اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

چه باید کرد؟

سپیده کاوه پژوهشگر مسائل اقتصادی/ آینده نگر

 
متغیر سرمایه انسانی از هردو بعد کمیت و کیفیت بر اقتصاد اثرگذار است. کمیت نیروی انسانی اگر که دارای کیفیت لازم نباشد تأثیرگذاری مثبت خود را از دست خواهد داد. به‌عنوان‌مثال کشوری که دارای جمعیت جوان و فعال در اقتصاد است نسبت به کشوری که جمعیت آن رو به کهنسالی رفته دارای مزیت اقتصادی است ولی تنها کمیت به‌خودی‌خود به‌عنوان سرمایه انسانی قابل‌تعریف نیست. در این نوشتار تأکید بر کیفیت نیروی انسانی و وضعیت رفاه ذهنی و سلامت روانی خواهد شد.
عوامل مختلفی هستند که سبب داشتن جمعیت با کیفیت بالاتر در کشورها می‌شود. اولین عامل میزان تحصیلات جمعیت و استفاده از این تحصیلات و مهارت در اقتصاد است. در ایران بخش دوم این گزاره یعنی «استفاده از مهارت و تحصیلات کسب‌شده در اقتصاد» محل تشکیک است و نمی‌توان به‌صرف بالا رفتن سطح متوسط آموزش در کشور نسبت به دهه پیش این نتیجه را گرفت که کیفیت نیروی انسانی در کشور افزایش‌یافته است.
عامل مهم دیگری که بر کیفیت نیروی انسانی کشورها مؤثر است وضعیت رفاه ذهنی و سلامت روانی افراد است. این مسئله تا حال حاضر خیلی موردتوجه دولتمردان و سیاست‌گذاران کشور نبوده است و برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری خاصی در این زمینه انجام‌نشده است. در کشورهای پیشرفته سنجش سلامت روان افراد و میزان رفاه ذهنی آن‌ها جزو شاخص‌های ملی تعریف‌شده و کاملاً به‌صورت دوره‌ای رصد و به سیاست‌گذار گزارش می‌شود تا جایی که میزان این شاخص‌های سلامت روان جامعه در جوامع پیشرفته دارای اهمیت بیشتری نسبت به متغیرهای کلان اقتصادی و تولید سرانه و رشد اقتصادی شده است و احزاب مختلف در رقابت‌های انتخاباتی تأکید بیشتر بر برنامه‌های خود درزمینه سلامت جامعه دارند. در برخی کشورها هم اساساً سنجش و برنامه‌ریزی شاخصه‌های سلامت روان و شادی جامعه به حدی مهم بوده است که وزارت‏خانه‌ای در دولت‌ها برای این امر تعریف‌شده و مشغول به کار است. این نمونه‌ها ذکر شد تا این مدعا که «سلامت روان جامعه در ایران جزو اولویت‌های سیاست‌گذار نیست» در قیاس با سایر کشورها محکم‌تر بیان شود.
 باید توجه داشت که آمارهای جمعیتی نشان می‌دهند که از حدود ۱۰.۵ میلیون جوان ۱۵ تا ۲۴ ساله ایرانی، بیش از سه میلیون نه در حال تحصیل هستند، نه مهارت‌ آموخته‌اند و نه مشغول به انجام کاری هستند. این جمعیت که در اصطلاحات جمعیت‌شناسی به آن‌ها جمعیت NEET گفته می‌شود، کاملاً دارای پتانسیل تجربه احساسات منفی ازجمله افسردگی، عصبانیت،‌ استرس و نگرانی هستند. نبود افق روشن شغلی و مالی در پیش روی این جمعیت، سبب‌ساز کاهش سلامتی روان آن‌ها می‌شود. این گروه جمعیتی در سنی قرار دارند که می‌توان در الگوهای رشد اقتصادی متداول از آن‌ها به‌عنوان پتانسیل رشد اقتصادی نام برد ولی در حال حاضر به علت بالا بودن نرخ بیکاری و معضلات اقتصادی این پتانسیل مثبت خود به پتانسیل منفی تبدیل‌شده است. علاوه بر جمعیت فوق، جمعیت شاغلان و فعالان اقتصادی با توجه به تجربه مشکلات اقتصادی و تورم‌ها، کاهش قدرت خرید و کمبودهایی که علی‌الخصوص در چند سال اخیر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند و نیز احساس عدم امنیت شغلی و مالی جهت تأمین نیازهای آتی خود، نیز منطقاً دچار معضلات سلامت روان شده‌اند و خواهند شد. جمعیت دانش‌آموزان دبیرستان و دانشجویان نیز که به علت نبود یا کمبود امید به یافتن شغل و درآمد مناسب و سایر فشارهای اقتصادی که در خانواده با آن رودررو هستند هم‌ پتانسیل پیوستن به جمعیت افسرده،‌ ناراحت،‌ عصبانی و ناشادکام کشور را دارند. با این استدلال‌ها و حساب سرانگشتی می‌توان دریافت که حال ایرانیان خوب نیست و نیروی محرکه اقتصاد کشور که بخشی از آن باید توسط همین سرمایه‌ها قدرت بگیرد، دچار تحلیل رفتن و ضعیف شدن است.
