عقلانیت اقتصادی مطلق است؟
آینده نگر
گرچه نام هربرت آلکساندر سایمون بیشتر به اقتصاد گره خوردهاست، اما امروزه همه میدانند که او در علوم سیاسی و روانشناسی شناختی هم تخصص داشته و نظریههای بسیار درخشانی در هریک از این زمینهها ارائه دادهاست. تخصص اصلی سایمون در تحلیل روشهای «تصمیمگیری» در سازمانها بود. سایمون در سال ۱۹۷۸ موفق به دریافت نوبل اقتصاد شد و در سال ۱۹۷۵ هم جایزه تورینگ را بردهبود. امروزه از نظریههای سایمون در زمینههای گستردهای مانند علوم شناختی، علوم کامپیوتر، مدیریت و علوم سیاسی استفاده میشود.
سایمون به عنوان یکی از پیشگامان حیطههایی چون هوش مصنوعی، پردازش اطلاعات، تصمیمگیری، حل مسئله، نظریه سازمان و سیستمهای پیچیده شناخته میشود. او یکی از اولین کسانی بود که معماری پیچیدگیِ را تحلیل کرد و توزیع قانون توانی را توضیح داد.
بسیاری از افراد سایمون را به خاطر نظرهایی میشناسند که در اقتصاد خرد انقلابی به پا کرد. امروزه همه ما درکی از تصمیمگیری سازمانی داریم و این درک تا حد زیادی مدیون سایمون است. یکی از اهداف اصلی سایمون در پروژههای گوناگونی که انجام داد این بود که نظریههای اقتصادی را به ریاضیات و آمار پیوند دهد. دستاوردهای او امروزه در زمینههای تعادل عمومی و اقتصادسنجی استفاده میشوند. سایمون که تحت تاثیر بحث مطلوبیتگرایان در دهه ۳۰ قرار داشت در برابر روح زمانه خود بیکار ننشست. عمده آثار اقتصادی در آن زمان استدلال میکردند که هنوز به لحاظ تجربی شواهدی نداریم که نشان دهد کارآفرینان نیازمند این هستند که اصول مارژینالیستی را قبول کنند تا بتوانند سود خود را در سازمان تحت مدیریتشان به حداکثر برسانند. این استدلال اینطور ادامه پیدا کرد که به حداکثر رساندن سود وقتی وقوع پیدا نمیکند، تا حدی معلول این دلیل است که اطلاعاتی کامل از سازمان و فعالیتها و بازارهایش وجود ندارد.
سایمون معتقد بود که در بحث تصمیمگیری، عوامل تصمیمگیرنده درباره آینده و هزینههایی که وجود دارد با عدم قطعیت روبهرو هستند. همین مسئله باعث میشود که سطح عقلانیت تصمیمها به محدودیاتی جدی برسد. این عقلانیت نسبی باعث میشود که تصمیمگیرندهها شاید به راه حلهایی بهینه نرسند، اما ممکن است از حاصل کار راضی باشند. این تحلیلهای سایمون باعث شد که تحلیلهای مارژینالیستیِ روی کاغذ، با واقعیتی سخت روبهرو شوند و مجبور باشند خود را بیشتر با واقعیت تطبیق بدهند.
*عقل نسبی
سایمون برای مطالعاتی که درباره سازمانهای صنعتی داشت هم شناخته شدهاست. او عنوان کرد که سازمان درونی بنگاههای صنعتی و تصمیمات اقتصادی بیرونی، مطابق با نظریههای نئوکلاسیکی تصمیمگیری «عاقلانه» نیستند. سایمون در این زمینه مقالههای بسیار زیادی نوشتهاست که تمرکز عمده آنها به عقلانیت «نسبی و محدود» برمیگردد. سایمون میگوید:
«رفتار عاقلانه، در اقتصاد، به این معنی است که افراد مطلوبیت و کارایی خود را در محدودیاتی که دارند (مثلا گزینههای محدود و بودجه محدود) به حداکثر برسانند. این مسئله در نظریه مطلوبیت مورد انتظار سوبژکتیو (ذهنی) گنجانده شدهاست. عبارت «عقلانیت محدود» به این منظور استفاده میشود تا گزینههایی عاقلانه را نشان دهد که هم محدودیتهای شناختیِ دانش را در نظر میگیرند و هم ظرفیت شناختی را.»
عقلانیت محدود مضمون اصلی اقتصاد رفتاری است. این نظریه به دنبال راههایی است که تصمیمگیریهای واقعی در آنها اتفاق میافتند و عوامل تاثیر بر تصمیمگیری را لیست میکند. سایمون عنوان میکرد که بهترین راه برای مطالعه کردن این موارد، شبیهسازیهای کامپیوتری است. به همین منظور او به علوم کامپیوتر هم علاقهمند شد. حیطه اصلی مورد علاقه او در علوم کامپیوتر، هوش مصنوعی بود، یعنی تعامل انسان و کامپیوتر. او به دنبال این بود که اصول سازماندهی انسانها و ماشینها و سیستمهای پردازشی را صورتبندی کند و از طریق آن بتواند محدودیتهای معرفتشناختی انسان را بهتر بشناسد.
با توجه به سال تولد سایمون و سالهایی که او به فعالیت علمی مشغول بود، این میزان از تخصص و نفوذ در علوم جدیدی مانند علوم کامپیوتر، هوش مصنوعی و علوم شناختی، نشان میدهند که این اندیشمند آمریکایی تا چه حدی از زمانه خود جلوتر بودهاست. امروزه تقریبا تمام نظریههای سایمون و تمام منافذی که باز کردهبود، حتی اگر کاملا مورد پذیرش دانشمندان و پژوهشگران نباشد، به شدت توسط آنها مورد استفاده قرار میگیرد و همین مسئله آشنایی با این دانشمند را بسیار مهم میکند.