اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

رونق و رکودهای تجاری بر اشتغال زنان اثر دارد؟

حضور نیروی کار زن در توسه اقتصادی کشورها نقش مهمی دارد. حضور زنان در بازار کار به اوضاع محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشوری مربوط است و عوامل گوناگونی از جمله سطح تحصیلات زنان، سیاست های دولت در جهت تقویت سطح آموزش و اشتغال زنان، توزیع درآمد و هزینه خانوئار، نرخ بیکاری، باروری، شرایط محیطی خانواده و سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد.
یکی از عوامل اثرگذار بر نرخ بیکاری زنان، ادوار تجاری است. دوره های رونق و رکود بر اشتغال زنان اثر دارد چراکه عکس العمل تولیدکنندگان در مواجهه با نیروی کار در این دوره ها متفاوت است. در دوره های رونق، تولیدکنندگان همواره نیروی کاری را استخدام می کنند که بهره وری بالایی دارد تا حداکثر سود را با نیروی کار جوان تحصیل کرده به دست آورند. در دوران رکود، زنان خود را با شرایط اقتصادی و رکود به وجود آمده وفق می دهند و انتظارات خود را از دریافت حداکثر دستمزد متناسب با توانایی خود پایین می آورند.
در واقع در دوران رونق و اوج به دلیل عوامل کلیشه ای تفکیک جنسیتی و تعریف و ظایف نامرتبط در خانواده که مانع ارتقای بهره وری زنان می شود، اشتغال نیروی زن کاهش پیدا می کند. در دوران رکود هم، به دلیل حداقل دستمزد، حتی امکان افزایش فرصت های شغلی برای این قشر از افراد جامعه وجود دارد.  
یک بررسی ایرانی نشان می دهد اثر ادوار تجاری در ایران بر بیکاری زنان نامتقارن است و اثر شوک های مثبت و منفی آن متفاوت برآورد می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد در کوتاه مدت و بلند مدت، نرخ باروری اثر منفی و معناداری بر سهم اشتغال زنان دارد اما اثر معنادار متغیر هزینه های دولت در بخش آموزش و نرخ تورم بر سهم اشتغال زنان در کوتاه مدت و بلند مدت رد می شود. هم چنین متغیرهای حداقل نرخ دستمزد هم باعث افزایش معنادار سهم اشتغال زنان می شود. بنابراین تعیین سیاست های کوتاه مدت و بلندمدت و بررسی اثر آن ها بر اشتغال زنان از اهمیت بالایی برخوردار است. براساس یافته های این پژوهش سیاستگذاران در تصمیم های سطح  کلان باید به اشتغال زنان در بازه اجرای سیاست ها توجه کنند. هم چنین تعیین نرخ های چندگانه حداقل دستمزد در بخش های مختلف اقتصادی می تواند به عنوان راه حلی برای افزایش اثرات مثبت آن بر تحقق اهدافی مثل توزیع عادلانه تر درآمد و بهبود وضعیت اقتصادی-اجتماعی کارگران باشد.
 اهتمام ورزی در راستای کاهش محدودیت های خانوادگی که منجر به کاهش مشارکت زنان در بازار کار می شود ضروری است.  در این راستا تصویب حمایت ها و قوانینی که زنان پس از ازدواج محدودیتی در راستای کار کردن در بیرون از منزل و کاهش بهره وری نداشته باشند، موثر است.
 هم چنین ایجاد مرکز نگهداری از فرزندان افراد شاغل زن که تحت نظارت و حمایت محل کار آنان باشد، می تواند بر اشتغال زنان اثر بگذارد. کاهش دغدغه های زنان در زمینه فرزندآوری و تربیت کودکان که منجر به کاهش مشارکت آنان در بازار کار می شود، از دیگر اهدافی است که باید در دولت ها دنبال شود.
برای مطالعه بیشتر مقاله «تاثیر نامتقارن ادوار تجاری بر اشتغال زنان» را بخوانید. این مقاله در فصلنامه نظریه های کاربردی اقتصاد منتشر شده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن