حکمرانی را از تاچر بیاموزیم
علی سرزعیم تحلیلگر اقتصاد
بالاخره تصمیم افزایش قیمت بنزین به اجرا درآمد. این امر پس از چند سال کش و قوس فراوان میان نظام کارشناسی و نظام تصمیمگیری روی میز تصمیمگیران قرار گرفت. متاسفانه هربار مسئله به مجلس شورای اسلامی رسید و مجلس با این کار مخالفت کرد. آیا مخالفت مجلس مصلحتآمیز است یا نه؟ متاسفانه مجلس با طرحهای درست دیگری مثل اصلاح نظام بازنشستگی، اصلاح نظام بیمه بیکاری، اصلاح نظام بانکی و… نیز مخالفت میکند؛ زیرا نظام پارلمانی ما از حالت حزبی دور شده و به تسخیر افراد مستقل درآمده است. این ترکیب موجب میشود که منافع کوتاهمدت بر منافع بلندمدت بیشتر ترجیح داده شود.
انبوه قوانینی که پیوسته هزینه دولت را زیاد و درآمدش را کم میکند نهایتاً اقتصاد را به کسری بودجه و تورم ناشی از آن دچار میسازد. به این وضعیت شرایط اخیر را هم اضافه کنید که انتخابات مجلس پیش روست. آیا از چنین مجلسی میتوان انتظار داشت تصمیم درست اما سختی را تصویب کند؟ قطعاً نمیتواند.
به همه این شرایط تحریم سخت آمریکا را هم اضافه کنید. نمایندگان مجلس سهم بسزایی در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها دارند اما چون تصمیم روی تعداد افراد زیادی سرشکن میشود هیچ کس هزینه و مسئولیت این تصمیمات را نمیپذیرد. به همین دلیل وقتی وضعیت فقرا به دلیل ثابت ماندن یارانه ۴۵۰۰۰ تومان بسیار وخیم شده کسی باید رسیدگی به آنها را برعهده گیرد و این کار را به برگزاری انتخابات مجلس منوط نکند. در شرایط جنگ اقتصادی که وضعیت محرومان رو به وخامت است انجام بازتوزیع از طریق گران کردن بنزین گزینهای درست است که مسئولان ارشد حکومتی ناگزیر از پذیرفتن مسئولیت آن هستند.
نظام پارلمانی ایران با آسیبها و مشکلات بزرگی روبهروست و برای حرکت در مسیر توسعه اقتصادی، اصلاحات پارلمانی امری گریزناپذیر است. در چنین شرایطی البته اتخاذ تصمیمات درست اما سخت توسط شورای سران قوا امری قابل دفاع است. در این وضعیت اقدام روشنفکران در تقبیح این سازوکار تصمیمگیری به نوعی بنزین روی آتش پوپولیسم ریختن است. این روشنفکران هموارکننده پوپولیسم توجه ندارند که سازوکار رایج تصمیمگیری متاسفانه به دلایل ساختاری در بسیاری از موارد – خصوصا موارد مهم و کلان- عقیم است و کشور را به ناکجاآباد میبرد. چه این سازوکار را بپسندیم چه نپسندیم باید از تصمیم شجاعانه آن در افزایش قیمت بنزین دفاع کرد. اگر با نفس این تصمیم مخالف هستیم خود را در پشت مخالفت با سازوکار تصمیمگیری پنهان نکنیم.
در دهه هشتاد میلادی که اقتصاد انگلستان دچار رشد اقتصادی کمتر شده بود و عقبماندگی از رقبا به دغدغه اصلی نخبگان و مردم تبدیل شده بود، خانم تاچر با شعار اصلاحات اقتصادی وارد شد. وقتی او اولین سیاست اصلاحی خود را شروع کرد زمزمههای مخالفت شروع شد و کمکم کار به اعتصابات کشید و پس از مدت خیلی کمی اعتصابات فراگیر شد. شرایط به نحوی بود که همحزبیهای تاچر نگران شدند و به او گفتند که بیم آن میرود با این روند دولت سقوط کند. اما با یک پاسخ قاطع روبهرو شدند: نه!
هرچه مخالفتها بیشتر میشد تاچر تاکیدش برای ادامه راه بیشتر میشد و به اهالی سیاست در وهله اول و بعد به جامعه در وهله دوم نشان میداد که من کسی نیستم که از اصلاحات اقتصادی عقبنشینی کنم. در این تقابل ارادهها تاچر پیروز شد و اعتصابها درهم شکست. این استقامت او در مسیر درست موجب شد تا اصلاحات بعدی وی با سرعت بیشتر و مقاومت کمتری انجام شود. بعداً که جنگ فالکلند شروع شد تاچر مصمم شد تا در مقابل آرژانتین بایستد. در چند هفته اول ناوگان دریایی انگلیس متحمل تلفات سنگینی شد اما این امر موجب تزلزل او نشد و بر ادامه جنگ تاکید بیشتر کرد تا پیروزی از راه رسید. به همین دلیل به تاچر لقب بانوی آهنین را دادند و سیاستمداران انگلیس میگفتند که در انگلیس تنها یک مرد وجود دارد و آن خانم تاچر است!
این استقامت در برابر سختیها، موجب شد تا انگلیس در دوره تاچر جایگاه ممتاز خود را مجدداً بازیابد و جامعهاش افتخار کند که توانست یک جراحی سخت اقتصادی را با موفقیت از سر بگذراند. اگر ما هم میخواهیم در کشورمان بیماری اقتصاد را علاج کنیم و به سمت توسعهیافتگی حرکت کنیم ناگزیز از اصلاحات اقتصادی هستیم اما تردیدی نیست که انجام اصلاحات اقتصادی منوط به وجود سیاستمدارانی است که به سادگی در برابر اولین مقاومتها جا نزنند و نشان دهند در انجام اصلاحات اقتصادی سرسختتر از مخالفان اصلاحات و افراد راضی به وضع موجود هستند.
*آینده نگر