اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

درها را بگشایید

اکونومیست

تصور کنید به شما شغلی پیشنهاد داده که حقوقتان را سه برابر می‌کند، اما ابتدا باید از یک در قفل‌شده عبور کنید، و کسی که کلید را در اختیار دارد در را باز نمی‌کند. شاید حاضر باشید که به آنها پول بدهید تا بگذارند از در عبور کنید. این‌که این مسئله منصفانه است یا خیر امری جداگانه است. آنها کلید دارند و شما ندارید. اگر شما بخشی از افزایش حقوق خود را به آنها بدهید وضعیت هردوی شما بهتر می‌شود.
این پاراگراف تقریبا قیاسی قابل قبول از وضعیت سیاست‌های مهاجرتی در جهان است. زمانی که مهاجران از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند می‌روند، تقریبا درآمدی سه الی شش برابر خواهند داشت. اگر هر کسی که می‌خواهد مهاجرت کند، قادر به انجام این کار بود، تخمین‌ها نشان می‌دهد که ثروت جهان دو برابر می‌شد. با این‌حال این درآمد گسترده قابل وصول نیست، زیرا بسیاری از مهاجران بالقوه مجبور به ماندن در جایی هستند که همین حالا حضور دارند. این در قفل است و رای‌دهندگانِ کشورهای ثروتمند کلید را در دستان خود گرفته‌اند.
آیا راهی برای گشودن این در وجود دارد؟ این پرسش را تقریبا هیچ‌کس در نظر هم نمی‌گیرد. به جای آن، مباحثات پیش‌آمده کنونی در کشورهای ثروتمند، چیزی بین هراس‌انگیزی و اخلاقی‌سازی این مسائل رفت و آمد دارد. ناسیونالیست‌ها، از ترامپ گرفته تا ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان، مهاجران را تهدیدی برای فرهنگ، دستمزد و حتی زندگی افراد بومی کشورهایشان معرفی می‌کنند. لیبرال‌هایی که مدافع مهاجرت هستند هم با سرعت هرچه تمام‌تر به مخالفان خود برچسب «نژادپرست» زده و از شعارهایی استفاده می‌کنند که گویا هیچ هدفی ندارند مگر دور کردن رای‌دهندگان.
یک رویکرد عمل‌گرایانه‌تر به این مسئله این است که باید به آن به چشم هزینه و فایده و چگونگی توزیع این هزینه و فایده نگاه کرد. بیشترین سود را از پدیده مهاجرت خود مهاجرانی می‌برند که هم پول بیشتری در می‌آورند و هم از دست کشورهایی که در برخی موارد سرکوبگر هستند نجات پیدا می‌کنند. وطن این افراد هم از پولی که به این خاک فرستاده می‌شود نفع برده و در نهایت اگر با دانشی به کشورشان برگردند این دانش هم مفید خواهد بود.
آن‌قدرها هم بد نیست
کشورهای میزبان هم سود می‌برند. نیروهای کاری ماهر کمک بسیار زیادی به ارتقای وضعیت اقتصادی این کشورها می‌کنند. احتمال این‌که یک مهاجر کسب‌وکاری در این کشورها راه بیندازد تقریبا سه برابر یک شهروند بومی است. تخمینی نشان می‌دهد که تقریبا ۸۳ درصد از کارگران بومی کشورهای ثروتمند از مهاجرت سود می‌برند. این امکان وجود دارد که یک مهاجر با مهارت کاری یکسان دستمزدها را پایین بیاورد، اما تاثیر این مسئله به حدی ناچیز است که اقتصاددان‌ها نمی‌توانند با اطمینان بگویند که این مسئله اصلا وجود خارجی دارد.
بزرگ‌ترین هزینه مهاجرت، هزینه فرهنگی است که اندازه‌گیری آن هم بسیار دشوار است. بسیاری از افراد از جوامع موجود خود راضی هستند. برخی افراد از شنیدن زبان خارجی در اتوبوس‌های خود ناخرسند می‌شوند. به این دلیل که مهاجران عمدتا نزدیک به هم زندگی می‌کنند، برخی از مکان‌ها با سرعتی بسیار زیاد تغییر می‌کنند و این سرعت زیاد ایجاد ناخرسندی در ساکنان بومی می‌کند.
اگر جریان ورود مهاجران منظم و پایدار باشد و تازه‌واردها به این سمت تمایل پیدا کنند که از عهده مخارج خود درآمده و با فرهنگ کشور میزبان تطابق پیدا کنند، مهاجرت می‌تواند بسیار بیشتر از میزانی باشد که امروزه در بسیاری از کشورهای ثروتمند وجود دارد. سنگاپور دارای جمعیت ۴۵ درصدی مهاجر است و به شدت آرامشی پر از ثروت را از سر می‌گذراند. همین مسئله نشان می‌دهد که کشورها می‌توانند تمهیداتی را مشخص کنند که با استفاده از آنها مهاجرپذیری خود را به شدت افزایش دهند. اگر کشور مهاجرپذیری مثل استرالیا را با یک کشور نسبتا بسته مانند آلمان مقایسه کنیم می‌بینیم که امید به زندگی در استرالیا بیشتر بوده و رکود اقتصادی هم در این کشور از سال ۱۹۹۱ پیش نیامده‌است.
فضای ضد مهاجر امروزی در سرتاسر جهان باعث شده که این مسئله دور از ذهن به نظر برسد. بسیاری از کشورهای غربی نه‌تنها درها را نمی‌گشایند، بلکه در حال دوقفله کردن آنها هم هستند. همین مسئله باعث شده که بسیاری از کشورهای پیشرفته و ثروتمند دیگر جهان از این فرصت استفاده کرده و توانمندترین مهاجران جهان را به خود جذب کرده و بتوانند تبدیل به «سرزمین فرصت‌ها»ی جدید جهان شوند.
*آینده نگر/ ترجمه نسیم بنایی/ منبع اصلی: اکونومیست

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن