اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

چین بر سر دوراهی، آمریکا را انتخاب می کند

گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر

 *چرا به‌‏یکباره قرارداد همکاری ۲۵‌ ساله میان ایران و چین رسانه‏‌ای شد؟ ظاهرا تلاش برای این توافق سابقه طولانی‏تری داشت و موضوع ابتدا در سال ۱۳۹۴ که شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به تهران سفر کرده بود، مطرح شده بود. در این صورت چرا بعد از چهار سال مسکوت ماندن موضوع در این شرایط، و پیش از نهایی شدن و امضا شدن سند آن را رسانه‏ای کردند؟ 
در پاسخ باید به چند نکته متفاوت اشاره کنم: 
اول: شما از عبارت قرارداد همکاری استفاده کردید. سند همکاری‌های راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین یک قرارداد نیست. هرچند عنوان قابل توجهی دارد اما به لحاظ اعتبار حقوقی در حد یک یادداشت تفاهم است. معنای این توضیح این است که امضای این سند توسط طرفین به مفهوم ایجاد تعهدات قطعی برای طرفین نیست و تنها یک چارچوب کلی برای همکاری میان نهادها، موسسات و شرکت‌های دو طرف تلقی می‌شود و طرفین سازمان‌های متبوع خود را برای همکاری‌های فی مابین به ویژه در چارچوب مباحث مطرح شده در این سند تشویق می‏کنند. طبعا برای اجرای تک‏تک موارد مطرح شده در این سند شرکت ‏ها و سازمان‌های دو کشور باید قراردادهایی را امضا کنند و در آن قراردادها تعهدات حقوقی متقابل بسپارند. متاسفانه افراط و تفریط‏هایی که درباره هویت این سند و محتوای آن ابراز شده است و خیالبافی‏هایی که درباره فرصت‌های ناشی از امضای این سند توسط کاسبان تحریم و توسعه‏ستیزان کشور ابراز شده به پیچیدگی موضوع افزوده است. 
دوم: چینی‌ها ضمن علاقه ‏ای که نسبت به گسترش روابط با ایران دارند نسبت به تاثیر این گسترش روابط بر روابطشان با آمریکا خیلی حساس و محتاط هستند. چین طبعا اجازه نخواهد داد که به خاطر روابط اقتصادی‏اش با ایران روابط اقتصادی‌اش با آمریکا بحرانی شود. در نتیجه این سند یا در این شرایط امضا نخواهد شد و یا اگر با احتمال بسیار ضعیف امضا هم بشود به انعقاد قراردادهایی برای اجرای بخش‌های مختلف این سند همکاری پیش از رفع بحران روابط ایران و امریکا منجر نخواهد شد. 
سوم: قرار بود آقای شی جین پینگ رئیس جمهور چین مدت‏ها پیش به ایران سفر کند اما ایشان سفر خود را به بعد از امضای سند برجام موکول کرد. توافق برجام در تیرماه ۱۳۹۴ به امضا رسید. پس از امضای این سند، چینی‌ها برنامه سفر رئیس جمهور خود به ایران را پیشنهاد کردند اما آنان زمان انجام سفر را به بعد از تاریخ اجرایی شدن برجام موکول کردند. برجام طبق توافق از ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ یعنی ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ اجرایی شد و سفر رئیس جمهور چین یک هفته بعد یعنی در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۴ انجام شد. این شیوه عمل چینی‌ها به خوبی نشان می‏دهد که این کشور تا چه حد در مورد روابط با ایران محتاط است و همه ملاحظات بین‌المللی نسبت به ایران  را رعایت می‏کند. همه اینها نشان می‏دهد که چین طبعا حاضر نیست هیچ هزینه بین‌المللی به خاطر روابطش با ایران بپردازد. 
چهارم: ظاهرا مذاکرات اولیه در مورد امضای سند همکاری‌های فی مابین در همان سفر رئیس جمهور چین مطرح شده است اما با این احتیاط‌های چین طبیعی است که انتظار داشته باشیم چین پس از خروج آمریکا از برجام، در نهایی کردن و امضای این سند محتاط شده باشد و توافق نهایی بر سر آن را طولانی کرده باشد تا در این فاصله حساسیت‌های بین‌المللی نسبت به ایران کاهش یابد و بحران روابط خارجی ایران به انتها برسد. 
پنجم: علت انتشار متن پیش‌نویس این سند پیش از تعیین تکلیف نهایی آن برایم روشن نیست. به خصوص که به شکل متعارف باید متن سند یا حتی پیش‌نویس آن با توافق طرفین در دو کشور به صورت همزمان منتشر می‏شد اما این سند فقط در ایران و نه در چین منتشر شده است. ظاهرا وزارت خارجه نقشی در انتشار پیش‌نویس سند نداشته است و نهاد دیگری احتمالا یکی از نهادهای عاشق تحریم ایران و روابط تحریمی با چین که نسخه‏ای از پیش‌نویس را در اختیار داشته آن را منتشر کرده است. ظاهرا نهاد منتشرکننده تصور می‏کرده که رویداد مهمی در جهت کمک به ایران در مقابل تحریم‌های آمریکا در حال شکل‌گیری است و دیگر نیازی به تلاش برای رفع تحریم‌های آمریکا نیست. یا ممکن است با انتشار این خبر سعی کرده یک فضای خوش‌بینانه تخیلی و مجعول در مورد کاهش مشکلات بزرگ تحریم‌های آمریکا علیه ایران و همکاری چین با ایران علیه تحریم‌های آمریکا ایجاد کند. اما حتی بیان این احتمالات هم چندان پاسخگوی پرسش شما نیست. 
ششم: واکنش چینی‌ها هم نسبت به انتشار پیش‌نویس بسیار سرد و منفعلانه بوده است. حتی گفته می‌شود که در واکنش اولیه چین چند کشتی ایرانی در بنادر خود را پس از انتشار این خبر برای چند روز توقیف کرده است. این واکنش‌های سرد و نسبتا منفی چینی‌ها هم موید آن است که چین از انتشار پیش‌نویس خشنود نشده و قصد ندارد پیش از رفع مشکلات بین‌المللی ایران اقدام ویژه‌ای در گسترش روابط اقتصادی دو کشور انجام دهد و همچنان نه تنها حاضر نیست برای کمک به ایران روابط اقتصادی‌اش را با آمریکا بحرانی کند بلکه چنین سند فاقد تعهدات حقوقی را نیز با ایران امضا نخواهد کرد. 
*آیا ایران به دلیل شدت تحریم‌های آمریکا به این قرارداد روی آورده یا اینکه فکر می‌کند این‌بار چین به روابط دو کشور متعهد خواهد بود؟ چین ۲۳ سال قبل به خاطر روابطش با آمریکا قرارداد ساخت کارخانه UCF اصفهان با ایران را یک‏طرفه لغو کرد.
چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و به زودی به اولین اقتصاد بزرگ جهان بدل می‌شود. چین اخیرا بزرگ‏ترین واردکننده نفت خام جهان شده و در آینده نیز با فاصله زیاد نسبت به سایر کشورها بزرگ‏ترین واردکننده نفت خام جهان خواهد بود. روابط خوب اقتصادی ایران با اولین اقتصاد جهان و بزرگ‏ترین واردکننده نفت خام جهان امری طبیعی است. اگر تحریم‌های آمریکا برطرف شود و روابط ایران با همه کشورهای جهان به بهترین وضعیت برسد باز هم چین یکی از بهترین شرکای اقتصادی ایران در جهان خواهد بود. هرچند پیشینه عملکرد دولت‌ها با یکدیگر در روابط آنها موثر است اما دولت‌ها روابط خارجی خود را براساس تاریخ تنظیم نمی‌کنند؛ بلکه با توجه و دقت نسبت به گذشته روابط، براساس شرایط روز و منافع ملی خود در زمان تصمیم‌گیری تنظیم می‌کنند. چین در گذشته برسر روابطش با ایران، با آمریکا معامله کرده است و از این نظر برای ایران شریکی فاقد پرستیژ تلقی می‌شود؛ اما طبعا این پیشینه چیزی از اهمیت روابط ایران و چین نمی‌کاهد. گسترش روابط اقتصادی ایران با همه قدرت‌های اقتصادی جهان از جمله چین ضروری است و البته ایران باید با تجربه گذشته، در آینده با چین با احتیاط بیشتری قرارداد ببندد.
* چه تضمینی وجود دارد که چین این بار نیز در مورد سند همکاری‌های ۲۵ ساله مثل ۲۳ سال پیش عمل نکند که توقف همکاری خود با پروژه هسته‌‌ای ایران در اصفهان را به قیمت رفع تحریم‌های آمریکا علیه چین، به معامله گذاشت و قرارداد هسته‎ای با ایران را یک‏جانبه لغو کرد؟ آیا چین رفتاری نشان داده که می‌تواند در مقابل تحریم‌های آمریکا ایستادگی کند؟ درحالی که رأی چین در شورای امنیت سازمان ملل درباره مسائل مربوط به ایران منطبق با رأی آمریکا بوده است.  
هیچ تضمینی وجود ندارد. توجه داشته باشید که همکاری ایران و چین در ساخت کارخانه هسته‎ای UCF اصفهان تحت یک قرارداد جامع با تعهدات حقوقی متقابل در حال اجرا بوده است و چین برای خروج از این قرارداد به ایران غرامت قابل توجهی پرداخت کرده است. سند برنامه همکاری‌های راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین یک قرارداد نیست. برای دو کشور تعهد حقوقی ایجاد نمی‌کند و تنها تعهد منزلتی و اعتباری ایجاد می‌کند. چین حتی اگر این سند را در وضعیت تحریم ایران امضا کند می‌تواند به هیچ‏کدام از مفاد این سند عمل نکند و به لحاظ حقوقی هم قابل اعتراض نیست. چون کافی است هرکدام از دو کشور از امضای قراردادهای مختلف برای اجرای بخش‌های مختلف این سند ۲۵ ساله خودداری کنند.  
* یکی از اصلی‌ترین بحث‌ها در این سند همکاری ۲۵ ساله در حوزه نفت و گاز است. آیا چینی‌ها در شرایط تحریم و نپیوستن ایران به FATF وارد همکاری با ایران برای استخراج، اکتشاف و بقیه امور مربوط به صنعت نفت خواهند شد؟ آیا بانک‌های چینی مثل «کونلون» که صرفا برای همکاری‌های بانکی با ایران تحت تحریم تاسیس شده‎اند، می‌توانند این‌بار هم طرف همکاری باشند؟
کمپانی‌های چینی پس از آغاز تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران از سال ۱۳۸۵، همکاری‌های خود را با ایران در حوزه‌های نفتی ادامه دادند و چون در شرایط بی‌رقیبی هم قرار گرفته بودند عملکرد خوبی نداشتند. مدیران وقت وزارت نفت در آن سال‌ها خاطرات بدی از عملکرد کمپانی‌های چینی شریک کمپانی‌های نظامی ایران برای پروژه‌های نفت و گاز داشتند. اما چینی‌ها تدریجا همین همکاری‌های خود را نیز با ایران متوقف کردند و مثلا شرکت CNPC هرگز قراردادش برای توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی را که در سال ۱۳۸۸ امضا کرده بود اجرا نکرد. پس از امضای برجام در سال ۱۳۹۶ همین کمپانی چینی این بار تحت یک کنسرسیوم با شرکت‌های توتال و پتروپارس قرارداد توسعه فاز ۱۱ را امضا کرد. طبق این قرارداد در صورت خروج توتال، شرکت چینی با بیش از ۸۰ درصد قرارداد به همکاری خود ادامه می‏ داد. اما شرکت نفتی CNPC  به دنبال خروج توتال به سرعت از پروژه خارج شد. به دنبال این شرکت همه شرکت‌های چینی از جمله شرکت‌های طرف قرارداد کمپانی‌های خودروسازی نیز از ایران خارج شدند. بسیار بعید است که کمپانی‌های چینی پیش از حل بحران‌های بین‌المللی ایران و توقف تحریم‌های آمریکا، به ایران بازگردند. بانک کونلون هم همکاری‌های خود را با ایران خیلی محدودتر کرده و البته دستمزدهای گزاف‌تری نیز برای همکاری‌های محدود خود دریافت می‌کند. 
طبعا محدودکننده اولیه همکاری‌های چین با ایران مانند سایر کشورها، تحریم‌های آمریکا است. اما رفتن ایران به لیست سیاه FATF نیز که حاصل تلاش گسترده کاسبان تحریم و نظامی‌ها و امنیتی‌ها در ایران بوده است، پیامدهای جدی داشته است و اخیرا چینی‌ها، هندی‌ها و روس‌ها اعلام کرده‏اند که با رفتن ایران به لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) امکان همکاری‌های بانکی میان این کشورها و ایران وجود ندارد. حتی نخست‌وزیر عراق نیز در سفر اخیرش به ایران تاکید کرده که مهم‏ترین عاملی که دارد روابط بانکی دو کشور را متوقف می‌کند حتی بیش از تحریم آمریکا، رفتن ایران به لیست سیاه FATF است و با وضعیت ایران در FATF همکاری‌های بانکی عراق با ایران قابل تداوم نیست. امیدوارم که کاسبان تحریم دست از ماجراجویی بیشتر بردارند و روندی را که برای رفتن ایران به لیست سیاه FATF ایجاد کرده‌اند خود اصلاح کنند و حداقل این تحریم خودساخته را از سر راه اقتصاد ایران بردارند. 
*مدت‌ها آقای ظریف و وزارت خارجه را به غرب‌گرایی متهم می‌کردند؛ این طیف معتقد هستند ما به ژاپن، کره و چین نفت می‌فروختیم و پولش را خرج واردکردن کالا از غرب می‌کردیم و دنبال حل مسائل‌مان با اروپا و آمریکا بودیم. به نظر شما آیا وزارت خارجه در هفت سال گذشته بیشتر دنبال غرب بوده تا شرق؟ ریشه این دوگانه‌انگاری کجاست؟ 
دکتر ظریف وزیر خارجه بسیار خردمندی است و در تمامی این سال‌ها به دنبال رفع موانع توسعه ملی ایران در سطح بین‌المللی بوده است و کاسبان تحریم به قیمت زمین‌گیر کردن اقتصاد ملی و توسعه ملی تلاش‌های او را تخریب کرده ‏اند. بحث نگاه به شرق و نگاه به غرب در ایران واقعا سخن بی‏معنا و مغالطه ‏آمیزی است که از تخیلات و توهمات ناشی از آرزوی زنده شدن مجدد ساختار جنگ سرد در جهان سرچشمه می‏گیرد و هیچ ارتباطی به مباحث اقتصادی امروز ایران و جهان ندارد. پس از انقلاب اسلامی همیشه ژاپن شریک اقتصادی مهمی برای ایران بوده است. تدریجا با ارتقای کیفیت صنایع کره جنوبی این کشور هم شریک اقتصادی ایران در حوزه‌های مختلف مانند صنایع اتوموبیل، کشتی‏سازی، صنایع سنگین، نفت و گاز و پتروشیمی و غیره شده است. با ورود چین به صحنه توسعه صنعتی و توانا شدن این کشور، چین هم به شرکای اقتصادی و صنعتی ایران پیوست و شریک مهمی در صنایع حمل ونقل و نفت و گاز و پتروشیمی و خودروسازی و غیره شد. هند نیز به میزان ظرفیت‌های جدیدش در فرآیند توسعه شتابانش در سال‌های اخیر نقش جدی‏ تری در روابط اقتصادی و صنعتی با ایران پیدا کرده است. بسیار باعث شرمندگی جمهوری اسلامی ایران است که روزی ایران از همه این کشورها در مسیر توسعه ملی و توسعه صنعتی جلوتر بوده است و امروز به تولید مشترک با این کشورها دل بسته است؛ اما این شرمندگی چیزی از واقعیت نمی‏ کاهد. ایران در توسعه ملی و توسعه صنعتی خود از همه این کشور بسیار عقب مانده است و برای جبران عقب ماندگی خود و برای کاهش هزینه‌های توسعه خود به همکاری با این کشورها نیاز دارد. بدون شک اگر تحریم‌های آمریکا علیه ایران برداشته شود، چین، کره جنوبی، ژاپن و هند جزو بزرگ‏ترین شرکای اقتصادی ایران خواهند شد. مالزی، سنگاپور، هنگ‏ کنگ و ترکیه و تا حدی روسیه و حتی اندونزی و استرالیا، نیز شرکای مهمی برای ایران خواهند بود. اما همکاری با این کشورها منوط به رفع تحریم‌های آمریکا است و بدون حل این مشکل هیچ‏کدام از این کشورهای شرق عالم، با ایران همکاری اقتصادی نخواهند کرد. 
البته بدیهی است که ایران برای دستیابی به تکنولوژی‌های نو و کیفیت بالاتر صنعت و اقتصاد خود به همکاری‌های گسترده با کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز نیاز دارد. توسعه همه کشورهای آسیای شرقی به ویژه چین به شدت مدیون انتقال تکنولوژی‌های غربی به کشورهایشان است و ایران در یک شرایط هنجار و به ویژه با کمک ایرانی‏تباران مقیم و حتی تبعه کشورهای پیشرفته جهان می‏تواند قسمت اعظم نیازهای تکنولوژیک خود را از طریق همکاری با کشورهای پیشرفته به دست آورد. همچنان که در تجربه‌های بزرگ همکاری با کمپانی‌های غربی به ویژه در دوره دولت اصلاحات، کمپانی‌های بزرگ نفتی ایرانی ایجاد و صاحب تکنولوژی‌های پیشرفته‏ای شده‏اند و امروز در شرایط تحریم نیز تا حدی نیازهای جاری ایران را بر اساس همان تجربیات و تکنولوژی‌های اکتسابی تامین می ‏کنند. 
*در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بیشتر به همکاری با کشورهای شرق، آمریکای لاتین و آفریقا توجه می‌شد، خروجی نگاه به شرق و یا نگاه ضدغرب در آن دوره چه بود؟
سیاست خارجی دولت احمدی‏نژاد مشکلات خیلی بزرگ‏تری داشت و عملا هیچ هویت و برنامه عقلانی نداشت. سیاست خارجی او نسبتی با توسعه ملی و امنیت ملی ایران هم نداشت. عملا دولت او سیاست خارجی حرفه‏ای را تعطیل و بخش باقی‏مانده آن را به نهادهای نظامی و امنیتی واگذار کرد. سفرهای احمدی‏ نژاد به سازمان‌های بین‌المللی و ناشناخته‌ آمریکای لاتین و آفریقا ارزشی برای توسعه ملی و امنیت ملی ایران نداشت و بیشتر سفرهایی نمایشی و تفریحی برای او و خانواده و دوستانش بود. سیاست خارجی او فقط روابط با غرب را بحرانی‌تر نکرد بلکه روابط ایران با همه کشورهای جهان را به بحران کشید. در آن دوره سیاست خارجی منطقه‏ای ایران و روابط خارجی ایران با کشورهای آسیایی نیز در بدترین وضعیت خود قرار داشت. حتی روابط روسیه نیز مشکلات مهمی برای توسعه ملی و امنیت ملی ایران داشت که خود بحث جداگانه ‏ای می‏طلبد. 
*برخی قرن بیست‌ویکم را قرن آسیا می‌دانند که چین جایگاه والایی در آن دارد؛ آیا دولتمردان ایرانی واقع‌بینانه می‌خواهند با چین همکاری کنند یا شرق‌گرایی خواست یک طیف و گروهی هست؟
توضیح دادم که در بهترین شرایط روابط خارجی ایران با همه جهان، بخش عمده روابط اقتصادی ایران در آینده با کشورهای آسیایی از جمله چین، هند، ژاپن و کره جنوبی خواهد بود. منطق توسعه ملی، منطق فرصت‌های اقتصادی و منطق اقتصاد جهانی‏شده، این ضرورت را برای اقتصاد ایران ترسیم می‏کند. این تحول ارتباطی به جغرافیای این کشورها یا موضع سیاسی آنها ندارد. به ظرفیت‌های اقتصادی این کشورها و سایر کشورهای آسیایی مربوط است که به سرعت از اقتصاد و توسعه ایران پیشی گرفته‏اند. شرط تحقق این همکاری‏ها هم رفع موانع بین‌المللی اقتصاد ایران است. همان موانعی که برای همکاری ایران با اروپا و آمریکا باید برداشته شود، همان موانع برای توسعه با این کشورهای آسیایی حتی چین نیز باید برداشته شود. مفهوم شرق‏گرایی یک مفهوم سیاسی به معنای همکاری با کشورهای دارای گرایش‏های شرقی و مشخصا گرایش ‏های سیاسی کمونیستی است که از مناسبات دوقطبی دوران جنگ سرد و هماوردی میان شوروی و آمریکا در قرن گذشته اقتباس می‌شود و در دنیای امروز بی‏معنی است. جمهوری خلق چین برای گسترش روابطش با ایران خواهان حل بحران روابط خارجی ایران با آمریکا است. کمونیست بودن چین و سرمایه‌داری بودن آمریکا نیز هیچ تاثیری در این درخواست چین ندارد. مقتضیات اقتصاد جهانی و اقتصاد چین ایجاب می‏کند که هنگامی روابطش را با ایران گسترش دهد که ایران روابط با آمریکا را از بحران خارج کند. 
*آیا بین ایران و چین عزمی سیاسی- «راهبردی» برای همکاری بلندمدت وجود دارد؟ آیا چینی‌ها هم راهبردی برای همکاری با ایران تدوین کرده‌اند؟ این راهبرد انتفاع از دور زدن تحریم است یا اینکه چین واقعا می‌خواهد در مقابل آمریکا برای ایران به دلیل نیاز به انرژی گامی عملیاتی بردارد؟
چین در گذشته هرگز ایران را به عنوان یک شریک راهبردی خود تعریف نکرده است و از به کار بردن مفهوم راهبردی برای مناسبات دو کشور نیز به شدت پرهیز می‏کرده است. در سال‌های اخیر و به خصوص بعد از امضای برجام این مفهوم برای تعریف روابط دو کشور از سوی مقامات چینی به کار رفته است. به صورت واقعی نیز ایران و چین در زمینه‌های مختلفی از جمله حمل و نقل و انرژی، توسعه غرب آسیا و امنیت غرب آسیا ظرفیت‌های راهبردی برای همکاری دارند. اگر ایران به جامعه بین‌المللی بازگردد همکاری‌های راهبردی بیشتری نیز میان دو کشور در حوزه‌های مختلف قابل طرح است. به نظر می‏رسد که این عزم در مقامات چین بیش از گذشته است، اما طبعا این عزم منوط به حل بحران روابط بین‌المللی ایران نیز هست و چین در شرایط تحریم با ایران همکاری راهبردی نخواهد داشت. چین در حد محدودی که بتواند نظر آمریکا را جلب کند و یا اقدامات اندک خود را از آمریکا پنهان کند از ایران نفت خواهد خرید و به ایران کالا خواهد فروخت. انتظار هر نوع همکاری اقتصادی بیشتری از سوی چین، پیش از حل بحران روابط خارجی ایران غیر واقعی به نظر می‏ رسد. 
* برخی معتقدند در چارچوب قدرت چانه‌زنی نابرابر طرفین، همکاری با چین، با اقتصاد ایران همان کاری را خواهد کرد که نظریه‌پردازانی چون پل باران و پاول سویزی در کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» از آن به عنوان «انتقال مازاد» از کشورهایی پیرامونی به کشورهای مرکز نام می‌برند؛ و در نهایت نتیجه، «توسعه توسعه‌نیافتگی» خواهد بود. ما چقدر از این وضعیت درکی واقع‌بینانه داریم؟
مباحث نظری مبتنی بر توسعه توسعه‏نیافتگی در تحولات اقتصادی آسیا تا حد زیادی رد شده است. توسعه کشورهای آسیایی توسعه واقعی است و اکثر کشورهای آسیایی در معرض توسعه قرار گرفته‏اند، از فقر خارج شده‏اند و غالبا به کشورهای ثروتمندی بدل شده‏اند و جایگاه خود را در اقتصاد جهان ارتقا داده‏اند. برخی در حوزه اقتصاد استقلال نسبی به دست آورده‏اند و برخی به طور کامل به لحاظ اقتصادی مستقل و صاحب قدرت و منزلت شده‏اند. روند توسعه این کشورها طی ۵ دهه گذشته قویا وابسته به تکنولوژی، سرمایه و بازار کشورهای غربی  و مناسبات اقتصادی جهانی  بوده است و منجر به ارتقای بنیادین دانش، تجربه، تخصص و کیفیت نهادهای اقتصادی از جمله صنعت و کشاورزی در این کشورها شده است که غالب آنها بومی شده و وابستگی به بیگانه ندارد. در این دوره درآمد سرانه این کشورها بالا رفته است و تولید ناخالص داخلی آنها از بسیاری از کشورهای اروپایی نیز پیشی گرفته است. چین که در سال ۱۳۵۷ درآمد سرانه مردمش یک سی‏ام درآمد سرانه ایرانیان بوده است امروز با جمعیتی حدود ۱۸ برابر ایران، درآمد سرانه مردمش اندکی بیش از درآمد سرانه ایرانیان شده است و به زودی چند برابر مردم ایران خواهد شد. ۴۰ سال پیش علاوه بر چین، هند، کره جنوبی، سنگاپور، استرالیا، هنگ‏کنگ، تایوان، مالزی، اندونزی، تایلند، فیلیپین، امارات و ترکیه همه اقتصادهایی ضعیف‏تر و یا بسیار ضعیف‏تر از ایران داشته‏اند. اکنون اقتصاد همه این کشورها یا از ایران پیشی گرفته و یا در حال پیشی گرفتن از ایران است. برخی از این کشورها با فاصله زیاد از ایران پیش افتاده‏اند و با این روند انتظار می‏رود که حتی سایر کشورها مانند بنگلادش و پاکستان نیز از ایران پیشی بگیرند. مطالعه تطبیقی توسعه نه با کشورهای غربی بلکه دقیقا با کشورهای آسیایی از جمله چین جای هیچ تردیدی در مورد ضعف‌های حکمرانی ایران و ناکارآمدی سیاست‌های اقتصادی و ناکارآمدی مدیریت توسعه ملی ایران  باقی نمی‏ گذارد. ایران باید متواضعانه از توسعه ملی در کشورهای آسیایی بیاموزد و سیاست‌های کنونی کشور را در جهت تحقق توسعه ملی و افزایش سریع قدرت اقتصادی کشور کاملا دگرگون کند. 
*توسعه با الگوی چینی مورد توجه و ارزیابی خیلی از تحلیل‌گران امر توسعه است؛ شما هم به ضرورت کسب تجربه از توسعه بسیار موفق چین تاکید کرده‌اید. چگونه می‌توان از توسعه چینی درس آموخت؟
نه ‏تنها چین بلکه تمامی کشورهای آسیایی درس‌های بسیار با ارزش و گران‏بهایی برای توسعه ملی ایران و حکمرانی در ایران دارند. البته الگوی چین الگوی مطلوبی برای ایران نیست. ساختار چین یک ساختار اقتدارگرا است و هرگز ملت ایران به کنارگذاشتن باورهای دموکراسی‏خواهانه خود تن نخواهند داد. ساختار مطلوب توسعه ایران ساختاری با بهره‏گیری از تجربیات کشورهای آسیایی از جمله چین در یک ساختار مردم‏سالار و دموکراتیک است. اما من به عاشقان تحریم و دولت پنهان توصیه کرده‏ام که اگر شیفته چین هستند حداقل به تجربه توسعه ملی چین توجه کنند و از چین توسعه و مدیریت توسعه بیاموزند. با نهایت تعجب واکنش آنان حواله دادن من به تجربه میدان تیان آن من چین در سال ۱۹۸۹ بود که منجر به کشته شدن چند صد نفر در میدان مرکزی پکن شد و به صورت تاریخی لکه سیاهی بر چهره چین نشاند در حدی که دولت چین در سال‌های بعد تلاش زیادی برای کاهش آثار بین‌المللی این حادثه کرد. آثاری که حتی روی توسعه ملی و اقتصاد چین نیز اثر عمیقی گذاشته بود. حتی امتیازی که چین بر سر خروج از قرارداد کارخانه هسته‏ای اصفهان در سال ۱۳۷۶به آمریکا داد برای رفع تحریم‌های ناشی از حوادث میدان تیان آن من در کنگره آمریکا بود. 
در کنار نقطه ضعف مهم ساختار اقتدارگرای چین، این کشور تجربه‌های خیلی مهمی برای توسعه ملی ایران دارد به صورت خلاصه به آنها اشاره می‏کنم.  واقعا ۴۰ سال پیش اختلاف بر سر توسعه ملی در چین خیلی عمیق بود. برخی شخصیت‌های توسعه‏ ستیز در ایران سخنانی را درباره اقتصاد و اولویت امنیت نسبت به قدرت اقتصادی و توسعه ملی بیان می‏کنند که شباهت زیادی با نظرات جریان توسعه ‏ستیز چین به رهبری همسر مائو در اواخر عمر مائو دارد. رهبران چین در میان این اختلافات عمیق نهایتا به یک اجماع ملی بر سر اصل توسعه ملی به عنوان مهم‏ترین ضرورت قدرتمند شدن چین رسیدند و تا امروز نتایج گران‏بهایی از این اجماع گرفته‏اند. 
اولین اقدام چین برای توسعه ملی باز کردن درهای کشور به روی جهان بود. چین مهم‏ترین مانع این تحول را با بهبود روابط با آمریکا حل کرد. مائو مبتکر کاهش بحران روابط با آمریکا بود و پس از او نیز این سیاست مبنای تحول در روابط خارجی اقتصادی چین شد. چین در گام اول انعطاف زیادی نسبت به آمریکا نشان داد اما امروز پس از چهار دهه رقیب واقعی آمریکا در حوزه اقتصاد شده است. 
دومین اقدام چین برای توسعه ملی بالا بردن کیفیت نیروی انسانی به خصوص در سطح مدیریت توسعه بود. چین افراطی‏ترین شیوه‌های ویژه‏گزینی از میان انقلابیون، نظامیان و فرزندان آنان را به ساختاری شایسته‏گزین مبتنی بر صلاحیت‌های فردی برای ورود به دانشگاه و اشتغال از جمله در سمت‌های بالای حاکمیت بدل کرد و در نتیجه آن به سرعت سطح کیفی مدیریت ملی و بوروکراسی کشور را ارتقا بخشید. 
سومین اقدام چین به رسمیت شناختن نقش‏آفرینی چینی‏تباران خارج از چین در توسعه ملی چین صرف‏نظر از سلیقه و مواضع سیاسی آنان بود. چین با اتباع تایوان و هنگ‏کنگ که با پکن اختلافات بنیادین فکری و سیاسی داشتند شروع کرد و با چینی‏تباران سنگاپور، مالزی، آمریکا، و سایر کشورهای جهان ادامه داد. چینی‏تباران تبعه کشورهای دیگر به موتور توسعه بدل شدند. در گام بعدی چینی‏تباران آمریکاییان، اروپایی‏ها و آسیایی‏ها را با خود به چین آوردند و  دانش و سرمایه را به سمت چین سرازیر کردند. چین امنیت کامل جانی و مالی چینی‏تباران و خویشاوندانشان را تضمین کرد و راه هر تخطی را که باعث تردید شود، بست. تحقق امنیت چینی‏تباران به مصداق امنیت سرمایه‏گذاری خارجی در چین بدل شد. توسعه چین مدیون تلاش‌های چینی‏تباران تبعه کشورهای دیگر است.
چهارمین اقدام چین کسب دانش روزآمد مدیریت توسعه از طریق مشارکت با خارجی ‏ها بود. چین به ویژه در سه دهه اول توسعه خود، به صراحت اهمیت آموختن مدیریت توسعه و مدیریت توسعه صنعتی و جهانی کردن استانداردهای تولیدات خود برای بازار جهانی را بالاتر از جذب سرمایه و ایجاد اشتغال، به عنوان اهداف جذب سرمایه‏گذار خارجی تعریف می‏کرد. شعار چین این بود که ما بسیار عقب‏افتاده‏ایم و باید از تجربه همه کشورهای پیشرفته‏تر بیاموزیم 
پنجمین اقدام چین غیر امنیتی کردن فضای توسعه ملی بود. بی تردید چین هدف جاسوسی سایر کشورهاست. در میان ۵۰ یا ۶۰ میلیون خارجی که سالیانه به چین می‏روند طبعا جاسوسان بسیاری هم به چین می‏روند. اما هیچ‏گاه تصویر چین ایمن برای خارجیان دستخوش اقدامات امنیتی افراطی نشده است. بحران امنیتی برای خارجیان ایجاد نمی‌شود. مصادره اموال در چین دامن هیچ سرمایه‏ گذار خارجی و چینی‏تبار را نگرفته و حفظ امنیت سرمایه‏ گذاری خارجیان از جمله چینی‏ تباران، حتی سرلوحه اقدامات ضد فساد بوده است. 
ششمین اقدام چین برای توسعه ملی کوچک‏تر کردن ساختار نظامی و مهم‏تر از آن بازگرداندن نظامیان به پادگان‏ ها بود. خارج کردن نظامیان از همه حوزه‌های غیر نظامی از  جمله حوزه‌های سیاست، دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ تحول مهمی در ارتقای کیفیت توسعه ملی چین بود. بازنشستگان نظامی به اقتصاد و رقابت اقتصادی وارد شدند ولی تحت مصونیت رانتی نبودند. 
هفتمین اقدام چین کاهش حساسیت نسبت به تحولات چین در جامعه جهانی بود. چینی‌ها ضمن قدرتمندتر شدن در حوزه‌های نظامی، روند ارتقای قدرت نظامی خود را به نمایش نگذاشتند بلکه برعکس آن را کمرنگ نگاه داشتند. روایت قدرتمند شدن چین رفع فقر مردم چین و بدل شدن به یک قدرت اقتصادی بود. روایتی که نهایتا چین را به یک ابرقدرت اقتصادی بدل کرد. تمام این تجربیات درس‌های بسیار مهم و با ارزشی برای توسعه ملی ایران و نظامیان و امنیتی‌های ایران در این رابطه دارد.
* چین چگونه توانست مناقشه ایدئولوژی کمونیستی و اقتصاد لیبرالیستی را آشتی دهد؟ وظیفه نهادهای مختلف برای تحقق این توسعه چیست؟ طبق تجربه چینی، این نهادها چه مسیری را باید برای تحقق توسعه ملی ایران دنبال کنند؟ چگونه می‌توان تعارض منافع و اختلاف‌نظرها را حل کرد؟
رهبران چین و حزب کمونیست چین در ۴ دهه گذشته به طور دائم چارچوب‌های نظری خود را نسبت به توسعه و سرمایه‏داری در چین اصلاح کرده ‏اند. امروز روایت چین از نظام کمونیستی هیچ شباهتی نه‏تنها با چارچوب‌های فکری مارکسیستی دهه ۱۹۴۰ جهان ندارد بلکه از دیدگاه‌های نظری مائو نیز فاصله زیادی گرفته است. غالب این اصلاحات هم به نفع سرمایه‏گذاری خصوصی و خصوصی‌سازی و روابط بین‌المللی اقتصادی بوده است. بحث‌هایی درباره تعارضات درونی حاکمیت چین مطرح می‌شود که به هرحال با توجه به عظمت کاری که طی ۴ دهه در اقتصاد چین انجام شده دور از انتظار نیست. بحث درباره شیوه عمل نهادهای مختلف در چین بحث مفصلی است اما به طور کلی حزب کمونیست چین به عنوان مرکزیت قدرت چین و دولت و نظامیان چین، همه وجه مشترک فعالیت‏هایشان کمک به توسعه اقتصادی چین به عنوان مهم‏ترین اولویت ملی چین بوده و هست.  
*از آنجایی که طیف راست بیشترین طرفدار الگوی چینی هستند، آنها چقدر برای رفع این تعارض‌ها آمادگی دارند؟
خردمندانی در میان اصولگرایان هستند که به توسعه ملی و مقتضیات آن توجه زیادی دارند. جریان افراطی توسعه‌ستیز از این بخش جناح اصولگرا هم فاصله دارند. هیچ راهی برای توسعه ملی ایران جز مواجهه همه خردمندان کشور با این جریان افراطی توسعه‏ستیز و کشاندن آنان به مسیر خردمندانه حکمرانی خوب نیست. این جریان افراطی از سال ۱۳۸۴ تاکنون در اوج قدرت خود، زمینه‌های توسعه ملی را تخریب و عملا در دولت دوم روحانی توسعه ملی را فلج کرده است. طبعا با غلبه این تفکر و نفوذ آنان در نهادهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی، بدون تغییر روش و منش این جریان، امکان خروج از بحران اقتصادی کنونی نیست و آنان باید مسیر خود را اصلاح کنند. 
* عدم مشارکت جامعه و نبود نهادهای باز در بستر اجتماعی – سیاسی، در چین به فسادهای گسترده در این کشور دامن زده است؛ الگوبرداری از این مسیر برای کشورهایی که میل به تمامیت‌خواهی دارند، چه تبعاتی دارد؟
طبعا ساختار بسته حاکمیت چین و عدم پاسخگویی این نظام به شکل نظام‌های دموکراتیک، باعث گسترش فساد در این کشور شده است اما چین حتی در زمینه مبارزه با فساد هم از ایران جلو است. رتبه چین به لحاظ سلامت اقتصادی و دوری از فساد در میان کشورهای جهان، رتبه ۷۹ است. رتبه ایران در همین زمینه در  جهان ۱۳۱ است. لذا به نظر می‏رسد که ایران در این زمینه هم با همه معایب چین می‏تواند از این کشور درس‏هایی بیاموزد. بخصوص امنیتی‏ها و نظامی قضایی ایران می‏توانند از چین بیاموزند که چگونه چین با فساد مبارزه کرده ولی این مبارزه باعث رکود در توسعه صنعتی و فرار سرمایه از چین و حتی توقف سرمایه‏گذاری در چین نشده است و به بخش سلامت توسعه ملی هیچ آسیبی وارد نشده است. مجددا تاکید می‏کنم که این توصیه‏ها به معنای تایید وضعیت چین به عنوان یک الگوی جامع نیست بلکه برای توصیف وضع بسیار بد ایران است. تا زمانی که ایران در چنین وضعیتی قرار دارد حتما می‏تواند از چین تجربیاتی با ارزش کسب کند. اما بدیهی است که چشم‏انداز مطلوب توسعه ایران یک توسعه دموکراتیک، عادلانه، متوازن، پایدار و همه‏جانبه در ایرانی مستقل، یکپارچه، مقتدر و امن برای همه ایرانیان است. 
* چین چه منافعی در ایران دارد؟ آیا ایران یک مشتری گروگان برای چین است یا وجهه شرکت راهبردی در کجا دیده شده است؟
دو زمینه مهم در سند همکاری‌های راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین وجود دارد که توجه چین را نسبت به همکاری‌های اقتصادی راهبردی با ایران جلب کرده است. این دو زمینه برای ایران نیز اهمیت زیادی دارد و ایران برای آنکه بتواند از این دو ظرفیت خود حداکثر بهره‏برداری را بکند، به همکاری اقتصادی با چین در این دو حوزه نیاز دارد. زمینه اول موقعیت جغرافیایی ایران است. ایران در میانه دو آبراه خلیج فارس و دریای خزر، ظرفیت عظیم و پایداری به عنوان مسیر ترانزیت و حمل و نقل شرق و غرب عالم و شمال و جنوب منطقه اوراسیا دارد. این ظرفیت در یک روابط راهبردی در زمینه حمل و نقل زمینی و زمینی – دریایی و حمل و نقل هوایی با چین و از طریق چین با کل کشورهای آسیایی می‌تواند بسیار گسترش یابد و به یکی از بزرگ‏ترین فرصت‌های اقتصادی ایران بدل شود. زمینه دوم نیز صنایع نفت و گاز ایران است. با توجه به اینکه در آینده چین و هند مهم‏ترین بازارهای واردات سوخت‌های فسیلی جهان هستند، روابط اقتصادی ایران و چین در زمینه صنایع نفت و گاز نیز به نفع ایران است. جالب آنکه در هر دو زمینه کشور دومی که می‏تواند شریک دیگر ایران باشد، کشور هند رقیب راهبردی چین در منطقه است. همکاری ایران با هر دو کشور تعارضی با منافع ایران ندارد و می‏تواند به تقویت موضع ایران نیز کمک کند. 
*آیا همکاری انحصاری با چین را در این دو زمینه توصیه می کنید؟
طبعا ممکن است که برخی همکاری‌ها با یک کشور مشخص دارای بیشترین مزیت باشد. محدود شدن این همکاری به یک کشور معنای انحصار در روابط خارجی نیست زیرا ایران بهترین انتخاب را با بیشترین منافع برای خود برگزیده است. اگر منظور شما از همکاری انحصاری این است که ایران در قراردادی با چین متعهد شود که در زمینه خاصی تحت هر شرایطی فقط با آن کشور همکاری کند، این نوع انحصار در همه جهان ناپسند و محکوم است و ایرانیان نیز به دلایل تاریخی نسبت به این نوع مناسبات به درستی احساس خطر می‏کنند و حتی از آن نفرت دارند. هیچ خردمندی در ایران چنین روابط انحصاری با هیچ کشوری را توصیه نمی‌کند و هیچ دولتی در ایران قادر نیست که چنین پیمانی را به پیش ببرد. مصالح ملی ایران ایجاب نمی‌کند که ایران چنین روابطی انحصاری در هیچ زمینه‌ای با هیچ کشوری از جمله چین و روسیه داشته باشد. 
*چرا نخبگان ایران تا این حد نسبت به روابط با چین بدبین هستند؟ 
به نظر می‌رسد که آنان چین را مشابه روسیه تلقی می‌کنند. بدبینی نسبت به روابط با روسیه به دلایل تاریخی و حتی به دلیل رفتار اتحاد جماهیر شوروی و روسیه نسبت به ایران در چهار دهه گذشته زیاد است و تا حد زیادی قابل توجیه هم هست. مردم به دلیل ساختار کمونیستی جمهوری خلق چین به شکلی چین را هم به تاریخ روابط ایران و روسیه پیوند می‏زنند. البته باید ادغان کنم که پیشینه روابط ایران و چین با همه کاستی‏ هایش واقعا شباهتی به تاریخ تلخ روابط ایران و روسیه و اتحاد جماهیر شوروی ندارد و این شبیه‏سازی قدری در رابطه با چین غیر منصفانه است ولی به‏هرحال وجود دارد. از سوی دیگر کاسبان تحریم در دولت پنهان متشکل از نیروهای افراطی نظامی و امنیتی ضدتوسعه که با هر تحولی برای رفع بحران اقتصادی ایران در ستیز هستند و از هر تحولی در جهت کاهش روابط بین‌المللی اقتصاد ایران بسیار خشنود می‌شوند، به طرزی افراطی مشتاق گسترش روابط با چین و روسیه هستند و حتی از آن به عنوان نگاه به شرق یاد می‌کنند. هرچند که آنان در اشتباه‏اند و روابط اقتصادی با چین و روسیه هم مستلزم باز شدن درهای ایران به روی همه جامعه جهانی است، اما شیفتگی این جریان توسعه‌ستیز نسبت به روابط با چین و روسیه کاملا سوال‏برانگیز و ابهام‌آفرین است و طبعا تردید و بدبینی نسبت به روابط با چین و مقاصد واقعی چین و این جریان طرفدار چین و روسیه را تشدید می‌کند. لازم است تاکید کنم که ایران باید روابط خود را با همه کشورهای جهان اعم از کشورهای شرقی و غربی و شمالی و جنوبی گسترش دهد. باید مراقب بود که شیوه واکنش نسبت به روابط با چین منجر به تشدید مذاکره‌هراسی و دیپلماسی‌هراسی بیشتر نشود. سیاست خردمندانه گسترش روابط خارجی ایران با همه کشورهای جهان یک راهبرد ارزشمند و ضروری در چارچوب منافع ملی و امنیت ملی ایران است. 
*به نظر می ‏رسد که ایران برای رسیدن به ثبات اقتصادی باید خود را از بحران‌های خاورمیانه دور کند؛ چقدر این اقدام می‏تواند عملیاتی بشود؟
ملت‌ها نمی‌توانند تاریخ و جغرافیای کشورشان را تغییر دهند اما می‌توانند با خردمندی از فرصت‌های تاریخی و جغرافیایی سرزمین خود بهره بگیرند و تهدیدات را خنثی کنند و تاریخی شکوفا و شایسته برای آیندگان سرزمین خود بسازند. ایران نمی‏تواند در موقعیت جغرافیایی خود از بحران‌های خاورمیانه فاصله بگیرد. در بسیاری موارد بحران‌های خارج از مرزهای ایران خود را به ایران تحمیل می‏کنند و ایران به طور دائم مجبور است با حوادثی مواجه شود که خود نقشی در ایجاد آن نداشته ولی آثار آن بر همه شئونات کشور اثر می‏گذارد. کشوری مثل ایران با پانزده همسایه در میان مهم‏ترین بحران‌های جهان به دیپلماسی بسیار قدرتمند و موثری نیازمند است که به طور دائم تهدیدات را خنثی کند و فرصت‌های بین‌المللی کشور را گسترش دهد. در اقداماتی فوری، در ایران باید سیاست خارجی منطقه‏ای ایران دوباره به وزارت امور خارجه بازگردد و همچون سال‌های دولت اصلاحات، در هماهنگی کامل میان نهادهای سیاسی، نظامی و امنیتی تحت مدیریت وزارت امور خارجه در جهت تامین منافع ملی و امنیت ملی ایران اداره شود. زندگی در خاورمیانه مشکلات زیادی به ملت‌های این منطقه تحمیل می‏ کند و ایران هم از این وضعیت مستثنی نیست، اما در بسیاری موارد تهدیدات به همراه خود فرصت‌های مهمی هم ایجاد می‌کنند. یک دیپلماسی قدرتمند و خردمندانه در خاورمیانه می‏تواند فرصت‌های بزرگی برای قدرت ملی ایران و حتی توسعه ملی ایران ایجاد کند. همچنان‏که در عراق و سوریه در جریان مبارزه با داعش چنین امکانی وجود داشت که به دلیل حذف مدیریت دیپلماتیک وزارت خارجه از این تحولات، عملا فرصت مبارزه ایران با تروریسم داعش در عراق و سوریه، برای حل تمامی بحران‌های بین‌المللی ایران به هدر رفت.
 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن