اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

مسیر جامعه در تاریک‌خانه یأس

عبدالله مؤمنی دانش‌آموخته جامعه‌شناسی

 گابریل مارسل (Gabriel Marcel)  «امید» را همچون نوعی آمادگی برای استعلا جستن از موقعیت‌هایی می‌داند که آدمی را به تسلیم شدن به نومیدی وسوسه می‌کنند. آدمی همواره چشم به آینده دوخته است و چیزی را می‌جوید که بالفعل نزد او حاضر نیست و با سوژگی امیدوارانه در پی آن است که آن را محقق کند زیرا بشر بی‌آینده، مأیوس و سرخورده است. امید در برابر سرخوردگی و استیصال است و از دل خاکستر استیصال جوانه می زند بدین معنی که انسان با تکیه بر وجه وجودی خویش یا با تأمل در نگاه تاریخی می‌تواند آینده‌ای غیر از تداوم وضع موجود و یا قهقرای محاط‌یافته  را متصور شود و راجع به آینده به چشم‌اندازی برسد؛ این امر هم از رویکرهای روان‌شناختی و هم از وجوه جامعه‌شناختی برخوردار است، اما مشخصا وجه جامعه‌شناختی آن مطمح نظر است.
اکنون جامعه ایران در ناامیدی فرارفته است و گویی با جامعه‌ای روبه‌رویم که افقی برای خود متصور نیست و احساس سرگردانی دارد، گرچه وضعیت موجود قابلیت تداوم ندارد و فشار اقتصادی آستانه تحمل مردم را درنوردیده است امتداد این نگاه یعنی این‌که جامعه، آینده و گشایشی را در افق پدیدار برای بهبود وضع خود نمی‌بیند. بنابراین شرایط عینی و ذهنی رو به افزایش ناامیدی دارد.
به عبارتی می‌توان گفت بزرگ‌ترین منبع این ناامیدی در ایران امروز  احساس ناکامی ناشی از متوقف شدن پروژه اصلاح‌طلبی و تنگی معیشت و فشار به دهک‌های پایین به ویژه پس از تحریم‌های اخیر است. جامعه برای توفیق بر پیشبرد این دو موضوع خود را توانمند نمی‌داند و از این رو احساس انسداد و عدم پیشبرد روندهای اصلاحی بر اذهان نیروها و فعالان سیاسی و اجتماعی چیرگی یافته است؛ به طوری که جامعه در عموم تصمیم‌گیری‌های خود دچار اختلال است و بنابراین چنین جامعه آشفته‌احوالی امکان عبور از گردنه‌های سخت را نخواهد داشت.
اکنون امید به مثابه شاخص مهم که موتور محرکه حیات جمعی است رو به کاهش است و انفعال و انتظار بر جای آن نشسته است به طوری که در وضعیت‌سنجی امید اجتماعی در سال ۹۵ میانگین امید اجتماعی در بین ایرانیان برای ده سال آینده منفی و رو به کاهش است.
امید، پیش‌نیاز شادکامی است. اهتمام داشتن به هدف و تلاش در جهت معنادار ساختن کنش‌های معطوف به هدف روشی است که منجر به ایجاد شادکامی و احساس شادمانی در افراد می‌‌شود. تجربه  زندگی بشر و نگاهی به روند تاریخی زندگی افراد جامعه نشان داده که داشتن امید و امیدواری  پارامتر مهمی در ایجاد رضایت افراد از زندگی است؛ به عبارتی دیگربه هر میزانی که اشخاص گرایش به امید دارند و امیدوار هستند از زندگی خود رضایت داشته‌اند و احساس خوشبختی نسبت به زندگی دارند.
 با بررسی روندهای  زندگی افراد در جامعه می‌توان به این مهم دست یافت که رهیافت امید به چه شکلی بر کیفیت زندگی و فعالیت‌های اداری و کاری سالم و مساعد در جامعه اثر می‌گذارد و به تبع آن نیز جامعه‌ای باورمند و امیدوار که اجزاش از اشخاص با گرایش مثبت به امید شکل گرفته مثبت‌اندیش و از سطح تحمل‌پذیری و رواداری و بردباری بیشتری نیز برخوردار است و در برابر شرایط ناخوشایند و دشواری‌های پیش روی زندگی مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهد و با امید برای حل مشکلات در تلاش و تکاپوی جدی است.
تعامل و ارتباط فی مابین امیدواری و سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی در جامعه نیز امری پراهمیت است؛ از سویی  به میزانی که نگرش اشخاص در یک جامعه به زیست مسالمت‌جویانه در جامعه مبتنی بر امید و امیدواری تنظیم شود ما شاهد حضور و فعالیت و  مشارکتشان در مسائل و امور جامعه به صورت جدی‌تر خواهیم بود؛ از سویی دیگر شرایط نااستواری سیاسی و فضای ناامن نسبت به زیست اجتماعی و نظام سیاسی فعالیت و مشارکت انفعالی شهروندان را به همراه خواهد داشت.
 بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی و سرخوردگی افراد جامعه  محصول بی‌اعتمادی و ناامیدی جامعه است و نیز فضای سیاسی، نظام فکری و معرفتی ناامن و نابسامان مولد رفتارهای وندالیستی، سکتاریستی، پرخاش‌گرایانه و انزواطلب می‌شود و نظام اجتماعی در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد.
به نظر می‌رسد فرهنگ و باور ‌»ناامنی دنیای آینده» به گفتمان غالب جوامع کنونی تبدیل شده؛ نگرش آینده‌ترسی و هراس از رویارویی با آینده مبهم و نااستوار  در عمده جوامع روبه فزونی است و ناامیدی از فردا و آینده کیفیت زیست جوامع را متزلزل ساخته است؛ این‌که اخبار و تصویرهای هول‌ انگیز و هراسناک با پروپاگاندای رسانه‌ای برجسته‌سازی می‌شود و به دنبال تئوریزه کردن ایده جهان ناامن آینده است سبب نهادی شدن فرهنگ ترس شده است.
نتیجه اشاعه آینده بیمناک، میرایی اخلاق و معنویت در جوامع  شده است و زوال و انحطاط کنشگری معطوف به ارزش‌های بشری است و در این میان اعتماد و امید اجتماعی قربانیان جهان بیمناک و نگران از آینده است.
پیامد ایجاد هراس و ترس از آینده اضمحلال امید درجامعه است که موجب تأثیر منفی بر ساختار اقتصادی و اجتماعی می‌‌شود.
بدترین وضعیت برای افراد یک جامعه و انسان‌ها قرار گرفتن در حالت خوف و رجا، امید و ناامیدی و سازش و ستیز، دوستی و دشمنی و در یک کلام امید و ناامیدی است؛ و این وضعیت محصول و پیامد مجموعه تفکرات و انگاره‌های نظری است که موجب زوال امید و قدرت و قوت یافتن ناامیدی شده‌اند.
بر اثر اصطکاک مؤلفه‌های  فوق صرفاً اشخاصی توانایی حرکت بر مدار مثبت را دارند که از افتادن در دام احساس‌گرایی و تفکرات قالبی (stereotype) امتناع بورزند. در شرایط امروز که جامعه و دنیای پیرامون  پر از منفی نگری و هراس اندیشی است فشارهای سنگین اقتصادی بر دهک‌های پایین و همچنین طبقه متوسطه شهری به عنوان نیروی پیشران اصلاحات است که مطالبات دموکراتیک آنها را از گردونه سوژه فعال حول مطالبات جمعی خارج و آنها را اتمیزه کرده است که به تعبیر عامیانه باید گلیم خود را از آب بکشند چنین گونه تکاپویی اکنون در جامعه سیطره دارد و سایه ناامنی اقتصادی برای اکثریت جامعه ما امکان امید را در محاق برده است.
اما راهکار خروج از این انفعال از خلال فعالیت جمعی می‌گذارد یدین معنی اینکه جامعه باید سطحی از همیاری و تعاون را در خود بازسازی و در قالب فعالیت‌های کوچک از حیات جمعی خود محافظت کند وگرنه بازتاب آن را باید در فروپاشی اجتماعی و عدم همبستگی دید. به طور مشخص باید فعالیت‌های جمعی کوچکی را در سطح نیروهای هم‌پیوند انجام داد و موفقیت آنها را به مثابه علائم نبض زدن حیات جمعی الگوسازی و تکثر کرد آنگاه است که حس حیات جمعی خود منبعی برای افزایش امید اجتماعی و رشد تصاعدی آن در تارو پود جامعه می‌شود.
بازسازی امید و امیدآفرینی باید منجر به تولد سوژه امیدوار شود و این ضرورت آنگاه احساس می‌شود که در وضعیت انحطاطی به سر می‌بریم همیشه در وضعیت‌های انحطاطی هست که جرقه‌های امید برای عبور از وضع موجود در ذهن و ضمیر مصلحان نقش می‌بسته است به نظر می‌رسد تا خودآگاهی نسبت به انحطاط شکل نگیرد امید نیز افروخته نخواهد شد. اما خودآگاهی به انحطاط اگر با امید به وجود ظرفیت‌های تحقق نیافته در جامعه نباشد نیز امید اجتماعی برنمی‌تراود. بنابراین باید سطحی از ظرفیت‌های به رسمیت شناخته‌نشده و فعال‌نشده در حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را شناسایی کرد که امید تحقق آنها منجر به انگیزش اجتماعی تحرک زا برای عبور از تنگناها می‌شود. از این باید جامعه را رصد کرد و با انکشاف وجوه مستتر در حیات جمعی راهی به رهایی جست.
چنان‌که در پیش گفته شد امید اجتماعی به کشف امکان‌ها ارتباط وثیق دارد؛ امکان‌های فرهنگی و تاریخی و اجتماعی و اقتصادی. از این رو هر امکانی در جوهر خود یک رهایی و گشایش را درون خود دارد. با این نگاه می‌توان گفت گشایش  به فعالسازی امر امکانی توسط سوژه‌هایی فعال مرتبط است و با تجمیع و تکثیر امید امید اجتماعی در بطن سازوکار روابط جمعی به مثابه میل و تقاضای مشترک ظهور خواهد کرد.
ارزشمندترین سرمایه جامعه و یا افراد داشتن امید و امیدواری نسبت به آینده و اعتماد و امید نسبت به آتیه کشور است که با کمال تأسف این سرمایه ارزشمند در جامعه ما در بدترین شرایط قرار گرفته است. به گونه‌ای که مراکز عمده تحقیقاتی و موسسه‌های معتبر نظرسنجی که در خصوص آینده و امید به آن حکایت از نتایج ناخوشایند آن در طی ماه‌ها و سال جاری را دارد که نشان می‌دهد نگرش مردم در خصوص امید به آینده  در شرایط بدتری نسبت به سال گذشته و یا سال‌های پیشین قرار دارد و وضعیت مقایسه وضع جامعه در طی سال‌های گذشته نشان از وخامت نسبت به وضعیت حال را می‌رساند که خبر از ناخوشی حال و احوال ایرانیان در خصوص ناامیدی از آینده را می‌رساند.
‌ناامیدی نسبت به آینده و فقدان امید نسبت به بهبود وضعیت جامعه یکی از پارامترهای مهم در جهت به وجود آمدن  استرس و فشار روحی و روانی بر جامعه و مردم است. زمانی که مردم  در یک جامعه فهم و درکشان  از وضعیت کشورشان درآینده؛ قرار گرفتن در شرایط پرریسک باشد و اغلب مردم بر این باور باشند که شرایط آینده نیز به سمت بدتر شدن پیش می‌رود  و یا تغییری درشرایط بد به سمت شرایط مثبت ایجاد نمی‌شود؛ به نوعی دیگر اوضاع و شرایط جامعه و کشور برای این افراد فرقی نخواهد داشت و طبیعتاً نتیجه چنین فهمی از آتیه جامعه سرخوردگی و رفتن در وادی آینده‌هراسی است که دست کم تسلیم شرایط شدن و خود راعنصری مصلوب‌الاختیار فرض کردن کمترین نتیجه این شرایط است.
با بررسی علت پدیداری ناامیدی در مردم در خصوص آینده عواملی نظیر تورم، بیکاری، فساد اداری و دولتی و گسترش آن، بی‌ثباتی و عدم امنیت روانی جامعه، بحران‌های ارزی، بحران زندگی منجر به جدایی و طلاق، عدم تحقق حقوق شهروندی، نابرابری مناسبات جامعه در حقوق زنان، بحران‌های محیط زیستی و بحران آب  و بسیاری دیگر از امور اجتماعی و مسائل اقتصادی به عنوان مبانی به وجود آورنده چالش‌هایی که پیش روی جامعه و مردم در رسیدن به ناامیدی هستند،  به وجود آمدن عوامل فوق و گسترش و تشدید این عوامل باعث جلوگیری از تغییر در جهت بهبود شرایط و اوضاع قلمداد شده‌اند؛ مجموعه عوامل فوق بسترساز شرایطی هستند که زمینه‌های تقویت متغیر ناامیدی در خصوص  آینده به شمار می‌رود.
به نظر می‌آید روند شرایط و مناسبات حاکم بر کشور به خصوص از بعد اقتصادی و اجتماعی، جامعه و مردم را با ناامیدی جدی در خصوص عدم تغییر شرایط به نفع کاستن از مشکلات و دشواری‌های پیش روی جامعه مواجه کرده است؛ بدین شکل که خوف و ترس از آینده نامطمئن و شرایط ناایمن یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های خانواده‌ها و جامعه ایرانی است واز این رو جامعه با  بیم جدی و تزلزل و دلواپسی وضعیت آینده کشور را و همچنان شرایط حاکم بر ساختار اقتصادی کشور و امور اجتماعی را دنبال می‌کند و به نظر می‌آید امید و امیدواری از ذهن و فکر اغلب مردم و عموم قشرهای اجتماعی رخت بربسته و ناامیدی از بهبود شرایط جای آن را گرفته است و از این منظر می‌توان گفت در بین جامعه ایرانی مخصوصاً طبقه متوسط فرهنگی ویا طیف‌ها و حقوق‌بگیران (کارمندان دولتی و به خصوص کارگری) هیچ امیدی به بهبود اوضاع و شرایط معیشتی و اقتصادی ندارد مگر آن‌که به صورت عملی شاهد تغییر در سیاست‌گذاری‌های اصولی کشور و اصلاح رویه‌های مخرب اقتصاد و منافع ملی باشند و تعامل‌گرایی مبتنی بر منافع ملی ایرانیان در مناسبات بین‌المللی جایگزین تنش و تحریم شود؛ طبیعتاً در چنین شرایطی ناامیدی از تغییر شرایط جای خود را به امید خواهد داد و در این صورت در بر پاشنه سابق نخواهد چرخید و ذهنیت و احساس مردم مردم نیز بر مدار ناامیدی نخواهد بود.
زیست امیدبخش باعث تقویت روندهای زندگی افراد در جامعه و پویایی و اثربخشی و خودارزش‌پنداری و تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس خواهد شد، تقویت اشخاص در برابر شرایط سخت و دشواری‌های زندگی کمترین اثربخشی زیست امیدآفرین است، احساس امیدواری نیز تنها در جامعه‌ای شکل می‌گیرد که با آرامش و برابری اداره می‌شود. 
در چنین شرایطی است که جوامع  مطلوب و کامیاب ارزش‌های خود را بر پایه مؤلفه‌هایی همچون فقرستیزی، برابرطلبی، عدالت اجتماعی، آزادی‌های اساسی و فردی و اجتماعی  و در یک کلام استواری سیاسی و بسامانی اقتصادی تنظیم می‌کنند. دستیابی اشخاص و جوامع به چنین ارزش‌های بشری و انسانی جهان‌شمول و نیز حصول سطحی از ثبات و امنیت روانی در کشور  در پرتو امیدآفرینی ناممکن نیست. 
برای برخورداری از یک جامعه‌ای با استانداردهای مطلوب امید به زندگی و امید به آینده کافی است کنشگران جامعه، اراده‌ای معطوف به تغییر در جهت  حرکت بر مدار بازآفرینی ارزش‌ها در ساحت عمومی و عرصه اجتماعی و مجال‌آفرینی برای بروز و پدیداری ارزش‌های ذاتی انسان فراهم کنند.
امید به آینده و امیدواری به بهبود شرایط و امکانات در بستر چشم‌اندازی مشخص وقابل سنجش که واقع‌گرایانه باشند محقق می‌شود، بنابراین آنچه که امید را به یأس مبدل می‌سازد و منجر به پدید آمدن  احساس ناامیدی می‌شود تصورهای غیرواقع‌بینانه و به تعبیری رؤیاپردازی در خصوص آینده است که سیطره ناامیدی را حاکم می‌کند. 
یکی از ابزارهای امیدآفرین مشخص کردن نقطه عزیمت و ترسیم هدف‌گذاری است؛ ابزارهایی که  رسیدن به نقطه هدف را مشخص می‌کنند و اگر متناسب با نقطه هدف باشند، پس از این مرحله است که حرکت برای دستیابی به این اهداف صورت می‌گیرد.
در ایران کنونی که جامعه اعتماد به نفس خود را برای تغییر و بهبود اوضاع از دست داده است، بازسازی اعتماد به نفس در شکل جمعی‌اش از معبر کنش جمعی می‌گذارد. بنابراین ساماندهی جمعی حول نیازها و مطالبات و تکاپو برای تحقق آنها هم حرکت جمعی را توانمندتر می‌سازد و هم اعتماد به نفس جمعی را به عنوان مهم‌ترین بستر امید احیا می‌کند. قوام‌یابی جامعه مدنی خود عاملی مهم برای بازتولید اعتماد به نفس جمعی و همچنین امید است به طوری که در پرتو آن می‌توان امیدوار بود که فرصت‌های اجتماعی تبدیل به محمل کنش جمعی شود. 
 امروزه روز جامعه برای توانمندسازی و قدرت‌گیری خود نیاز به تعمیق همگرایی و مشارکت محوری دارد و امید دارد که بتواند در پرتو سازوکارهایی داوطلبانه به تعمیق فعالیت‌های بسامان در قالب نهادهای مدنی و مردم نهاد به بازسازی امر اجتماعی بپردازد؛ تقویت بنیاد جامعه و شکل‌گیری جامعه قدرتمند معطوف به بازیابی  امر اجتماعی است که امکان سیاست و اقتصاد را نیز بهبود می‌بخشد.
بازیابی امید و امیدآفرینی باید به سوژه امیدوارکننده‌ای در جامعه منجر شود؛ چرا که در شرایط فعلی جامعه که در موقعیت سقوط آزاد امید و انحطاط امید قرار گرفته، در شرایط بن‌بست و یأس و رکود و انحطاطی است که بارقه‌هایی از امیدآفرینی برای عبور از وضع موجود در تکاپو و کندوکاو مصلحان نقش می‌بندد و این موضوع منجر به بارور شدن فرهنگ مقاومت و پایمردی در راستای احیای امید می‌شود و مادام که این خودآگاهی نسبت به شرایط سخت و صعب پیش روی پدیداری امید در بین نخبگان شکل نگیرد امید نیز برنخواهد آمد.
*آینده نگر 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن