هر نسل باید چقدر خرج کند و چقدر پسانداز؟
آینده نگر
ادموند فلپس اقتصاددانی آمریکایی است که پس از ۴ دهه فعالیت نظری در عرصه علم اقتصاد موفق شد در سال ۲۰۰۶ نوبل این رشته را دریافت کند. دورههای فعالیت نظری فلپس را میتوان به سه دوره مختلف تقسیم کرد: دهه ۶۰ و ۷۰، دهه ۸۰ و دهه ۹۰.
فلپس دهه ۶۰ را به پژوهش در دانشگاه ییل گذراند و در آنجا بود که روی منابع رشد اقتصادی مطالعاتی جدی کرد. در ادامه سراغ قاعده طلایی نرخ پسانداز رفت. این مفهوم مرتبط با نظرات جان فون نیومان است و کاری که فلپس درباره آن انجام داد منجر به این شد که موجی از پژوهشهای جدید درباره میزان هزینهای که باید یک ملت برای مصرف کنونیاش انجام دهد در مقابل پولی که برای نسل آینده پسانداز و سرمایهگذاری میشود، راه بیفتد.
اما قاعده طلایی نرخ پسانداز چیست؟ در علم اقتصاد، قاعده طلایی نرخ پسانداز، نرخ پساندازی است که سطح حالت پایدار یا رشد مصرف را به حداکثر میرساند که مثالی برای این را میتوان در مدل رشد سولو-سوان پیدا کرد. گرچه میتوان نمونههای ابتدایی این قاعده را در آثار جان فون نیومان و موریس آلیس پیدا کرد، این عبارت را عمدتا به ادموند فلپس نسبت میدهند. فلپس در سال ۱۹۶۱ نوشت که قاعده طلایی «کاری است که شما به شکلی با دیگران میکنید، که راضی باشید آنها با شما همان کار را کنند». این قاعده را میتوان به شکلی بینانسلی استفاده کرد به شکلی که بتوانیم به یک حالت «بهینه» برسیم، یا به عبارت بهتر «آن کاری را با نسل آینده بکنیم که دلمان میخواهد نسل گذشته با ما بکنند.»
در مدل رشد سولو، نرخ پسانداز حالت پایدارِ ۱۰۰ درصدی به این معناست که تمام درآمد تبدیل به سرمایهگذاری برای تولید آینده شود، که در این حالت یک وضعیت پایدار مصرف صفر داریم. حالت معکوس این هم حالت پایدار مصرف ۱۰۰ درصدی را ایجاد کرده و پسانداز صفر میشود. جایی در این بین سطح پساندازی مطابق «قاعده طلایی» به نرخ پساندازی میرسیم که مطابق آن بتوان به حدی از مصرف رسید که در عین بالا بودن پایدار هم باشد.
*سالهای پایان تاریخ
دهه ۶۰ و ۷۰ کارایی بسیار زیادی برای فلپس داشتند. او طی سالهای دهه ۷۰ و زمانی که در دانشگاه کلمبیا مشغول به تدریس بود در زمینه خردبنیادها تاثیر زیادی داشت. او در این دوره درباره مسائلی نظیر اطلاعات ناقص، دانش ناکامل و انتظارِ دستمزد و قیمت آثاری منتشر کرد که همه آنها در خدمت نظریهای در زمینه اقتصاد کلان بودند که مربوط به تعین اشتغال و رابطه دینامیک قیمت- دستمزد بود. این مباحث باعث شدند که او بتواند نرخ طبیعی بیکاری را توسعه دهد و هم به وجود این نرخ بپردازد و هم به سازوکاری که بر اندازه آن حاکم است.
سال ۱۹۹۰ میلادی که فرارسید فلپس عضوی از ماموریت بانک بازسازی و توسعه اروپا (EBRD) بود که به مسکو فرستاده شد. فلپس در این برنامه همراه با کنت ارو، پروپوزالی را برای اصلاح اقتصادی اتحاد شوروی ارائه کرد. بانک بازسازی و توسعه اروپا در آن زمان تازه راه افتادهبود، و پس از جا افتادن این بانک، فلپس به عنوان عضوی در هیئت مشاوره اقتصادی این بانک درآمد و تا سال ۱۹۹۳ هم در این شغل ماند. در همین دوران و همکاریاش با دانشجوی سابقش، رومن فریدمن، بود که فلپس رفتهرفته به اقتصاد گذار اروپای شرقی علاقهمند شد.
طی سالهای پایانی دهه ۸۰ و سالهای ابتدایی دهه ۹۰ میلادی، فلپس یک نظریه غیرپولی جدید برای اشتغال ایجاد کرد که طبق آن، نرخ طبیعی اشتغال برآمده از تحریکات ارزش دارایی کسبوکار است. این نظریه، برای اولینبار به شکل کامل در کتاب سال ۱۹۹۴ او توضیح داده شده: سقوطهای ساختاری. او در این کتاب توضیح میدهد که سقوط اقتصاد اروپا چطور بدون تورم معکوس در دهه ۸۰ اتفاق افتاده است: بالا رفتن نرخ واقعی بهره در جهان، پایین آمدن فرصت برای ادامه توسعه فنآوری و باد کردن قارچی ثروت اجتماعی که ناشی از دولت رفاههای نوظهور اروپایی بود، عوامل اصلی این مسئله بودند. البته فلپس در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ دو مقاله دیگر درباره همین مسئله منتشر کرد و موضوعش را روی «اوج ساختاری» قرار داد. او در این مقاله توضیح داده که چطور رشد بیتورم اقتصاد ایالات متخده در اواخر دهه ۹۰ رخ دادهاست.
در اواسط دهه ۹۰ پژوهشی انجام داد که در نهایت منجر به ایجاد عبارتی جدید در علم اقتصاد شد: شمول اقتصادی. به طور کل ادموند فلپس آنقدر طی اینهمه سال برای علم اقتصاد زحمت کشید که نهایتا زمانی که بیش از ۷۰ سال سن داشت برنده نوبل اقتصاد شد.
ادموند فلپس
فلپس در اواخر بهار ۱۹۳۳ در شهر اوانستون آمریکا به دنیا آمد اما تنها ۶ساله بود که با خانوادهاش به نیویورک رفت. پدرش به او پیشنهاد داد که در کالج آمهرست اقتصاد بخواند و او هم همین کار را کرد. فلپس نهایتا در سال ۱۹۵۵ لیسانس خود را گرفت و برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه ییل رفت و در آنجا با استفاده از بهترین اساتید اقتصاد جهان نظیر جیمز توبین و توماس شلینگ نهایتا توانست دکتری خود را در سال ۱۹۵۹ دریافت کند. فلپس که این سالها در دانشگاههای پنسیلوانیا و کلمبیا تدریس کردهاست، در ۷۳سالگی موفق به دریافت نوبل اقتصاد شد.
قدرت کار لذتبخش
۱۹۹۷
فلپس در سال ۱۹۹۷ کتابی با عنوان «کار لذتبخش» منتشر کرد که در آن درباره دلایل بیکار یو دستمزد پایین بین کارگران کشور صحبت کرده و راهحلهایی را هم برای این مشکلات ارائه کردهبود. به گفته خود فلپس از دهه ۷۰ میلادی تا امروز شکافی عمیق بین دریافتی کارگران کمدرآمد و طبقه متوسط ایجاد شدهاست. کارگرانی که نتوانستهاند شغلی محترمانه و دستمزدی معقول دریافت کنند، یا از نیروی کار خارج شدهاند یا دیگر آن پیوند قدیمی را با شغل خود ندارند. به گفته خود فلپس این شکست در عرصه اقتصاد سیاسی باعث شده که نظام اقتصاد آزاد به مشکل بربخورد.