در دو سال اخیر بحران همه‌گیری کرونا بر زندگی و معیشت افراد در ایران و سراسر جهان تأثیرگذار بود. انگس استوارت دیتون اقتصاددان، در سخنرانی خود در زمان برنده شدن جایزه نوبل در مورد این سؤال قدیمی که آیا پول می‌تواند شادمانی را بخرد؟ گفت: اگر فرد خیلی جوان و خیلی فقیر باشد پول بیشتر از زمانی که فرد سالخورده است می‌تواند سبب شادمانی باشد. خیلی چیزهای دیگر هستند که لذتی مثل پول را به انسان می‌دهند، معاشرت با دوستان، دیدن یک مسابقه ورزشی و یا صرف یک وعده غذا در رستوران نیز این خاصیت را می‌توانند داشته باشند. با استناد به گزاره دیتون می‌توان گفت که کرونا به‌صورت ریشه‌ای هرآنچه را سبب شادمانی در انسان می‌شود هدف قرار داده است.
در کشورهای توسعه‌یافته و دارای اقتصاد باثبات در دوران همه‌گیری، دولت‌ها با اجرای سیاست‌های حمایتی در قالب بسته‌های مالی و قانونی مختلف سعی در کاهش اثرگذاری منفی همه‌گیری کرده و تا حدی تعدیل به نفع عموم ساکنان کشور توسط دولت‌ها انجام‌شده است. متأسفانه در این زمان در ایران به علت کاهش بنیه و توان مالی دولت به دلیل تحریم‌های ظالمانه و کمرشکن حمایت چشمگیری از مردم خصوصاً اقشار آسیب‌پذیر کشور صورت نگرفت و تعداد بالاتری از جمعیت در تله فقر گرفتار شدند. فقر و کوچک‌تر شدن جیب و سفره خانوار در کنار بیماری خانمان‌برانداز کووید حال ایرانیان را از آنچه قبلاً بود به‌مراتب وخیم‌تر کرده است.
در کشورهای توسعه‌یافته که حمایت‌های مالی دولتی بخش عظیمی از آسیب‌های اقتصادی کرونا را بر خانوار کاهش داده است، برنامه‌های گسترده جهت بهبود سلامت روان و رفع معضلات روانی ناشی از همه‌گیری و کاهش مناسبات اجتماعی دوران قرنطینه در جریان است. حتی برنامه‌های بالا بردن رفاه ذهنی و شادکامی در مدارس و دانشگاه‌ها هم برقرار شده و سعی در ترمیم بخش‌های آسیب‌دیده اجتماعی در روح و ذهن کودکان می‌شود. در ایران متأسفانه به دلیل عدم واکسیناسیون گسترده، مدارس و دانشگاه‌ها هنوز به مرحله باز شدن نرسیده‌اند و چه بسیار کودکان و نوجوانانی که در سنین حساس رشد خود فاقد مهارت‌های اجتماعی و تعاملی بار آمده‌اند.
علاوه بر حقایق فوق که اثرگذاری منفی آن‌ها بر روحیه مثبت افراد انکارناپذیر است، می‌توان به آمارهای بین‌المللی درزمینه رصد و سنجش سلامت روانی افراد جامعه نیز مراجعه کرد. به‌عنوان نمونه در اینجا به آمارهای گزارش موسسه گالوپ که کار سنجش شاخص‌های عواطف مثبت و منفی در کشورها را به‌صورت سالانه انجام می‌دهد پرداخته می‌شود. شاخص معرفی‌شده جهت عواطف منفی حاصل میانگین پاسخ‌ها به سوالاتی درزمینه احساس خود شخص در مورد تجربه احساسات منفی نگرانی، استرس، عصبانیت، غم و درد جسمانی است. طبق گزارش‌های این موسسه ایران هرساله در جدول معرفی کشورها با بالاترین تجارب منفی است و وضعیت کشور در سال‌های اخیر متأسفانه در شاخص‌های پایش‏شده رفاه ذهنی اصلاً مناسب نبوده است. تقریباً همیشه ایران در بین پنج کشور دارای بیشترین خلق‌وخوی منفی و عصبانیت بوده است.
در پژوهشی که بر روی چهار کلان‌شهر تهران، مشهد، شیراز و رشت انجام داده‌ام، هم شاخص‌های ده‌گانه موسسه گالوپ موردبررسی قرارگرفته است و هم شاخص تک‏سؤالی مرتبط با سنجش وضعیت رفاه ذهنی سنجیده شده است. مقایسه بین نتایج به‌دست‌آمده و نتایج موسسه گالوپ، هم‌جهتی نتایج را نشان می‌دهد. البته چون تمرکز پژوهش من بر کلان‌شهرها و حاشیه‌نشین‌ها بوده است، متوسط امتیاز منفی بالاتری برای تجارب منفی و عصبانیت و استرس و… به‌دست‌آمده است. اگر این عامل را به‌عنوان تعدیل‌کننده در عدد لحاظ کنیم می‌توان گفت نتایج پژوهش، نتایج گزارش موسسه گالوپ را به‌صورت کلی تأیید می‌کند. علاوه بر آن مشاهدات روزمره همه ما نیز گواهی بر صحت آمار است. برخی پژوهش‌های داخلی دیگر نیز که در کشور انجام‌شده‌اند این نتیجه را بیان کرده‌اند که درصد بالایی از جمعیت کشور از اختلالات و مشکلات روانی رنج می‌برند که با تکیه ‌بر روند اتفاقات اقتصادی-‏اجتماعی کشور در سال‌های اخیر قطعاً این آمار روند رو به رشدی داشته است.
فردی را در نظر بگیرید که در یک بررسی پزشکی اولیه، بیماری خاصی در او تشخیص داده‌شده است. اگر برای درمان آن بیماری، پزشک تدابیر خاصی نیندیشد و تصور کند پس از مدتی بیماری خودبه‌خود رفع می‌شود، امری نامحتمل است. جامعه ایرانی جامعه‌ای ناشاد، عصبانی و ناراحت است. جهت رفع این حالات پزشکان جامعه که همان سیاست‌گذاران هستند باید تدابیری بیندیشند. سؤال این است که آیا از چند سیاست که جهت بهبود حال روحی جامعه در سال‌های اخیر تعریف و اجراشده می‌توان نام برد که در پی اجرای آن‌ها انتظار بهبود این شاخص‌ها را هم داشته باشیم؟ و اینکه در دو سال اخیر که کووید متوسط شادی دنیا را کاهش داد چه بر سر ایرانیان ناشاد آورد؟
باید به رابطه بین مسائل اقتصادی و وضعیت معیشت مردم و میزان ترویج خشونت و عصبانیت در جامعه توجه بیشتری شود. پژوهش‌های علمی صورت گرفته، نقش مثبت درآمد شخصی و خانوار را در بهبود سلامت و رفاه ذهنی افراد نشان داده‌اند. بدون شک بهبود وضعیت مالی و معیشت فرد سبب بهبود حال و تجلی او خواهد شد. نکته جالب اینجاست که در وضعیت معکوس که سفره فرد با مضیقه در معیشت مواجه می‌شود و سطح رفاه مالی کمتری را نسبت به گذشته تجربه می‌کند، سرعت تغییر احوالات و قدرت گرفتن احساسات منفی در فرد بالاتر است. به عبارتی با کمتر شدن رفاه مالی فرد زودتر به سطح پایین‌تری از رفاه ذهنی می‌رسد نسبت به زمانی که رفاه مالی‌اش اضافه‌شده است.
از طرفی بخشی از کمبود شادی و شادکامی و فراگیری غم و خشونت به ضعف‌های فرهنگی در جامعه و مسئله آموزش‌وپرورش در خانواده‌ها و مقوله سیاست‌گذاری فرهنگی برمی‌گردد. در ایران آموزه‌هایی از قبیل «کنترل خشم»، «بالا بردن آستانه تحمل»، «تکنیک‌های گسترش شادمانی» و غیره در دامنه آموزش‌های عمومی مدارس و خانواده‌ها نیستند و از این لحاظ ضعف آموزشی در ایران وجود دارد. ما توانایی‌های لازم جهت داشتن «زندگی فردی-اجتماعی سالم و شاد» را آموزش ندیده‌ایم و آموزش نمی‌دهیم. بر این اساس در فرهنگ ‌ما غم ارجح بر شادی است، متأسفانه بعضاً شاهد برخوردهای سلبی با اندک شادی‌های کودکان و نوجوانان هستیم. بیشتر بودن تعداد تعطیلات مناسبتی حزن‌آلود کشور به نسبت تعطیلات با پایه شادمانی، گواه دیگری بر این مدعاست.
نکته‌ای که نباید مغفول بماند این است که جمعیت ایران در حال از دست دادن و کاهش کیفیت خود به لحاظ جنبه‌های دیگری نیز هست. سیل مهاجرت نیروی تحصیل‌کرده در سال‌های اخیر دیگر فقط شامل فارغ‌التحصیلان جدید دانشگاهی نیست و به رده‌های سنی دارای تجربه کاری و سرمایه انسانی بالاتر نیز تسری پیداکرده است. این امر سبب‌ساز کاهش بیشتر کیفیت سرمایه انسانی حاضر در کشور می‌شود که به علت نامرتبط بودن به موضوع در این نوشتار بیشتر به آن پرداخته نمی‌شود.
همه شواهد و آمار حاکی از این است که افسردگی، اضطراب، استرس و به‌صورت خلاصه عواطف منفی و ناشادی روند رو به رشدی در کشور دارد. این روند دارای کانال‌های اثرگذاری مختلفی بر روی رشد اقتصادی کشور است و زمینه‌ساز ضعیف‌تر شدن ساختار اقتصاد کشور می‌شود. از مجموعه جمعیت‌های فعال و غیرفعال اقتصادی که مستعد افسردگی هستند اگر حتی فقط بر روی جمعیت فعال اقتصادی تمرکز شود و به راه‌هایی که حال بد آن‌ها سبب ضربه زدن بر پیکره بی‌جان اقتصاد کشور می‌شود دقیق‌تر پرداخته شود، لزوم توجه تصمیم‌سازان کشور به این وجه از اقتصاد پررنگ‌تر می‌شود. بهره‌وری نیروی کاری که از پایین بودن سطح سلامت روان رنج می‌برد طبق پژوهش‌های علمی بسیار پایین‌تر از نیروی کاری است که در وضعیت مناسب سلامت روان قرار دارد. کارایی یک شخص در اقتصاد اگر ضریبی از میزان بهره‌وری آن شخص باشد، پس وجود افراد با روندهای کاهشی در میزان کارایی اقتصادی‌شان سبب ایجاد روند کاهشی در عملکرد اقتصاد خواهد شد و این معضلی است که علاوه بر معضل‌های کنونی موجود در اقتصاد کشور باید به آن توجه بیشتری مبذول داشت.
 
برای بهبود اوضاع چه باید کرد؟
اگر سیاست‌گذاران کشور به اهمیت روحیه و ذهن شاد در مردم آگاه باشند و در این زمینه سیاست‌هایی را تعریف و اجرا کنند، می‌توان امید به بهتر شدن اوضاع داشت. در غیر این صورت با وجود مسائل فرهنگی- سنتی حاکم بر کشور که در ۱۸ ماه اخیر علاوه بر تنش‌های سیاسی- اقتصادی، با همه‌گیری کووید ۱۹ به مجموع عوامل منفی اثرگذار بر روحیه مردم اضافه شده است، به یقین می‌توان گفت عاقبت خوشی در انتظار ایران و ایرانیان نیست. افزایش انواع خشونت‌ها، جرایم، نزاع‌های خیابانی و غیره سرعت گرفته و بیشتر به بی‌اخلاقی و بدخلقی دچار می‌شویم و اقتصادمان نیز از این وضعیت اثر می‌پذیرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن