دولت باید فاصله خود و جامعه را کم کند
گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
* خط فقر اعلامشده محصول چه عواملی است؛ جامعه و دولت چه سهمی از این وضعیت دارند؟
فقر یک پدیده پیچیده، چندلایه و به لحاظ زمانی محصول یک دوره نسبتا طولانی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی است. سیاستهای اقتصادی در کشور در طی ۴۰ سال گذشته تحتتاثیر دو عامل مهم خارجی (تحریم و مناسبات بد اقتصادی در سطح جهانی و منطقهای)، و عدم شفافیت در حوزه داخلی بوده است. عدم شفافیت در سیاستهای اقتصادی نیز ابعاد مختلفی دارد، ولی به طور خاص، میتوان دو بعد مهم آن را در اینجا مورد توجه قرار داد:
۱- به لحاظ رهیافت کلان اقتصادی، اقتصاد ایران در دامنه اقتصاد سرمایهداری سیر کرده است و این در حالی است که همواره این رهیافت به گونهای از سوی سیاستگذاران اقتصادی نفی شده است. به عبارت دیگر در عین حالی که همواره اقتصاد سرمایهداری در برنامههای اقتصادی دنبال میشده است ولی توسط مقامات مسئول تلاش شده است که این رهیافت نفی شود. این دوگانگی باعث شکلگیری نوعی اقتصاد دولتی سرمایهدارانه شده که خود موجب فساد گسترده و شدیدی در حوزههای اقتصادی شده است.
۲- نکته دوم به طور خلاصه این است که این ناروشنی در اتخاذ رهیافت موجب تضعیف بخش خصوصی واقعی از یک سو، و گسترش بخشهای دیگری که شدیدا وابسته به رانتهای دولتی هستند، شده است. در مجموع ناکارآمدی بخش دولتی از یک سو و اقتصاد به ظاهر خصوصی رانتخوار از سوی دیگر موجبات فساد را در حوزه اقتصادی دامن زدهاند. بنابراین همانطوری در سوال شما هم ذکر شده، فقر محصول یک دوره طولانی سیاستگذاری نادرست در بخشهای مختلف اقتصادی است و گسترش وضعیت مرتبط با وضعیت کرونا فقط سرعت گسترش فقر را و نابرابری را شدیدتر کرده است. اگر پرسش ما این باشد که آیا دولتها مقصر به وجود آمدن چنین وضعیتی هستند یا جوامع؟ شاید نتوان به طور قطع و یقین یک طرف را مقصر صددرصد این وضعیت قلمداد کرد، اما به هر حال در همه کشورها، دولتها مسئول سیاستگذاریهای اقتصادی هستند و خط مشی کلان اقتصادی توسط دولتها ترسیم میشوند. اما نباید فراموش کرد که در حوزه اقتصاد و حتی در بدترین شرایط هم نوعی عقلانیت اقتصادی شکل میگیرد. منظورم این است که بخش خصوصی که معمولا موتور محرکه اقتصاد است، در چنین شرایط راههای برونرفت و کسب سود را پیدا میکنند؛ بنابراین جامعه هم در بلندمدت شبیه دولتها رفتار میکنند که در چنین شرایطی حتی با تغییر سیاستها در حوزه دولت تغییر رفتارهای اجتماعی بسیار دیرپا و مشکلدار خواهد بود. بنابراین میتوان گفت گسترش فقر محصول سیاستهای اقتصادی و در یک بازه زمانی نسبتا طولانی است. آمارها حاکی از آن است که در طی پنجاه سال اخیر تورم دورقمی بوده است. ارزش پول ملی بسیار کاهش یافته و به همین نسبت هم سرمایه (اقتصادی) مردم ارزش واقعی خود را از دست داده و به دلیل ناکارآمدی نظام تولید، دلالی و سفتهبازی هرچه بیشتر رونق پیدا کرده است.
*در چند ماه گذشته که شیوع گسترده کرونا جامعه را درگیر کرده، نحوه تعامل مردم و حکمرانی را چگونه دیدهاید و این مدت چه بر سر جامعه ایرانی آمده است؟
درخصوص تعامل مردم و حکومت در دوره شیوع کرونا چند نکته حائز اهمیت است:
اول، در همه کشورها، مردم (البته نه به طور کامل) تابع سیاستگذاریهای دولتهایشان بودهاند. گاهی حتی دولتها مجبور شدهاند سیاستهای سختگیرانهای را در خصوص کنترل رفتارهای اجتماعی اعمال کنند.
دوم، از اواخر بهمن سال ۱۳۹۸، که نشانههای ویروس کرونا در کشور با مشکلات بیماری عیان شد انتظار میرفت دولت سیاستهای شفاف، حتی سختگیرانه و با کنترلهای بیشتری در پیش گیرد؛ اما نتوانست یا نخواست در این زمینه (به مانند چین) سیاستهای کنترل شدیدی مثل قرنطینه را اعمال کند.
سوم، در طی این شش ماه اخیر نیز سیاستهای دولت (اعلامی/ اعمالی) دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. از یک طرف گاهی دولت تلاش کرده است سختگیرانه عمل کند و در موارد عدیدهای نیز با اجازه دادن برای برگزاری برخی مراسم عملا سیاستهای قبلی خویش را کمرنگ کرده و محصول ان بازگشت موجهای مختلف کرونا بوده است.
چهارم، به نظر میرسد مجموع این عوامل (و البته عوامل عدیده دیگری) اعتماد مردم به سیاستهای اعلامی/ اعمالی دولت را سستتر کرده و محصول این بیاعتمادی رفتارهای فردی و جمعی خارج از پروتکلهای بهداشتی است که از سوی مردم در پیش گرفته شده است. دولت میتوانست با اعمال سیاستهای شفافتری (حتی سختگیرانه) روال یکدستی را در پیش گیرد و از این طریق قاطعیت عزم خویش را برای کنترل شیوع ویروس بر جامعه اعمال کند. تجربه کشورهای موفقتر در زمینه کنترل شیوع ویروس کرونا در این زمینه میتوانست به دولت برای اتخاذ سیاستهای دقیقتر کمک کند. بنابراین به نظر میرسد به جای ایجاد نوعی حس همبستگی و اتحاد عمومی برای کنترل ویروس، امروز ما با نوعی انشقاق مواجه هستیم. البته دولتها و از جمله دولت آقای روحانی در این مدت در تله سختگیری (که حاصل آن احتمالا ضربه به بخشهای اقتصادی است) و آسانگیری (که موجب شیوع هرچه بیشتر ویروس شده) گرفتار بوده است.
*در چنین شرایطی وضعیت طبقه کارگر و دهکهای پایین جامعه بدتر شده است؛ سیاستگذاری در این مسیر چه باید باشد؟
درخصوص این پرسش لازم است اشاره کنیم که دولت انصافا با محدودیتها و مشکلات عدیدهای مواجه است؛ تحریمهای ظالمانه (جنگ همهجانبه اقتصادی)، کمبود منابع و نیز مشکلاتی که دولت در رابطه با اتخاذ برخی سیاستها با آنها مواجه بوده است. اما به هرحال نوعی بیاعتمادی عمومی یا به عبارت دیگر شکاف بین دولت و ملت وجود دارد که این بیاعتمادی باعث شده که افکار عمومی نسبت به سیاستهایی که دولت اتخاذ میکند با تردید بنگرد. دولت در کنترل تورم ناموفق عمل کرده است. به همین خاطر فاصله تفاوت سطح درآمدها با قیمتها به گونه غیرقابل تحملی زیاد شده و در این بین طبقات پایین دچار آسیب بیشتر شدهاند. بخش عمدهای از طبقه متوسط در اثر معضلات اقتصادی سالهای اخیر دچار نقصان شده و عملا به طبقه فقیر جامعه ملحق شده است. به عبارت دیگر میتوان گفت وضعیت کنونی، بخش رانتخوار اقتصادی را فربهتر و بخش عظیم جامعه (طبقه متوسط و طبقات پایین) را درگیر معضلات معیشتی و گذران روزمره زندگی کرده است. ادامه این روند بر فقر هرچه بیشتر قشر فقیر این جامعه خواهد افزود.
