نظام بازار از کجا آمده؟
آینده نگر
کلمه بازار تاکنون در ترکیبهایی گوناگون و با اهدافی مختلف استفاده شدهاست. یکی آن را در «نظم بازار» و با نگاهی مثبت میبیند که قرار است همه ما را نجات دهد و دیگری به آن «نظام بازار» میگوید که هیچ چیز برای زندگی مردم نداشته مگر بالا رفتن حرص و طمع. یکی از مشهورترین افرادی که درباره بازار قلم زده، کارل پولانی، اقتصاددان مجارستانی است. پولانی بازار را نظامی میبیند که بر اساس یک پروژه سیاسی روی کار آمدهاست.
از نظر پولانی، نظام بازار متشکل از سه بازار ناکالا است: طبیعت، نیروی کار و پول. چرا این سه ناکالا هستند؟ ابتدا باید به این سوال پاسخ بدهیم که کالا چیست؟ کالا چیزی است که به قصد کسب سود تولید میشود. نه پول و نه نیروی کار و طبیعت به قصد کسب سود تولید نمیشوند و در واقع ناکالا هستند اما نظام بازار یا همان نظام سرمایهداری نسبت به آنها وهم کالاانگاری دارد. زمانی که بازاری برای این سه ناکالا پدید بیاید، تعامل نظاممند این سه بازار باعث خواهد شد که به چیزی به نام نظام بازار برسیم.
در نظام بازار با ترکیبی از سه دسته افراد روبهرو هستیم. افرادی که خریدار طبیعت، نیروی کار و پول هستند و افرادی که توانایی فروش نیروی کار را دارند. کسی اگر از این سه دسته خارج بیفتد، یعنی نه پول و زمین داشته باشد و نه توانایی فروش نیروی کار خود را داشته باشد، محکوم به نابودی است زیرا در هیچجای چنین جامعهای جایی ندارد، پس بهتر است به سمت یکی از سه بازار حرکت کند و به نحوی در یکی از آنها مشارکت کند.
برای اینکه متوجه بشوید چنین نظامی در طول تاریخ دقیقا به چه شکلی پدید آمده، بد نیست به انگلستان قرن نوزدهم برگردیم. در این کشور قوانینی وجود داشتند، تحت عنوان قوانین ویکتوریایی که طی آنها، همیشه چتری حمایتی در جامعه وجود داشت برای آن دسته از افراد که از یک سو نه مالک طبیعت و پول بودند و از سوی دیگر به دلایل مختلف توانایی فروش نیروی کار خود را هم نداشتند؛ مثلا یا بیش از حد پیر بودند و یا بیماری خاصی باعث میشد که نتوانند کار کنند. در دهه ۱۸۳۰ بود که با لغو قوانین ویکتوریایی، این گروه ناتوان جایی برای فرار نداشتند. مجموع اعانههای مردمی و دولتی برای نگهداری آنها با افت فاحش روبهرو شد و شرایط نگهداری هم به طرز توهینآمیزی تضعیف شد. چنین شرایطی باعث شد که بازار بیش از پیش بتواند عملکردی نظاممند داشته باشد. پولانی و بسیاری از طرفدارانش به چنین مسئلهای اشاره میکنند و میگویند بازار بیش از اینکه «نظمی خودانگیخته» باشد، «پروژهای سیاسی» است.
*اقتصادی برای مردم
اقتصاد دو معنای مختلف دارد که یکی از آنها به محاسباتی پیچیده و روی کاغذ اشاره میکند و دومی به نحوه معیشت روزمره اجتماعها و جوامع انسانی. معنای اول بیشتر مد نظر اقتصاددانهایی بود که امروز به آنها نئوکلاسیک میگویند و دومی هم رویکردی متفاوت به اقتصاد بود که کارل پولانی در کتاب مطرح خود «دگرگونی بزرگ» (۱۹۴۴) پیش کشید و مطرح کرد. در نگاه اول به حداکثر رساندن استفاده از منابع و ابزار محدود و نایاب، از طریق کنش و تصمیمگیری عاقلانه مد نظر است. در معنای مد نظر پولانی اما نه خبری از تصمیمگیری عاقلانه است و نه چیزی از شرایط کمیابی گفته میشود.
در نگاه پولانی مردم یک جامعه بیشتر به دنبال این هستند که مسائل و مواد لازم برای گذران زندگی خود را تهیه کنند و به آن شدتی که در اقتصاد نئوکلاسیک از «به حداکثر رساندن» و «بهینه کردن» و مسائلی اینچنینی، صحبت میشود خبری نیست. این رویکرد پولانی باعث شد تا پنجرهای جدید در تاریخنگاری اقتصادی جوامع پدید بیاید و در نهایت با جنبشی روبهرو شویم که به دنبال «دموکراسی اقتصادی» است. در نگاه کارل پولانی هم با این خط و ربط روبهرو میشویم که اقتصاد چیزی اساسا اجتماعی و سیاسی است و از این رو نزدیکی بسیاری بین دیدگاههای او و کارل مارکس وجود دارد. امروزه از دیدگاههای پولانی برای تبیین سوسیالیسم دموکراتیک استفاده میکنند.
کارل پولانی
چند سال پس از مرگ کارل مارکس، در پاییز سال ۱۸۸۶ و در شهر وین امپراتوری اتریش- مجارستان، کارل پولانی در خانوادهای به دنیا آمد که بعدها به شهرتی نسبی رسیدند. برادر کوچکتر او مایکل پولانی، فیلسوفی نسبتا شناخته شده بود و خواهرزادهاش اوا زایسل به عنوان یک هنرمند سرامیککار به شهرتی جهانی رسید. پولانی در دوران بزرگسالی خود با بسیاری از متفکران آن روزهای مجارستان در ارتباطی نزدیک بود که از بین آنها میتوان به گئورگ لوکاچ و کارل مانهایم اشاره کرد. دوران جوانی او با جنگ جهانی اول و انقلاب در مجارستان همراه بود و در ادامه هم با یک کمونیست انقلابی بسیار مشهور به نام ایلونا دوجینسکا ازدواج کرد. پولانی که به لندن رفت و کارهای عمدهای در این شهر منتشر کرد، نهایتا در ۷۷ سالگی در اونتاریوی کانادا درگذشت.