اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

نفرین نفت

غلامحسین حسنتاش کارشناس ارشد انرژی/آینده نگر

۱- مدت‌هاست که خوزستان درگیر بحران‌های زیست‌محیطی است؛ گردوغبار، خشکی هورالعظیم، سیل و مسئله آب. عوامل و سازمان‌های مختلفی دخیل هستند اما بدون شک صنعت نفت هم بی‌تقصیر نیست. اگرچه من در مورد هورالعظیم تحقیق نکرده‌ام اما بعضی افراد موثق گفته‌اند که هورالعظیم را خشکاندند که بتوان با تجهیزات خشکی حفاری کرد و نفت استخراج کرد. اگر این درست باشد یعنی اینکه اولاً هماهنگی در کشور وجود ندارد یعنی هر سازمانی صرفاً دنبال کار خودش است؛ ثانیاً توجه به مسائل انسانی و اجتماعی وجود ندارد یعنی آثار و تبعات پروژه‌های نفتی بر روی زندگی مردم دیده نشده است؛ ثالثاً توجه به مسائل زیست‌محیطی وجود ندارد؛ رابعاً حتی دید اقتصادی نیز در پروژه‌ها وجود ندارد. یعنی وقتی شما برای استخراج نفت این‌همه صدمه به محیط‌زیست و این‌همه هزینه به معیشت مردم وارد می‌کنی آیا قیمت تمام‌شده واقعی هر بشکه نفت استخراجی از این‏جا را درست محاسبه کرده‌ای و آیا اصلاً اقتصادی هست؟ اگر همه این مسائل لحاظ می‌شد به لحاظ فنی امکان حفاری و استخراج نفت بدون خشک‌کردن هور با استفاده از فناوری‌های حفاری افقی و حفاری اریب وجود داشت که البته پرهزینه‌تر است، اما اگر هزینه‌های فرصت مورداشاره، لحاظ می‌شد ممکن بود مقرون به‌صرفه‌تر باشد. وقتی هور خشک می‌شود مشکل ریزگرد هم به وجود می‌آید، بگذریم از آلاینده‌هایی که مشعل‌های صنعت نفت ایجاد می‌کنند. مسائل دیگری هم هست که شاید کسی به آن‌ها توجهی نداشته باشد تا کی لطمات خود را آشکارتر کند، مثلاً خطوط لوله و تأسیسات مستهلکی که عمر مفیدشان تمام‌شده و رهاشده‌اند و زنگاب آن‌ها ممکن است در آب‌های زیرزمینی نفوذ کند و آب‌ها را آلوده کند و بر کشت و زرع و معیشت مردم تأثیر منفی بگذارد. یا تأسیسات دریایی و فعالیت‌های دریایی و آثار آن‌ها.
 
۲- بیش از یک قرن است که توسعه اقتصاد کشور به نفت و توزیع درآمدهای نفتی گره‌خورده است؛ اما باید اعتراف کرد که سهم خوزستان کم بوده است. این مسئله قدری هم سابقه تاریخی دارد. وقتی انگلیسی‌ها در خوزستان نفت کشف کردند یک ‌راه این بود که خوزستان و مناطق نفت‌خیز از همه جهت توسعه یابد، تا خود این منطقه توسعه‌یافته و مردمانش بتوانند نفت را استخراج و بهره‌برداری کنند. اما انگلیسی‌ها که هرچه سریع‌تر دنبال نفت بودند، انگیزه‌ای در این مورد نداشتند و درون منطقه به‌نوعی جزایری را برای رفاه خودشان و کارکنان خودشان درست کردند که نفت را استخراج کنند و ببرند و این نوعی دوگانگی و جریان مغایر با توسعه متوازن را در خوزستان پایه‏گذاری کرد که متأسفانه بعدها هم همین مسیر کم‌وبیش تداوم یافت. البته باید توجه داشت که در بحث توسعه متوازن، خوزستان مستثنا نیست و متأسفانه کشور فاقد برنامه توسعه متوازن منطقه‌ای بوده است.
 
۳- اما چرا صنعت نفت به مسئولیت اجتماعی خود در منطقه بی‌توجه بوده است؟ این مسئله دلایل گوناگون دارد. یکی از آن‌ها ضعف دستگاه حکمرانی در کشور و فقدان یک دولت حکمران با مسئولیت مشترک و یکپارچه است که موجب می‌شود دستگاه‌ها به‌صورت جزیره‌ای عمل کنند و تنها به کار اصلی خود توجه داشته باشند و به تبعات اقدامات خود توجه نداشته باشند و دولت هم قادر به هماهنگی نباشد و در این زمینه خصوصاً ضعف سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در کنترل و نظارت بارز است. دوم چنانچه اشاره شده فقدان برنامه جامع توسعه مبتنی بر آمایش سرزمین است و سوم ضعف مطالعات در طرح‌ها و پروژه‌هاست و باز در این مورد هم علاوه بر وزارت نفت، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی مسئول است. یک مشکل جامع‌تر هم وجود دارد که در بحث نفرین منابع موردتوجه قرارگرفته است و آن این است که دولت‌های نفتی یا به عبارت جامع‌تر حکومت‌هایی که از منبع مستقل نفت ارتزاق می‌کنند به‌نوعی نسبت به سرنوشت اقتصادی مردم بی‌تفاوت می‌شوند درحالی‌که دولت‌هایی که از مالیات مردم ارتزاق می‌کنند نمی‌توانند چنین باشند. شما تصور کنید که درآمد دولت به‌جای نفت از مالیات و به عبارتی از گردش اقتصادی مردم بود آن‌وقت یک استان زرخیز ازنظر کشاورزی چقدر اهمیت پیدا می‌کرد، ولی در این‏جا خوزستان زرخیز و همه پتانسیل‌های دیگرش فدای نفت می‌شود، کلاً وابستگی حکومت به نفت فاصله بین حکومت و ملت را تشدید می‌کند. این در رژیم گذشته هم وجود داشته است در بعضی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بعضی از مقامات رژیم گذشته با ذکر ماجراهایی اذعان می‌کنند که ما برای مردمی کار می‌کردیم که شناختی از آن‌ها نداشتیم.
 
۴- هر طرح و پروژه باید علاوه بر مطالعات فنی- اقتصادی یک سند زیست‌محیطی و یک سند اجتماعی داشته باشد که در آن تمام آثار و تبعات زیست‌محیطی و اجتماعی آن طرح یا پروژه دیده‌شده باشد و راه‌حل‌های آثار و تبعات منفی پیش‌بینی‌شده باشد. در سند اجتماعی یکی از مسائل این است که نظر مردم منطقه نسبت به این طرح یا پروژه چیست، آیا آن را به نفع خود می‌دانند یا به ضرر خود می‌دانند و اگر به ضرر خود می‌دانند دلایلش چیست و چگونه باید آن‌ها را متقاعد و همراه کرد. هم‌اکنون به دنبال بعضی تجربیات شکست‌خورده خیلی از این ارزیابی‌ها در دنیا موردتوجه قرارگرفته است مثلاً بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول به پروژه‌هایی وام می‌دهند که این ارزیابی‌ها در مطالعات آن‌ها انجام‌شده باشد و آثار تبعات بررسی‌شده باشد. اما این‌ها توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استاندارد نشده است و عمدتاً مسائل فنی دیده می‌شود و به نظر من حتی مسائل اقتصادی هم درست دیده نمی‌شود و در بهترین شرایط موارد فنی بدون توجه به سایر مسائل اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و غیره دنبال می‌شود.
 
۵- در دنیا شهرهایی که نفت دارند آیا الگوی توسعه متفاوتی را دنبال می‌کنند؟ طبعاً وضعیت کشورهای توسعه‌یافته و کمتر توسعه‌یافته در این مورد متفاوت است مثلاً در اروپا قوانین بسیار سختی وجود دارد که با استفاده از تجربیات به‌تدریج پیچیده‌تر و سخت‌تر هم شده است و با توجه به این قوانین تمام آثار و تبعات زیست‌محیطی و اجتماعی و توسعه‌ای فعالیت‌های انرژی موردتوجه قرار می‌گیرد.
از طرفی فقط خوزستان نیست که درگیر بحران و فقر گسترده است؛ وضعیت سیستان و بلوچستان و کردستان و بسیاری از مناطق دیگر بدتر است. احصای حلقه مفقوده یا حلقه‌های مفقوده و درجه‌بندی آن‌ها بسیار سخت است اما بدون تردید ضعف حکمرانی توسعه‌گرا یک مشکل محوری است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن