چین بر سر دوراهی، آمریکا را انتخاب می کند
گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
*چرا بهیکباره قرارداد همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین رسانهای شد؟ ظاهرا تلاش برای این توافق سابقه طولانیتری داشت و موضوع ابتدا در سال ۱۳۹۴ که شی جین پینگ، رئیسجمهور چین به تهران سفر کرده بود، مطرح شده بود. در این صورت چرا بعد از چهار سال مسکوت ماندن موضوع در این شرایط، و پیش از نهایی شدن و امضا شدن سند آن را رسانهای کردند؟
در پاسخ باید به چند نکته متفاوت اشاره کنم:
اول: شما از عبارت قرارداد همکاری استفاده کردید. سند همکاریهای راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین یک قرارداد نیست. هرچند عنوان قابل توجهی دارد اما به لحاظ اعتبار حقوقی در حد یک یادداشت تفاهم است. معنای این توضیح این است که امضای این سند توسط طرفین به مفهوم ایجاد تعهدات قطعی برای طرفین نیست و تنها یک چارچوب کلی برای همکاری میان نهادها، موسسات و شرکتهای دو طرف تلقی میشود و طرفین سازمانهای متبوع خود را برای همکاریهای فی مابین به ویژه در چارچوب مباحث مطرح شده در این سند تشویق میکنند. طبعا برای اجرای تکتک موارد مطرح شده در این سند شرکت ها و سازمانهای دو کشور باید قراردادهایی را امضا کنند و در آن قراردادها تعهدات حقوقی متقابل بسپارند. متاسفانه افراط و تفریطهایی که درباره هویت این سند و محتوای آن ابراز شده است و خیالبافیهایی که درباره فرصتهای ناشی از امضای این سند توسط کاسبان تحریم و توسعهستیزان کشور ابراز شده به پیچیدگی موضوع افزوده است.
دوم: چینیها ضمن علاقه ای که نسبت به گسترش روابط با ایران دارند نسبت به تاثیر این گسترش روابط بر روابطشان با آمریکا خیلی حساس و محتاط هستند. چین طبعا اجازه نخواهد داد که به خاطر روابط اقتصادیاش با ایران روابط اقتصادیاش با آمریکا بحرانی شود. در نتیجه این سند یا در این شرایط امضا نخواهد شد و یا اگر با احتمال بسیار ضعیف امضا هم بشود به انعقاد قراردادهایی برای اجرای بخشهای مختلف این سند همکاری پیش از رفع بحران روابط ایران و امریکا منجر نخواهد شد.
سوم: قرار بود آقای شی جین پینگ رئیس جمهور چین مدتها پیش به ایران سفر کند اما ایشان سفر خود را به بعد از امضای سند برجام موکول کرد. توافق برجام در تیرماه ۱۳۹۴ به امضا رسید. پس از امضای این سند، چینیها برنامه سفر رئیس جمهور خود به ایران را پیشنهاد کردند اما آنان زمان انجام سفر را به بعد از تاریخ اجرایی شدن برجام موکول کردند. برجام طبق توافق از ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ یعنی ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ اجرایی شد و سفر رئیس جمهور چین یک هفته بعد یعنی در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۴ انجام شد. این شیوه عمل چینیها به خوبی نشان میدهد که این کشور تا چه حد در مورد روابط با ایران محتاط است و همه ملاحظات بینالمللی نسبت به ایران را رعایت میکند. همه اینها نشان میدهد که چین طبعا حاضر نیست هیچ هزینه بینالمللی به خاطر روابطش با ایران بپردازد.
چهارم: ظاهرا مذاکرات اولیه در مورد امضای سند همکاریهای فی مابین در همان سفر رئیس جمهور چین مطرح شده است اما با این احتیاطهای چین طبیعی است که انتظار داشته باشیم چین پس از خروج آمریکا از برجام، در نهایی کردن و امضای این سند محتاط شده باشد و توافق نهایی بر سر آن را طولانی کرده باشد تا در این فاصله حساسیتهای بینالمللی نسبت به ایران کاهش یابد و بحران روابط خارجی ایران به انتها برسد.
پنجم: علت انتشار متن پیشنویس این سند پیش از تعیین تکلیف نهایی آن برایم روشن نیست. به خصوص که به شکل متعارف باید متن سند یا حتی پیشنویس آن با توافق طرفین در دو کشور به صورت همزمان منتشر میشد اما این سند فقط در ایران و نه در چین منتشر شده است. ظاهرا وزارت خارجه نقشی در انتشار پیشنویس سند نداشته است و نهاد دیگری احتمالا یکی از نهادهای عاشق تحریم ایران و روابط تحریمی با چین که نسخهای از پیشنویس را در اختیار داشته آن را منتشر کرده است. ظاهرا نهاد منتشرکننده تصور میکرده که رویداد مهمی در جهت کمک به ایران در مقابل تحریمهای آمریکا در حال شکلگیری است و دیگر نیازی به تلاش برای رفع تحریمهای آمریکا نیست. یا ممکن است با انتشار این خبر سعی کرده یک فضای خوشبینانه تخیلی و مجعول در مورد کاهش مشکلات بزرگ تحریمهای آمریکا علیه ایران و همکاری چین با ایران علیه تحریمهای آمریکا ایجاد کند. اما حتی بیان این احتمالات هم چندان پاسخگوی پرسش شما نیست.
ششم: واکنش چینیها هم نسبت به انتشار پیشنویس بسیار سرد و منفعلانه بوده است. حتی گفته میشود که در واکنش اولیه چین چند کشتی ایرانی در بنادر خود را پس از انتشار این خبر برای چند روز توقیف کرده است. این واکنشهای سرد و نسبتا منفی چینیها هم موید آن است که چین از انتشار پیشنویس خشنود نشده و قصد ندارد پیش از رفع مشکلات بینالمللی ایران اقدام ویژهای در گسترش روابط اقتصادی دو کشور انجام دهد و همچنان نه تنها حاضر نیست برای کمک به ایران روابط اقتصادیاش را با آمریکا بحرانی کند بلکه چنین سند فاقد تعهدات حقوقی را نیز با ایران امضا نخواهد کرد.
*آیا ایران به دلیل شدت تحریمهای آمریکا به این قرارداد روی آورده یا اینکه فکر میکند اینبار چین به روابط دو کشور متعهد خواهد بود؟ چین ۲۳ سال قبل به خاطر روابطش با آمریکا قرارداد ساخت کارخانه UCF اصفهان با ایران را یکطرفه لغو کرد.
چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و به زودی به اولین اقتصاد بزرگ جهان بدل میشود. چین اخیرا بزرگترین واردکننده نفت خام جهان شده و در آینده نیز با فاصله زیاد نسبت به سایر کشورها بزرگترین واردکننده نفت خام جهان خواهد بود. روابط خوب اقتصادی ایران با اولین اقتصاد جهان و بزرگترین واردکننده نفت خام جهان امری طبیعی است. اگر تحریمهای آمریکا برطرف شود و روابط ایران با همه کشورهای جهان به بهترین وضعیت برسد باز هم چین یکی از بهترین شرکای اقتصادی ایران در جهان خواهد بود. هرچند پیشینه عملکرد دولتها با یکدیگر در روابط آنها موثر است اما دولتها روابط خارجی خود را براساس تاریخ تنظیم نمیکنند؛ بلکه با توجه و دقت نسبت به گذشته روابط، براساس شرایط روز و منافع ملی خود در زمان تصمیمگیری تنظیم میکنند. چین در گذشته برسر روابطش با ایران، با آمریکا معامله کرده است و از این نظر برای ایران شریکی فاقد پرستیژ تلقی میشود؛ اما طبعا این پیشینه چیزی از اهمیت روابط ایران و چین نمیکاهد. گسترش روابط اقتصادی ایران با همه قدرتهای اقتصادی جهان از جمله چین ضروری است و البته ایران باید با تجربه گذشته، در آینده با چین با احتیاط بیشتری قرارداد ببندد.
* چه تضمینی وجود دارد که چین این بار نیز در مورد سند همکاریهای ۲۵ ساله مثل ۲۳ سال پیش عمل نکند که توقف همکاری خود با پروژه هستهای ایران در اصفهان را به قیمت رفع تحریمهای آمریکا علیه چین، به معامله گذاشت و قرارداد هستهای با ایران را یکجانبه لغو کرد؟ آیا چین رفتاری نشان داده که میتواند در مقابل تحریمهای آمریکا ایستادگی کند؟ درحالی که رأی چین در شورای امنیت سازمان ملل درباره مسائل مربوط به ایران منطبق با رأی آمریکا بوده است.
هیچ تضمینی وجود ندارد. توجه داشته باشید که همکاری ایران و چین در ساخت کارخانه هستهای UCF اصفهان تحت یک قرارداد جامع با تعهدات حقوقی متقابل در حال اجرا بوده است و چین برای خروج از این قرارداد به ایران غرامت قابل توجهی پرداخت کرده است. سند برنامه همکاریهای راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین یک قرارداد نیست. برای دو کشور تعهد حقوقی ایجاد نمیکند و تنها تعهد منزلتی و اعتباری ایجاد میکند. چین حتی اگر این سند را در وضعیت تحریم ایران امضا کند میتواند به هیچکدام از مفاد این سند عمل نکند و به لحاظ حقوقی هم قابل اعتراض نیست. چون کافی است هرکدام از دو کشور از امضای قراردادهای مختلف برای اجرای بخشهای مختلف این سند ۲۵ ساله خودداری کنند.
* یکی از اصلیترین بحثها در این سند همکاری ۲۵ ساله در حوزه نفت و گاز است. آیا چینیها در شرایط تحریم و نپیوستن ایران به FATF وارد همکاری با ایران برای استخراج، اکتشاف و بقیه امور مربوط به صنعت نفت خواهند شد؟ آیا بانکهای چینی مثل «کونلون» که صرفا برای همکاریهای بانکی با ایران تحت تحریم تاسیس شدهاند، میتوانند اینبار هم طرف همکاری باشند؟
کمپانیهای چینی پس از آغاز تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران از سال ۱۳۸۵، همکاریهای خود را با ایران در حوزههای نفتی ادامه دادند و چون در شرایط بیرقیبی هم قرار گرفته بودند عملکرد خوبی نداشتند. مدیران وقت وزارت نفت در آن سالها خاطرات بدی از عملکرد کمپانیهای چینی شریک کمپانیهای نظامی ایران برای پروژههای نفت و گاز داشتند. اما چینیها تدریجا همین همکاریهای خود را نیز با ایران متوقف کردند و مثلا شرکت CNPC هرگز قراردادش برای توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی را که در سال ۱۳۸۸ امضا کرده بود اجرا نکرد. پس از امضای برجام در سال ۱۳۹۶ همین کمپانی چینی این بار تحت یک کنسرسیوم با شرکتهای توتال و پتروپارس قرارداد توسعه فاز ۱۱ را امضا کرد. طبق این قرارداد در صورت خروج توتال، شرکت چینی با بیش از ۸۰ درصد قرارداد به همکاری خود ادامه می داد. اما شرکت نفتی CNPC به دنبال خروج توتال به سرعت از پروژه خارج شد. به دنبال این شرکت همه شرکتهای چینی از جمله شرکتهای طرف قرارداد کمپانیهای خودروسازی نیز از ایران خارج شدند. بسیار بعید است که کمپانیهای چینی پیش از حل بحرانهای بینالمللی ایران و توقف تحریمهای آمریکا، به ایران بازگردند. بانک کونلون هم همکاریهای خود را با ایران خیلی محدودتر کرده و البته دستمزدهای گزافتری نیز برای همکاریهای محدود خود دریافت میکند.
طبعا محدودکننده اولیه همکاریهای چین با ایران مانند سایر کشورها، تحریمهای آمریکا است. اما رفتن ایران به لیست سیاه FATF نیز که حاصل تلاش گسترده کاسبان تحریم و نظامیها و امنیتیها در ایران بوده است، پیامدهای جدی داشته است و اخیرا چینیها، هندیها و روسها اعلام کردهاند که با رفتن ایران به لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) امکان همکاریهای بانکی میان این کشورها و ایران وجود ندارد. حتی نخستوزیر عراق نیز در سفر اخیرش به ایران تاکید کرده که مهمترین عاملی که دارد روابط بانکی دو کشور را متوقف میکند حتی بیش از تحریم آمریکا، رفتن ایران به لیست سیاه FATF است و با وضعیت ایران در FATF همکاریهای بانکی عراق با ایران قابل تداوم نیست. امیدوارم که کاسبان تحریم دست از ماجراجویی بیشتر بردارند و روندی را که برای رفتن ایران به لیست سیاه FATF ایجاد کردهاند خود اصلاح کنند و حداقل این تحریم خودساخته را از سر راه اقتصاد ایران بردارند.
*مدتها آقای ظریف و وزارت خارجه را به غربگرایی متهم میکردند؛ این طیف معتقد هستند ما به ژاپن، کره و چین نفت میفروختیم و پولش را خرج واردکردن کالا از غرب میکردیم و دنبال حل مسائلمان با اروپا و آمریکا بودیم. به نظر شما آیا وزارت خارجه در هفت سال گذشته بیشتر دنبال غرب بوده تا شرق؟ ریشه این دوگانهانگاری کجاست؟
دکتر ظریف وزیر خارجه بسیار خردمندی است و در تمامی این سالها به دنبال رفع موانع توسعه ملی ایران در سطح بینالمللی بوده است و کاسبان تحریم به قیمت زمینگیر کردن اقتصاد ملی و توسعه ملی تلاشهای او را تخریب کرده اند. بحث نگاه به شرق و نگاه به غرب در ایران واقعا سخن بیمعنا و مغالطه آمیزی است که از تخیلات و توهمات ناشی از آرزوی زنده شدن مجدد ساختار جنگ سرد در جهان سرچشمه میگیرد و هیچ ارتباطی به مباحث اقتصادی امروز ایران و جهان ندارد. پس از انقلاب اسلامی همیشه ژاپن شریک اقتصادی مهمی برای ایران بوده است. تدریجا با ارتقای کیفیت صنایع کره جنوبی این کشور هم شریک اقتصادی ایران در حوزههای مختلف مانند صنایع اتوموبیل، کشتیسازی، صنایع سنگین، نفت و گاز و پتروشیمی و غیره شده است. با ورود چین به صحنه توسعه صنعتی و توانا شدن این کشور، چین هم به شرکای اقتصادی و صنعتی ایران پیوست و شریک مهمی در صنایع حمل ونقل و نفت و گاز و پتروشیمی و خودروسازی و غیره شد. هند نیز به میزان ظرفیتهای جدیدش در فرآیند توسعه شتابانش در سالهای اخیر نقش جدی تری در روابط اقتصادی و صنعتی با ایران پیدا کرده است. بسیار باعث شرمندگی جمهوری اسلامی ایران است که روزی ایران از همه این کشورها در مسیر توسعه ملی و توسعه صنعتی جلوتر بوده است و امروز به تولید مشترک با این کشورها دل بسته است؛ اما این شرمندگی چیزی از واقعیت نمی کاهد. ایران در توسعه ملی و توسعه صنعتی خود از همه این کشور بسیار عقب مانده است و برای جبران عقب ماندگی خود و برای کاهش هزینههای توسعه خود به همکاری با این کشورها نیاز دارد. بدون شک اگر تحریمهای آمریکا علیه ایران برداشته شود، چین، کره جنوبی، ژاپن و هند جزو بزرگترین شرکای اقتصادی ایران خواهند شد. مالزی، سنگاپور، هنگ کنگ و ترکیه و تا حدی روسیه و حتی اندونزی و استرالیا، نیز شرکای مهمی برای ایران خواهند بود. اما همکاری با این کشورها منوط به رفع تحریمهای آمریکا است و بدون حل این مشکل هیچکدام از این کشورهای شرق عالم، با ایران همکاری اقتصادی نخواهند کرد.
البته بدیهی است که ایران برای دستیابی به تکنولوژیهای نو و کیفیت بالاتر صنعت و اقتصاد خود به همکاریهای گسترده با کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز نیاز دارد. توسعه همه کشورهای آسیای شرقی به ویژه چین به شدت مدیون انتقال تکنولوژیهای غربی به کشورهایشان است و ایران در یک شرایط هنجار و به ویژه با کمک ایرانیتباران مقیم و حتی تبعه کشورهای پیشرفته جهان میتواند قسمت اعظم نیازهای تکنولوژیک خود را از طریق همکاری با کشورهای پیشرفته به دست آورد. همچنان که در تجربههای بزرگ همکاری با کمپانیهای غربی به ویژه در دوره دولت اصلاحات، کمپانیهای بزرگ نفتی ایرانی ایجاد و صاحب تکنولوژیهای پیشرفتهای شدهاند و امروز در شرایط تحریم نیز تا حدی نیازهای جاری ایران را بر اساس همان تجربیات و تکنولوژیهای اکتسابی تامین می کنند.
*در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بیشتر به همکاری با کشورهای شرق، آمریکای لاتین و آفریقا توجه میشد، خروجی نگاه به شرق و یا نگاه ضدغرب در آن دوره چه بود؟
سیاست خارجی دولت احمدینژاد مشکلات خیلی بزرگتری داشت و عملا هیچ هویت و برنامه عقلانی نداشت. سیاست خارجی او نسبتی با توسعه ملی و امنیت ملی ایران هم نداشت. عملا دولت او سیاست خارجی حرفهای را تعطیل و بخش باقیمانده آن را به نهادهای نظامی و امنیتی واگذار کرد. سفرهای احمدی نژاد به سازمانهای بینالمللی و ناشناخته آمریکای لاتین و آفریقا ارزشی برای توسعه ملی و امنیت ملی ایران نداشت و بیشتر سفرهایی نمایشی و تفریحی برای او و خانواده و دوستانش بود. سیاست خارجی او فقط روابط با غرب را بحرانیتر نکرد بلکه روابط ایران با همه کشورهای جهان را به بحران کشید. در آن دوره سیاست خارجی منطقهای ایران و روابط خارجی ایران با کشورهای آسیایی نیز در بدترین وضعیت خود قرار داشت. حتی روابط روسیه نیز مشکلات مهمی برای توسعه ملی و امنیت ملی ایران داشت که خود بحث جداگانه ای میطلبد.
*برخی قرن بیستویکم را قرن آسیا میدانند که چین جایگاه والایی در آن دارد؛ آیا دولتمردان ایرانی واقعبینانه میخواهند با چین همکاری کنند یا شرقگرایی خواست یک طیف و گروهی هست؟
توضیح دادم که در بهترین شرایط روابط خارجی ایران با همه جهان، بخش عمده روابط اقتصادی ایران در آینده با کشورهای آسیایی از جمله چین، هند، ژاپن و کره جنوبی خواهد بود. منطق توسعه ملی، منطق فرصتهای اقتصادی و منطق اقتصاد جهانیشده، این ضرورت را برای اقتصاد ایران ترسیم میکند. این تحول ارتباطی به جغرافیای این کشورها یا موضع سیاسی آنها ندارد. به ظرفیتهای اقتصادی این کشورها و سایر کشورهای آسیایی مربوط است که به سرعت از اقتصاد و توسعه ایران پیشی گرفتهاند. شرط تحقق این همکاریها هم رفع موانع بینالمللی اقتصاد ایران است. همان موانعی که برای همکاری ایران با اروپا و آمریکا باید برداشته شود، همان موانع برای توسعه با این کشورهای آسیایی حتی چین نیز باید برداشته شود. مفهوم شرقگرایی یک مفهوم سیاسی به معنای همکاری با کشورهای دارای گرایشهای شرقی و مشخصا گرایش های سیاسی کمونیستی است که از مناسبات دوقطبی دوران جنگ سرد و هماوردی میان شوروی و آمریکا در قرن گذشته اقتباس میشود و در دنیای امروز بیمعنی است. جمهوری خلق چین برای گسترش روابطش با ایران خواهان حل بحران روابط خارجی ایران با آمریکا است. کمونیست بودن چین و سرمایهداری بودن آمریکا نیز هیچ تاثیری در این درخواست چین ندارد. مقتضیات اقتصاد جهانی و اقتصاد چین ایجاب میکند که هنگامی روابطش را با ایران گسترش دهد که ایران روابط با آمریکا را از بحران خارج کند.
*آیا بین ایران و چین عزمی سیاسی- «راهبردی» برای همکاری بلندمدت وجود دارد؟ آیا چینیها هم راهبردی برای همکاری با ایران تدوین کردهاند؟ این راهبرد انتفاع از دور زدن تحریم است یا اینکه چین واقعا میخواهد در مقابل آمریکا برای ایران به دلیل نیاز به انرژی گامی عملیاتی بردارد؟
چین در گذشته هرگز ایران را به عنوان یک شریک راهبردی خود تعریف نکرده است و از به کار بردن مفهوم راهبردی برای مناسبات دو کشور نیز به شدت پرهیز میکرده است. در سالهای اخیر و به خصوص بعد از امضای برجام این مفهوم برای تعریف روابط دو کشور از سوی مقامات چینی به کار رفته است. به صورت واقعی نیز ایران و چین در زمینههای مختلفی از جمله حمل و نقل و انرژی، توسعه غرب آسیا و امنیت غرب آسیا ظرفیتهای راهبردی برای همکاری دارند. اگر ایران به جامعه بینالمللی بازگردد همکاریهای راهبردی بیشتری نیز میان دو کشور در حوزههای مختلف قابل طرح است. به نظر میرسد که این عزم در مقامات چین بیش از گذشته است، اما طبعا این عزم منوط به حل بحران روابط بینالمللی ایران نیز هست و چین در شرایط تحریم با ایران همکاری راهبردی نخواهد داشت. چین در حد محدودی که بتواند نظر آمریکا را جلب کند و یا اقدامات اندک خود را از آمریکا پنهان کند از ایران نفت خواهد خرید و به ایران کالا خواهد فروخت. انتظار هر نوع همکاری اقتصادی بیشتری از سوی چین، پیش از حل بحران روابط خارجی ایران غیر واقعی به نظر می رسد.
* برخی معتقدند در چارچوب قدرت چانهزنی نابرابر طرفین، همکاری با چین، با اقتصاد ایران همان کاری را خواهد کرد که نظریهپردازانی چون پل باران و پاول سویزی در کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» از آن به عنوان «انتقال مازاد» از کشورهایی پیرامونی به کشورهای مرکز نام میبرند؛ و در نهایت نتیجه، «توسعه توسعهنیافتگی» خواهد بود. ما چقدر از این وضعیت درکی واقعبینانه داریم؟
مباحث نظری مبتنی بر توسعه توسعهنیافتگی در تحولات اقتصادی آسیا تا حد زیادی رد شده است. توسعه کشورهای آسیایی توسعه واقعی است و اکثر کشورهای آسیایی در معرض توسعه قرار گرفتهاند، از فقر خارج شدهاند و غالبا به کشورهای ثروتمندی بدل شدهاند و جایگاه خود را در اقتصاد جهان ارتقا دادهاند. برخی در حوزه اقتصاد استقلال نسبی به دست آوردهاند و برخی به طور کامل به لحاظ اقتصادی مستقل و صاحب قدرت و منزلت شدهاند. روند توسعه این کشورها طی ۵ دهه گذشته قویا وابسته به تکنولوژی، سرمایه و بازار کشورهای غربی و مناسبات اقتصادی جهانی بوده است و منجر به ارتقای بنیادین دانش، تجربه، تخصص و کیفیت نهادهای اقتصادی از جمله صنعت و کشاورزی در این کشورها شده است که غالب آنها بومی شده و وابستگی به بیگانه ندارد. در این دوره درآمد سرانه این کشورها بالا رفته است و تولید ناخالص داخلی آنها از بسیاری از کشورهای اروپایی نیز پیشی گرفته است. چین که در سال ۱۳۵۷ درآمد سرانه مردمش یک سیام درآمد سرانه ایرانیان بوده است امروز با جمعیتی حدود ۱۸ برابر ایران، درآمد سرانه مردمش اندکی بیش از درآمد سرانه ایرانیان شده است و به زودی چند برابر مردم ایران خواهد شد. ۴۰ سال پیش علاوه بر چین، هند، کره جنوبی، سنگاپور، استرالیا، هنگکنگ، تایوان، مالزی، اندونزی، تایلند، فیلیپین، امارات و ترکیه همه اقتصادهایی ضعیفتر و یا بسیار ضعیفتر از ایران داشتهاند. اکنون اقتصاد همه این کشورها یا از ایران پیشی گرفته و یا در حال پیشی گرفتن از ایران است. برخی از این کشورها با فاصله زیاد از ایران پیش افتادهاند و با این روند انتظار میرود که حتی سایر کشورها مانند بنگلادش و پاکستان نیز از ایران پیشی بگیرند. مطالعه تطبیقی توسعه نه با کشورهای غربی بلکه دقیقا با کشورهای آسیایی از جمله چین جای هیچ تردیدی در مورد ضعفهای حکمرانی ایران و ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی و ناکارآمدی مدیریت توسعه ملی ایران باقی نمی گذارد. ایران باید متواضعانه از توسعه ملی در کشورهای آسیایی بیاموزد و سیاستهای کنونی کشور را در جهت تحقق توسعه ملی و افزایش سریع قدرت اقتصادی کشور کاملا دگرگون کند.
*توسعه با الگوی چینی مورد توجه و ارزیابی خیلی از تحلیلگران امر توسعه است؛ شما هم به ضرورت کسب تجربه از توسعه بسیار موفق چین تاکید کردهاید. چگونه میتوان از توسعه چینی درس آموخت؟
نه تنها چین بلکه تمامی کشورهای آسیایی درسهای بسیار با ارزش و گرانبهایی برای توسعه ملی ایران و حکمرانی در ایران دارند. البته الگوی چین الگوی مطلوبی برای ایران نیست. ساختار چین یک ساختار اقتدارگرا است و هرگز ملت ایران به کنارگذاشتن باورهای دموکراسیخواهانه خود تن نخواهند داد. ساختار مطلوب توسعه ایران ساختاری با بهرهگیری از تجربیات کشورهای آسیایی از جمله چین در یک ساختار مردمسالار و دموکراتیک است. اما من به عاشقان تحریم و دولت پنهان توصیه کردهام که اگر شیفته چین هستند حداقل به تجربه توسعه ملی چین توجه کنند و از چین توسعه و مدیریت توسعه بیاموزند. با نهایت تعجب واکنش آنان حواله دادن من به تجربه میدان تیان آن من چین در سال ۱۹۸۹ بود که منجر به کشته شدن چند صد نفر در میدان مرکزی پکن شد و به صورت تاریخی لکه سیاهی بر چهره چین نشاند در حدی که دولت چین در سالهای بعد تلاش زیادی برای کاهش آثار بینالمللی این حادثه کرد. آثاری که حتی روی توسعه ملی و اقتصاد چین نیز اثر عمیقی گذاشته بود. حتی امتیازی که چین بر سر خروج از قرارداد کارخانه هستهای اصفهان در سال ۱۳۷۶به آمریکا داد برای رفع تحریمهای ناشی از حوادث میدان تیان آن من در کنگره آمریکا بود.
در کنار نقطه ضعف مهم ساختار اقتدارگرای چین، این کشور تجربههای خیلی مهمی برای توسعه ملی ایران دارد به صورت خلاصه به آنها اشاره میکنم. واقعا ۴۰ سال پیش اختلاف بر سر توسعه ملی در چین خیلی عمیق بود. برخی شخصیتهای توسعه ستیز در ایران سخنانی را درباره اقتصاد و اولویت امنیت نسبت به قدرت اقتصادی و توسعه ملی بیان میکنند که شباهت زیادی با نظرات جریان توسعه ستیز چین به رهبری همسر مائو در اواخر عمر مائو دارد. رهبران چین در میان این اختلافات عمیق نهایتا به یک اجماع ملی بر سر اصل توسعه ملی به عنوان مهمترین ضرورت قدرتمند شدن چین رسیدند و تا امروز نتایج گرانبهایی از این اجماع گرفتهاند.
اولین اقدام چین برای توسعه ملی باز کردن درهای کشور به روی جهان بود. چین مهمترین مانع این تحول را با بهبود روابط با آمریکا حل کرد. مائو مبتکر کاهش بحران روابط با آمریکا بود و پس از او نیز این سیاست مبنای تحول در روابط خارجی اقتصادی چین شد. چین در گام اول انعطاف زیادی نسبت به آمریکا نشان داد اما امروز پس از چهار دهه رقیب واقعی آمریکا در حوزه اقتصاد شده است.
دومین اقدام چین برای توسعه ملی بالا بردن کیفیت نیروی انسانی به خصوص در سطح مدیریت توسعه بود. چین افراطیترین شیوههای ویژهگزینی از میان انقلابیون، نظامیان و فرزندان آنان را به ساختاری شایستهگزین مبتنی بر صلاحیتهای فردی برای ورود به دانشگاه و اشتغال از جمله در سمتهای بالای حاکمیت بدل کرد و در نتیجه آن به سرعت سطح کیفی مدیریت ملی و بوروکراسی کشور را ارتقا بخشید.
سومین اقدام چین به رسمیت شناختن نقشآفرینی چینیتباران خارج از چین در توسعه ملی چین صرفنظر از سلیقه و مواضع سیاسی آنان بود. چین با اتباع تایوان و هنگکنگ که با پکن اختلافات بنیادین فکری و سیاسی داشتند شروع کرد و با چینیتباران سنگاپور، مالزی، آمریکا، و سایر کشورهای جهان ادامه داد. چینیتباران تبعه کشورهای دیگر به موتور توسعه بدل شدند. در گام بعدی چینیتباران آمریکاییان، اروپاییها و آسیاییها را با خود به چین آوردند و دانش و سرمایه را به سمت چین سرازیر کردند. چین امنیت کامل جانی و مالی چینیتباران و خویشاوندانشان را تضمین کرد و راه هر تخطی را که باعث تردید شود، بست. تحقق امنیت چینیتباران به مصداق امنیت سرمایهگذاری خارجی در چین بدل شد. توسعه چین مدیون تلاشهای چینیتباران تبعه کشورهای دیگر است.
چهارمین اقدام چین کسب دانش روزآمد مدیریت توسعه از طریق مشارکت با خارجی ها بود. چین به ویژه در سه دهه اول توسعه خود، به صراحت اهمیت آموختن مدیریت توسعه و مدیریت توسعه صنعتی و جهانی کردن استانداردهای تولیدات خود برای بازار جهانی را بالاتر از جذب سرمایه و ایجاد اشتغال، به عنوان اهداف جذب سرمایهگذار خارجی تعریف میکرد. شعار چین این بود که ما بسیار عقبافتادهایم و باید از تجربه همه کشورهای پیشرفتهتر بیاموزیم
پنجمین اقدام چین غیر امنیتی کردن فضای توسعه ملی بود. بی تردید چین هدف جاسوسی سایر کشورهاست. در میان ۵۰ یا ۶۰ میلیون خارجی که سالیانه به چین میروند طبعا جاسوسان بسیاری هم به چین میروند. اما هیچگاه تصویر چین ایمن برای خارجیان دستخوش اقدامات امنیتی افراطی نشده است. بحران امنیتی برای خارجیان ایجاد نمیشود. مصادره اموال در چین دامن هیچ سرمایه گذار خارجی و چینیتبار را نگرفته و حفظ امنیت سرمایه گذاری خارجیان از جمله چینی تباران، حتی سرلوحه اقدامات ضد فساد بوده است.
ششمین اقدام چین برای توسعه ملی کوچکتر کردن ساختار نظامی و مهمتر از آن بازگرداندن نظامیان به پادگان ها بود. خارج کردن نظامیان از همه حوزههای غیر نظامی از جمله حوزههای سیاست، دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ تحول مهمی در ارتقای کیفیت توسعه ملی چین بود. بازنشستگان نظامی به اقتصاد و رقابت اقتصادی وارد شدند ولی تحت مصونیت رانتی نبودند.
هفتمین اقدام چین کاهش حساسیت نسبت به تحولات چین در جامعه جهانی بود. چینیها ضمن قدرتمندتر شدن در حوزههای نظامی، روند ارتقای قدرت نظامی خود را به نمایش نگذاشتند بلکه برعکس آن را کمرنگ نگاه داشتند. روایت قدرتمند شدن چین رفع فقر مردم چین و بدل شدن به یک قدرت اقتصادی بود. روایتی که نهایتا چین را به یک ابرقدرت اقتصادی بدل کرد. تمام این تجربیات درسهای بسیار مهم و با ارزشی برای توسعه ملی ایران و نظامیان و امنیتیهای ایران در این رابطه دارد.
* چین چگونه توانست مناقشه ایدئولوژی کمونیستی و اقتصاد لیبرالیستی را آشتی دهد؟ وظیفه نهادهای مختلف برای تحقق این توسعه چیست؟ طبق تجربه چینی، این نهادها چه مسیری را باید برای تحقق توسعه ملی ایران دنبال کنند؟ چگونه میتوان تعارض منافع و اختلافنظرها را حل کرد؟
رهبران چین و حزب کمونیست چین در ۴ دهه گذشته به طور دائم چارچوبهای نظری خود را نسبت به توسعه و سرمایهداری در چین اصلاح کرده اند. امروز روایت چین از نظام کمونیستی هیچ شباهتی نهتنها با چارچوبهای فکری مارکسیستی دهه ۱۹۴۰ جهان ندارد بلکه از دیدگاههای نظری مائو نیز فاصله زیادی گرفته است. غالب این اصلاحات هم به نفع سرمایهگذاری خصوصی و خصوصیسازی و روابط بینالمللی اقتصادی بوده است. بحثهایی درباره تعارضات درونی حاکمیت چین مطرح میشود که به هرحال با توجه به عظمت کاری که طی ۴ دهه در اقتصاد چین انجام شده دور از انتظار نیست. بحث درباره شیوه عمل نهادهای مختلف در چین بحث مفصلی است اما به طور کلی حزب کمونیست چین به عنوان مرکزیت قدرت چین و دولت و نظامیان چین، همه وجه مشترک فعالیتهایشان کمک به توسعه اقتصادی چین به عنوان مهمترین اولویت ملی چین بوده و هست.
*از آنجایی که طیف راست بیشترین طرفدار الگوی چینی هستند، آنها چقدر برای رفع این تعارضها آمادگی دارند؟
خردمندانی در میان اصولگرایان هستند که به توسعه ملی و مقتضیات آن توجه زیادی دارند. جریان افراطی توسعهستیز از این بخش جناح اصولگرا هم فاصله دارند. هیچ راهی برای توسعه ملی ایران جز مواجهه همه خردمندان کشور با این جریان افراطی توسعهستیز و کشاندن آنان به مسیر خردمندانه حکمرانی خوب نیست. این جریان افراطی از سال ۱۳۸۴ تاکنون در اوج قدرت خود، زمینههای توسعه ملی را تخریب و عملا در دولت دوم روحانی توسعه ملی را فلج کرده است. طبعا با غلبه این تفکر و نفوذ آنان در نهادهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی، بدون تغییر روش و منش این جریان، امکان خروج از بحران اقتصادی کنونی نیست و آنان باید مسیر خود را اصلاح کنند.
* عدم مشارکت جامعه و نبود نهادهای باز در بستر اجتماعی – سیاسی، در چین به فسادهای گسترده در این کشور دامن زده است؛ الگوبرداری از این مسیر برای کشورهایی که میل به تمامیتخواهی دارند، چه تبعاتی دارد؟
طبعا ساختار بسته حاکمیت چین و عدم پاسخگویی این نظام به شکل نظامهای دموکراتیک، باعث گسترش فساد در این کشور شده است اما چین حتی در زمینه مبارزه با فساد هم از ایران جلو است. رتبه چین به لحاظ سلامت اقتصادی و دوری از فساد در میان کشورهای جهان، رتبه ۷۹ است. رتبه ایران در همین زمینه در جهان ۱۳۱ است. لذا به نظر میرسد که ایران در این زمینه هم با همه معایب چین میتواند از این کشور درسهایی بیاموزد. بخصوص امنیتیها و نظامی قضایی ایران میتوانند از چین بیاموزند که چگونه چین با فساد مبارزه کرده ولی این مبارزه باعث رکود در توسعه صنعتی و فرار سرمایه از چین و حتی توقف سرمایهگذاری در چین نشده است و به بخش سلامت توسعه ملی هیچ آسیبی وارد نشده است. مجددا تاکید میکنم که این توصیهها به معنای تایید وضعیت چین به عنوان یک الگوی جامع نیست بلکه برای توصیف وضع بسیار بد ایران است. تا زمانی که ایران در چنین وضعیتی قرار دارد حتما میتواند از چین تجربیاتی با ارزش کسب کند. اما بدیهی است که چشمانداز مطلوب توسعه ایران یک توسعه دموکراتیک، عادلانه، متوازن، پایدار و همهجانبه در ایرانی مستقل، یکپارچه، مقتدر و امن برای همه ایرانیان است.
* چین چه منافعی در ایران دارد؟ آیا ایران یک مشتری گروگان برای چین است یا وجهه شرکت راهبردی در کجا دیده شده است؟
دو زمینه مهم در سند همکاریهای راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین وجود دارد که توجه چین را نسبت به همکاریهای اقتصادی راهبردی با ایران جلب کرده است. این دو زمینه برای ایران نیز اهمیت زیادی دارد و ایران برای آنکه بتواند از این دو ظرفیت خود حداکثر بهرهبرداری را بکند، به همکاری اقتصادی با چین در این دو حوزه نیاز دارد. زمینه اول موقعیت جغرافیایی ایران است. ایران در میانه دو آبراه خلیج فارس و دریای خزر، ظرفیت عظیم و پایداری به عنوان مسیر ترانزیت و حمل و نقل شرق و غرب عالم و شمال و جنوب منطقه اوراسیا دارد. این ظرفیت در یک روابط راهبردی در زمینه حمل و نقل زمینی و زمینی – دریایی و حمل و نقل هوایی با چین و از طریق چین با کل کشورهای آسیایی میتواند بسیار گسترش یابد و به یکی از بزرگترین فرصتهای اقتصادی ایران بدل شود. زمینه دوم نیز صنایع نفت و گاز ایران است. با توجه به اینکه در آینده چین و هند مهمترین بازارهای واردات سوختهای فسیلی جهان هستند، روابط اقتصادی ایران و چین در زمینه صنایع نفت و گاز نیز به نفع ایران است. جالب آنکه در هر دو زمینه کشور دومی که میتواند شریک دیگر ایران باشد، کشور هند رقیب راهبردی چین در منطقه است. همکاری ایران با هر دو کشور تعارضی با منافع ایران ندارد و میتواند به تقویت موضع ایران نیز کمک کند.
*آیا همکاری انحصاری با چین را در این دو زمینه توصیه می کنید؟
طبعا ممکن است که برخی همکاریها با یک کشور مشخص دارای بیشترین مزیت باشد. محدود شدن این همکاری به یک کشور معنای انحصار در روابط خارجی نیست زیرا ایران بهترین انتخاب را با بیشترین منافع برای خود برگزیده است. اگر منظور شما از همکاری انحصاری این است که ایران در قراردادی با چین متعهد شود که در زمینه خاصی تحت هر شرایطی فقط با آن کشور همکاری کند، این نوع انحصار در همه جهان ناپسند و محکوم است و ایرانیان نیز به دلایل تاریخی نسبت به این نوع مناسبات به درستی احساس خطر میکنند و حتی از آن نفرت دارند. هیچ خردمندی در ایران چنین روابط انحصاری با هیچ کشوری را توصیه نمیکند و هیچ دولتی در ایران قادر نیست که چنین پیمانی را به پیش ببرد. مصالح ملی ایران ایجاب نمیکند که ایران چنین روابطی انحصاری در هیچ زمینهای با هیچ کشوری از جمله چین و روسیه داشته باشد.
*چرا نخبگان ایران تا این حد نسبت به روابط با چین بدبین هستند؟
به نظر میرسد که آنان چین را مشابه روسیه تلقی میکنند. بدبینی نسبت به روابط با روسیه به دلایل تاریخی و حتی به دلیل رفتار اتحاد جماهیر شوروی و روسیه نسبت به ایران در چهار دهه گذشته زیاد است و تا حد زیادی قابل توجیه هم هست. مردم به دلیل ساختار کمونیستی جمهوری خلق چین به شکلی چین را هم به تاریخ روابط ایران و روسیه پیوند میزنند. البته باید ادغان کنم که پیشینه روابط ایران و چین با همه کاستی هایش واقعا شباهتی به تاریخ تلخ روابط ایران و روسیه و اتحاد جماهیر شوروی ندارد و این شبیهسازی قدری در رابطه با چین غیر منصفانه است ولی بههرحال وجود دارد. از سوی دیگر کاسبان تحریم در دولت پنهان متشکل از نیروهای افراطی نظامی و امنیتی ضدتوسعه که با هر تحولی برای رفع بحران اقتصادی ایران در ستیز هستند و از هر تحولی در جهت کاهش روابط بینالمللی اقتصاد ایران بسیار خشنود میشوند، به طرزی افراطی مشتاق گسترش روابط با چین و روسیه هستند و حتی از آن به عنوان نگاه به شرق یاد میکنند. هرچند که آنان در اشتباهاند و روابط اقتصادی با چین و روسیه هم مستلزم باز شدن درهای ایران به روی همه جامعه جهانی است، اما شیفتگی این جریان توسعهستیز نسبت به روابط با چین و روسیه کاملا سوالبرانگیز و ابهامآفرین است و طبعا تردید و بدبینی نسبت به روابط با چین و مقاصد واقعی چین و این جریان طرفدار چین و روسیه را تشدید میکند. لازم است تاکید کنم که ایران باید روابط خود را با همه کشورهای جهان اعم از کشورهای شرقی و غربی و شمالی و جنوبی گسترش دهد. باید مراقب بود که شیوه واکنش نسبت به روابط با چین منجر به تشدید مذاکرههراسی و دیپلماسیهراسی بیشتر نشود. سیاست خردمندانه گسترش روابط خارجی ایران با همه کشورهای جهان یک راهبرد ارزشمند و ضروری در چارچوب منافع ملی و امنیت ملی ایران است.
*به نظر می رسد که ایران برای رسیدن به ثبات اقتصادی باید خود را از بحرانهای خاورمیانه دور کند؛ چقدر این اقدام میتواند عملیاتی بشود؟
ملتها نمیتوانند تاریخ و جغرافیای کشورشان را تغییر دهند اما میتوانند با خردمندی از فرصتهای تاریخی و جغرافیایی سرزمین خود بهره بگیرند و تهدیدات را خنثی کنند و تاریخی شکوفا و شایسته برای آیندگان سرزمین خود بسازند. ایران نمیتواند در موقعیت جغرافیایی خود از بحرانهای خاورمیانه فاصله بگیرد. در بسیاری موارد بحرانهای خارج از مرزهای ایران خود را به ایران تحمیل میکنند و ایران به طور دائم مجبور است با حوادثی مواجه شود که خود نقشی در ایجاد آن نداشته ولی آثار آن بر همه شئونات کشور اثر میگذارد. کشوری مثل ایران با پانزده همسایه در میان مهمترین بحرانهای جهان به دیپلماسی بسیار قدرتمند و موثری نیازمند است که به طور دائم تهدیدات را خنثی کند و فرصتهای بینالمللی کشور را گسترش دهد. در اقداماتی فوری، در ایران باید سیاست خارجی منطقهای ایران دوباره به وزارت امور خارجه بازگردد و همچون سالهای دولت اصلاحات، در هماهنگی کامل میان نهادهای سیاسی، نظامی و امنیتی تحت مدیریت وزارت امور خارجه در جهت تامین منافع ملی و امنیت ملی ایران اداره شود. زندگی در خاورمیانه مشکلات زیادی به ملتهای این منطقه تحمیل می کند و ایران هم از این وضعیت مستثنی نیست، اما در بسیاری موارد تهدیدات به همراه خود فرصتهای مهمی هم ایجاد میکنند. یک دیپلماسی قدرتمند و خردمندانه در خاورمیانه میتواند فرصتهای بزرگی برای قدرت ملی ایران و حتی توسعه ملی ایران ایجاد کند. همچنانکه در عراق و سوریه در جریان مبارزه با داعش چنین امکانی وجود داشت که به دلیل حذف مدیریت دیپلماتیک وزارت خارجه از این تحولات، عملا فرصت مبارزه ایران با تروریسم داعش در عراق و سوریه، برای حل تمامی بحرانهای بینالمللی ایران به هدر رفت.