*فقر در جامعه به غیر از بعد مادی و سلامت، در سطح شاخصهای اجتماعی چه تحولاتی را به وجود آورده است؟
بههر حال فقر و بحران شیوع کرونا که به فقر دامن زده باعث فرسایش چندسطحی در جامعه شده است؛ از سویی بسیاری از کسبوکارها دچار کساد دامنهدار و طویلالمدت شدهاند. از سوی دیگر بخش بهداشت و درمان در نتیجه امواج مختلف کرونا دچار فرسایش شده است. این وضعیت میتواند ضربه شدیدی به بخش بهداشت و درمان وارد کند و تاکنون هم آسیبهای زیادی را متحمل شده است. اینکه این وضعیت فرسایشی و چندجانبه تا چه زمانی ادامه پیدا میکند و میزان تابآوری بخشهای درگیر در آن تا چه حد ادامه خواهد داشت موضوعی است که به ادامه روند شیوع کرونا بستگی دارد. در چنین وضعیتی جامعه و بالاخص بخشهای اجرایی نیاز به دمیدن روحیه امید و همبستگی دارند. واضح است که در درازمدت نمیتوان باعث تابآوری بسیاری از کسبوکارها شد و ممکن است نافرمانیهایی را در پی داشته باشد. دولت هم توان مالی کافی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر ندارد. بنابراین وضعیت کنونی میتواند به عمیقتر شدن فقر در بخشهایی از جامعه بینجامد. بهنظر میرسد که دولت در این شرایط نیازمند حمایت طبقه متوسط است که متاسفانه در طی سالهای گذشته آسیبهای فراوانی را متحمل شده است و این مسئله شکاف بین دولت و طبقه متوسط را که حامی اصلی اوست بیشتر کرده است. وقتی طبقه متوسط از صحنه اصلی سیاست کنار میرود و با نوعی بیانگیزگی اجتماعی و سیاسی پیوند میخورد، آنگاه میدان اصلی کنشگری اجتماعی برای طبقات پایین باز میشود که همواره ممکن است موجب آشوبها و واکنشهای اعتراضی شود که همراه با خشونت خواهد بود.
*برخی از وانهادگی طبقه کارگر به خود میگویند، این رفتارها چه تبعاتی دارد؟
رفتارهای فردی و جمعی در جامعه ایران در طی دو دهه گذشته حکایت از نوعی اضطراب اجتماعی دارد. متاسفانه ما با نوعی انباشت اضطراب مواجه هستیم، و به همین دلیل از اصطلاح جامعه پراضطراب استفاده میکنم. محصول این اضطرابهای متعدد، چندبعدی و چندلایه که همراه با ترس و ناامیدی نسبت به وضعیت کنونی و آینده است، موجب شکلگیری رفتارهای فردی و جمعیِ هیجانی شده است. نمونههای این رفتارهای جمعی متاثر از ترس و اضطراب را میتوان در هجوم مردم برای خریدن مسکوکات و طلا، دلار و ارزهای خارجی، خرید خودرو و حتی خرید ملک و زمین مشاهده کرد که خود موجب افزایش سرسامآور قیمتها در هرکدام از این موارد شده است. از سوی دیگر افزایش اضطراب موجب گسترش بیماریهای روحی خواهد شد و در سطح اجتماعی نیز اضطراب ممکن است موجب اعتراضهای خشونتبار شود. بحران شیوع ویروس کرونا نیز به این ناامنی روانی دامن زده و اضطراب اجتماعی را عمیقتر و گستردهتر میسازد. بنابراین جامعه در حال حاضر نیاز به آرامش، همبستگی، امیدواری و عزم برای مقابله با این بحران دارد. به نظر میرسد که دولت میبایستی علاوه بر همه اقداماتی که در زمینههای مختلف انجام میدهد در جهت رفع و کاهش اضطراب و دمیدن روحیه امیدواری تلاش کند. این امر به سادگی میسر نخواهد شد مگر اینکه دولت فاصله خود و جامعه را کم کند و جامعه مدنی را به اشکال و انحای مختلف درگیر در این کارزار نسبتا دشوار کند.