اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

سرانجامی دردناک

حسین حقگو کارشناس اقتصادی/آینده نگر

۱- چنان‏که در جامعه‌شناسی سیاسی می‌خوانیم، «احزاب سیاسی، حول شکاف‌های اجتماعی شکل می‌گیرند و شکل خاصی از سازمان‌دهی نیروهای اجتماعی را میسر می‌سازند‏.‏‏» در کشورهای پیشرفته و دارای نظام حزبی جاافتاده، این احزاب‌اند که پیوند بین منافع اجتماعی و نهادهای تصمیم‌گیری را امکان‌پذیر می‌کنند‏.‏‏ این در حالی است که در جوامع سنتی و کشورهای درحال‌توسعه، قدرت سیاسی در دست الیگارشی کوچکی بوده و احزاب در معنای مدرن آن یا وجود ندارند و یا در مراحل اولیه و جنینی خود بسر می‌برند و فاقد ایدئولوژی، سازمان‌دهی و راهبرد و برنامه مشخص‌اند‏.‏‏ کشورمان را در این تقسیم‌بندی قطعاً نمی‌توان در زمره کشورهای پیشرفته دارای نظام حزبی جاافتاده برشمرد و ایران کشوری است درحال‌توسعه با نظام حزبی در حال تکوین‏.‏‏ در دوره‌هایی البته می‌توان رد پای احزاب و سازمان‌ها و تشکل‌های سیاسی قدرتمندی را مشاهده کرد که خواست‌ها و مطالبات بخش‌های مهمی از اجتماع را نمایندگی کرده و حتی قادر به تشکیل دولت شده‌اند؛ اما به‌واسطه گرایش‌های قوی پاتریمونیالیستی در کلیت نظام سیاسی، وجود و حضور احزاب چندان تحمل نشده و دوام نیاورده و به خاطراتی، بعضاً دردناک به‌واسطه پرداخت هزینه‌های سنگین جانی و مالی به‌خاطر فعالیت، در حافظه جمعی تبدیل‌شده‌اند‏.‏‏
 
۲- احزاب چپ و راست یا به‌اصطلاح اصلاح‌طلب و اصولگرا در کشورمان در چارچوب تحلیل فوق احزابی در حال تکوین و تکامل‌اند و مؤلفه‌های بنیادین یک حزب واقعی و مدرن را هنوز در آن‌ها کمتر می‌توان مشاهده کرد‏.‏‏ به همین سبب، بیشتر با حرکت‌های جبهه‌ای و جریانی و با مجموعه‌ای از عناصر بعضاً ناهمگن در حوزه ایدئولوژی، برنامه و راهبرد در این جریان‌ها مواجهیم‏.‏‏
این جریانات حزبی اگرچه در حوزه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باهم اختلافات کم‌وزیادی دارند، اما در حوزه اقتصاد تقریباً هم‌نظرند‏.‏‏ چنان‏که در مورد میزان و نحوه حضور دولت در اقتصاد و تصدی‌گری و بنگاه‌داری این نهاد و تعیین مؤلفه‌های اقتصادی (نرخ ارز، سود بانکی، قیمت حامل‌های انرژی، حداقل دستمزد و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏) و مخالفت با آزادسازی و خصوصی‌سازی و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا، متفق‌القول‌اند و این رویه دولت‌ها را مفید و مؤثر و در جهت تدبیر صحیح امور می‌دانند‏.‏‏
اما اگر یک‌ سوی ماجرا چنان‏که عنوان شد در ساختار کلان و شکل حکومت و عدم رشد احزاب در کشورمان دارد، سوی دیگر ماجرا در توسعه‌نایافتگی اقتصاد میهنمان است‏.‏‏
اگرچه اقتصاد، قدمتی به‌اندازه تاریخ مدون زندگی بشر دارد، اما در معنای مدرن آن با تقسیم‌ کار و شکل‌گیری بازار (نظام آزادانه عرضه و تقاضا) تجسم و معنا یافته است‏.‏‏ علی‏رغم گذشت بیش از یک‌صد سال از نهضت مشروطیت که مرحله‌ای مهم در ورود جامعه ایران به عصر جدید بوده است و پاگیری بنیان‌های مدرن اقتصادی همچون نظام بودجه‌ریزی، ایجاد وزارتخانه‌ها و بانک‌ها و واحدهای اقتصادی و صنعتی و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏ اما این فرآیند روند طبیعی خود را طی نکرده و به‌واسطه سلطه قدرت مطلقه و ایجاد انحصار در منابع اقتصادی و غیررقابتی شدن آن و مصرف عمده منابع در امور نظامی و خاصه‏خرجی‌ها و غلبه ملاحظات سیاسی بر منطق اقتصادی و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏ امکان شکل‌گیری بازار و توسعه عقلانی سرمایه‌داری ملی فراهم نشده است‏.‏‏
روندی که با ورود تمام‌عیار درآمدهای نفتی از اواخر دهه چهل به بعد به ساختار مالی و بودجه‌ای دولت بر دشواری کار بسی افزود و گره توسعه اقتصادی و سیاسی را در کشورمان هرچه بیشتر کور کرد‏.‏‏
درواقع نفت و درآمدهای نفتی این امکان را به دولت‌ها در ایران داد تا مستقل و بی‌نیاز از سرمایه بخش خصوصی  اقدام به حضور گسترده در اقتصاد و  ایجاد و اداره بنگاه‌های صنعتی کنند‏.‏‏ نفت همچون  چوب جادویی شد برای تحقق بلندپروازی‌ها و توزیع انواع رانت‌ها و امتیازات و سرپوش نهادن بر شکست‌ها و ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های اقتصادی و تجاری؛ و در یک ‌کلام سیطره ملاحظات سیاسی بر عقلانیت اقتصادی‏.‏‏
 
۳- درمجموع آنکه در طی یک قرن، هم نظام حزبی و هم نظام اقتصادی هردو زائده‌ای شدند بر ساخت متمرکز قدرت و نهاد دولت؛ احزاب مستقل عمری کوتاه و غالباً سرانجامی دردناک یافتند و خوش‌عاقبت‌ترین آن‌ها درنهایت سلطه دولت‌ها را پذیرفته و حتی در درون آن حل شدند‏.‏‏ نهادها و بنگاه‌های اقتصادی مستقل از دولت نیز هر روز کم‌جان و کم‌رمق‌تر به حیات خود ادامه دادند و بنگاه‌ها و مؤسسات و شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی غالب و مسلط بر تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌های اقتصادی گردیدند‏.‏‏ چنان‏که احزاب مستقل سال‌ها در کما و حداکثر دارای حق حیات در بزنگاه‌های انتخاباتی بوده و در حوزه اقتصاد نیز بنگاه‌های خصوصی در حاشیه قرار داشته و دوسوم منابع بودجه‌های سالیانه گروگان فعالیت بنگاه‌های دولتی و خصولتی و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏
 
۴- جریان‌های حزبی و روشنفکری در کشورمان در طول چند دهه اخیر عمدتاً به تاسی از موارد فوق (ساختار شبه‏پاتریمونیالیستی و سلطه دولت‌های نفتی) و علیرغم طرح شعارهایی در رفع ناملایمات اقتصادی جامعه نظیر فقر و بیکاری و بی‌مسکنی و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏، کمتر برای اقتصاد هویتی مستقل قائل بوده و مسائل این حوزه را امری حاشیه‌ای پنداشته که با تسخیر دولت و به دست گرفتن قدرت، به‌راحتی با «توزیع» عادلانه درآمدهای نفتی قابل‌حل است‏.‏‏ درواقع برای جریانات حزبی و روشنفکری (چپ اسلامی و چپ مارکسیستی متأثر از فضای جهانی) امر تولید برآمده از انباشت سرمایه -به‌عنوان اصل اساسی و بنیانی رشد و توسعه اقتصادی- به‌واسطه درآمدهای نفتی امری حل‌شده و آماده و فراهم، تصور می‌شده است‏.‏‏
 بی‌اهمیت پنداشتن امر تولید در اقتصاد و محوریت یافتن «توزیع » منابع در گفتمان سیاسی و روشنفکری سبب شد تا برنامه اقتصادی این جریان‌ها حول محور توزیع یارانه‌ها و تخصیص امتیازها و رانت‌ها و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏تعریف و تبیین شود‏.‏‏ برنامه‌هایی که مفاهیم بنیادینی همچون تضمین حقوق مالکیت، استحکام قراردادها، نظام حکمرانی معتبر، بخش خصوصی توانمند و پویا، تعامل پایدار و متوازن با جهان، ثبات اقتصاد کلان، تأمین مالی کارا، تجهیز و تخصیص سرمایه انسانی، نظام مؤثر مقابله با فقر، محیط‌زیست متوازن و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏ به‌عنوان ضرورت‌های اساسی برای شکل‌گیری یک اقتصاد در مفهوم مدرن و ایجاد نظام بازار در آن غایب بوده است‏.‏‏
نهایت آنکه جامعه ایران هم نیازمند ایجاد احزاب مدرن و قوی بر پایه حقوق شهروندی و آزادی‌های سیاسی است و هم شکل‌گیری نظام بازار در قالب مبادله آزادانه کالا و خدمات و وجود نظریه و راهکار اقتصادی برای چگونگی تولید ثروت و انباشت سرمایه و‏.‏‏‏.‏‏‏.‏‏ در برنامه این احزاب و سازمان‌های سیاسی‏.‏‏ چراکه اگر سیاست معطوف به امر عدالت از طریق نهاد دولت و در جهت خیر و منافع جمعی و عمومی است، اقتصاد نیز معطوف به پیشرفت از طریق نهاد بازار و جهت کسب منافع فردی است و این هر دو در تعامل با یکدیگر فضای حیاتی یک جامعه را می‌سازند‏.‏‏ فضایی که متأسفانه علیرغم تلاش‌های صورت گرفته در طی حدود یک‌صد سال اخیر تاکنون ساخته‌وپرداخته نشده و توسعه و پیشرفت و تداوم حیات این سرزمین را با مشکلات اساسی مواجه کرده است‏.‏‏

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن