌ها مبادرت ورزند.
با این‏همه، در همین شرایط ما نیازمند شغل هستیم. تراکم افراد با تحصیلات عالی در مقاطع ارشد و دکتری سبب شده است که توقع نیروی کار در اختیار داشتن سطح سازمانی بالا و جایگاه مدیریتی ارشد در شرکت‌ها باشد. یعنی یک فرد بدون داشتن تجربه کاری به صرف داشتن مدرک دکتری از حتی یک دانشگاه غیر معتبر و گاه نقاط دورافتاده در کشور، بدون آنکه سطح سواد و تحصیلاتش همخوانی داشته باشد، حاضر نیست در قسمت‌های ابتدایی چارت سازمانی در بخش خصوصی قرار گیرد. همان‌گونه که اشاره کردم در ابتدای کار می‌خواهند در بالاترین قسمت چارت سازمانی قرار گیرند و حتی لحظه‌ای به میزان کارآیی خود فکر نمی‌کنند.
از یک سمت دیگر، به طور مثال در حوزه مهندسی صنایع نیاز کشور ۱۰۰۰ نفر بوده است اما ۴۰۰۰ نفر فارغ‏التحصیل داشته‌ایم؛ در حالی که در زیرشاخه‌ای از مهندسی الکترونیک نیاز کشور ۱۰۰۰ نفر است اما ۱۰۰ نفر فارغ‏التحصیل داریم. این نبود همخوانی باعث بیکاری شده و تحصیلات کاذب به کسب‌وکارها آسیب فراوانی وارد ساخته است. همچنین در مواردی برای افرادی که مهارت و تخصص دارند بستر مناسب وجود ندارد و متخصصان سرخورده می‌شوند.
 
معضل مهاجرت نخبگان و حرف آخر…
به این مسائل، موضوع مهاجرت را بیفزایید که بسیاری افراد و نیروهای متخصص به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی و عدم همخوانی درآمد با هزینه‌های زندگی ایران را ترک کرده‌اند و کارفرمایان به صورت مستقیم زیر فشار بیشتری قرار گرفته‌اند. نیروهای متخصص می‌بینند که با دانش و سواد خود در جای دیگری از دنیا می‌توانند به درآمدهای پایدار و مناسب برای گذران زندگی دست پیدا ‌کنند و تصمیم به ترک کشور می‌گیرند.
این در حالی است که افراد در این‏جا بیکار نیستند و تخصص آن‌ها مورد نیاز کشور هست اما ترجیح می‌دهند گزینه سخت‌ ترک وطن را به دلیل داشتن توازن درآمدی در زندگی انتخاب کنند. همچنین مقایسه نرخ درآمد با ارزش پول کنونی کشورمان را در نظر بگیرید و نیروهای با توانایی خاص درمی‌یابند که درآمدهای بالایی در آن کشورها به دست خواهند آورد. درآمدهایی که در همان‏جا هم زیاد محسوب می‌شود و می‌توان سطح زندگی مطلوب و مرفه داشت.  وآوردآآنشسکبتشمنسبامتنشسمباشسمباشمنسمن
 
در پایان، باید گفت این مسائل واقعیت‌های کشور است که در سخنرانی‌ها و اظهارنظرها وجود ندارد. پیشنهاد می‌کنم مسئولان در شعارهای خود چندان موضوع ایجاد شغل را مطرح نسازند به این دلیل که شغل هست اما اولاً تناسب ارتباطی میان کارفرما و کارجو وجود ندارد؛ دوماً نبود توازن میان مشاغل مورد نیاز کشور با نظام آموزشی و وزارت‏خانه‌های ما که بدون هیچ سابقه‌ای رشته‌های تحصیلی ایجاد کرده، گسترش داده و فارغ‏التحصیل تحویل می‌دهند ضعف فعلی اقتصاد و اشتغال ایران است. بهتر است فرصت‌های کاری برای نیازهای کشور ایجاد کنند و موقعیت‌های شغلی را برای نیروهای متخصص دارای مهارت اما بیکار گسترش دهند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن