اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

بی آبی دَر می زند

محمد واعظی، کارگردان مستند رویای آب/آینده نگر

در شهری مثل تهران، که  مردم به قطع ساعتی آب و برق اعتراض می کنند، زندگی بدون آب حتی قابل تصور نیست. اما برای ساکنان بعضی روستاهای کشور، این دسترسی به آب تمیز و آشامیدنی، در کوتاه ترین زمان و با باز کردن یک اهرم است که در مخیله ها نمی گنجد. ساکنان شهرهای بزرگ و متمرکز، با انبوهی از اطلاعات محاصره شده اند که به آن ها فرصت فکر کردن به جغرافیایی دورتر از شهر شلوغشان را نمی دهد. جغرافیایی که حامل واقعیت هایی است.   تا از شهرها دور نشوید، این واقعیت ها خود را به شما نشان نمی دهد. بی آبی، یکی از آن هاست. واقعیتی جاری که بدون توقف ادامه می دهد.
فاصله بعضی از روستاهای بی آب ایران با پایتخت آن، به اندازه یک سفر هوایی  ۹۰ دقیقه ای است. با کمتر از یک ساعت رانندگی از مرکز یک استان و سفر به حاشیه ها، روستاهایی با قنات و چاه های خشک شده خودنمایی می کند. روستاهایی که بی آبی چهره ای دیگر از آن ها ساخته است. چهره ای عجیب اما واقعی از زیست روستا و آدم هایش، که به آینه ای برای انعکاس زشتی های بحران بی آبی تبدیل  شده اند. در جایی دورتر از شهرها، ردپای بحران بی آبی، به وضوح قابل دیدن است. کمی کنجکاوی و نگاهی عمیق تر به این رد پاها، آینده دهشتناکی را پیش چشم مشاهده گر نمایان می کند.
خانه، در فرهنگ ما ایرانی ها، یعنی امن ترین جای جهان. عجیب ترین تجربه برای ما ترکِ امن ترین جای جهان یعنی خانه است. بی آبی در سال های نزدیک به این روزهای ما، این تجربه عجیب را برای بسیاری از ساکنان روستاها رقم زده است. عجیب تر از این تجربه برای روستاییان، تجربه شماست. شما که به عنوان یک مشاهده گر، وارد روستایی می شوید و  ساختمان خانه هایی را می بینید که خبری از صاحبان آن ها نیست.  یک روستای خالی از سکنه را شاید بتوان، بهت آورترین منظره ای دانست که ممکن است دیدن آن را در زندگی تجربه کنید. به این فکر می کنید که روزی، آدم هایی با دست خودشان این خانه ها را ساختند، زمینی را آباد کردند و دامی را پرورش دادند، مثل پدرانشان. اما امروز به خاطر بی آبی، خبری از زندگی آن ها نیست و مجبور به ترک روستا شده اند. بدتر اینکه اگر صاحب یکی از این خانه ها را در شهرها  ببینید، هیچ تناسبی بین او، خانه و روستایی که با تلاش خود ساخته، پیدا نمی کنید. مهاجرت روستاییان به شهرهای دیگر، زیست آن ها را به طور کامل تغییر می دهد. در شهری که فرصتی برای کشاورزی و دامپروری روستاییِ مهاجر وجود ندارد، اویی که زمانی در زنجیره تولید غذا، ارزش آفرینی می کرده، به زائده ای در شهرها تبدیل می شود که در خوشبینانه ترین حالت، شغلی کاذب دارد. 
*آنچه دیده ام
*خداحافظی با نمادها
سال ۹۶، مستند رویای آب را ساختم. این مستند روایتی بود از بی آبی در استان خراسان جنوبی و استارت آپی که راهکاری برای غلبه بر آن یافته بود. موسس این استارت آپ، محمد قائم پناه به من گفت ۱۲ قنات در منطقه آن ها خشک شده است و سطح آب زیرزمینی به ۱۵۰ متر رسیده است. در منطقه ای که محصول اصلی آن زعفران بود، این آمار درباره امکان ادامه کشت این محصول در آینده  هشدار می داد. برای کشت زعفران به آب شیرین نیاز است.  هرچقدر سطح آب های زیرزمینی کاهش پیدا کند و چاه ها عمیق تر شود، آب شورتری به دست می آید و این به معنای محدودیت در کشت زعفران، یکی از مهم ترین محصولات صادراتی در اقتصاد ایران است. در این شرایط کشاورزان چاره ای جز جایگزینی محصول دیگری با زعفران ندارند و این یعنی کاهش تولید زعفران، از نمادهای کشاورزی در اقتصاد ایران. 
*نارسایی آمارها در روایت ماجرای سیستان و بلوچستان
۵۰ سال پیش، کم آبی عامل مهاجرت جمعیت قابل توجهی از استان سیستان و بلوچستان به استان های پرآب کشور شد. موج دوم مهاجرت از این استان هم در سال های اخیر، در حال اوج گرفتن است و ناگوار اینکه اقلیم خراسان جنوبی هم دست کمی از استان سیستان و بلوچستان ندارد. حتی در جنوب کرمان هم کم آبی، آینده ای مبهم برای سکونت مردم رقم می زند.
آمارها می گوید ۷۰۰ هزار نفر در استان سیستان و بلوچستان به روش سقایی آبرسانی می شوند. ۸۱ درصد روستاهای این استان آب ندارند و تنها ۱۹ درصد مردم در حوزه دشتیاری و چابهار به آب شرب و بهداشتی دسترسی دارند.
وقتی به این استان سفر کنید، به وضوح می بینید که آمارها تنها راوی گوشه ای از واقعیت هاست و نارساتر از انتظار عمل می کند. زمانی که واقعیت های آب را در استان سیستان و بلوچستان با چشم خود می بینید، خوردن یک لیوان آب در شهر و خانه خودتان، برایتان سخت می شود. 
 در ۴۰۰ کیلومتری منطقه چابهار، مردم در روستاها از هوتک آب می گیرند. هوتک گودالی است که مردم  برای جمع کردن آب باران با دست هایشان  می کنند و اگر ابرها نبارند، هوتک ها خالی می ماند. در این شرایط مردم باید با صرف هزینه گزاف از شهرهای دیگر آب بخرند و به خانه ها بیاورند. در این روستاها که خبری از آب لوله کشی نیست، همه امید مردم به پُر شدن هوتک هاست. در همین منطقه که آب را با این روش تامین می کنند، بسیاری از روستاها خالی از سکنه است.
در ۲۵ کیلومتری چابهار، سه روستای گوران کش، عبدالرحمان و ملاگوهران هم آب مورد نیاز را از هوتک تامین می کنند. یکی از این سه روستا خالی از سکنه شده و دو روستای دیگر هم در معرض خالی شدن است. پر شدن هوتک ها شاید آب مورد نیاز مردم را تامین کند اما درد تامین آب با هوتک تنها درد بی آبی نیست.  هوتک محل غرق کودکانی است که برای آوردن آب سراغش رفته اند. حتی گاندوها به بچه هایی که برای جمع کردن آب رفته اند، حمله کرده اند و کودکان روستاهای سیستان وبلوچستان در این حمله ها مجروح و معلول شده و جان خود را از دست داده اند.
درد آب برای مردم روستاهای نزدیک چابهار عمیق تر از روایت اعداد است و دردناک تر اینکه چابهار یک منطقه اقتصادی با آینده ای درخشان است. بندر بزرگ چابهار محل واردات و صادرات انواع کالاست، اما مردم در نزدیک شهر چابهار آب برای خوردن ندارند و ساکنان چابهار از آب شیرین کن برای تهیه آب آشامیدنی استفاده می کنند.
*چه کسی مقصر است؟ کشاورز؟ دولت؟ مردم؟
چه کسی در این بین مقصر است؟ می گویند بیشترین هدررفت آب در بخش کشاورزی است. آیا باید کشاورز را مقصر دانست؟ آیا الگوی مصرف مردم در شهرها چنین باری را به ایرانیان تحمیل می کند؟ چه کسی مسئول است؟ داستان ما و بحران آب را می توان در یک چرخه تحلیل کرد. چرخه ای که همه به اندازه خود در آن سهم دارند و هیچ کس نمی تواند بگوید تشدید این بحران به من ربطی ندارد. ما در بحران کم آبی، بی آب شدن روستاها، خالی از سکنه شدن آن ها، مهاجرت روستاییان به شهرها، تغییر سبک زندگی و الگوی آن ها و تحمیل همه هزینه های این پیامدهای ناگوار به اقتصاد کشور مسئولیم.
در ماجرای آب، همه سهم دارند. در شهرهایی که هدررفت آب در آن نسبت به بخش کشاورزی در روستاها کمتر است، آیا مردم زباله هایشان را برای تولید نکردن شیرآبه و آلوده نشدن منابع آب زیرزمینی، خشک می کنند؟ آیا یک شهروندان در زمان خرید میوه به این فکر می کنند که به اندازه نیاز و مصرف بخرند تا میوه ای را دور نریزند؟ آیا آن ها می دانند یا توجه می کنند که برای تولید هر یک کیلو هندوانه، ۲۸۰ لیتر آب مصرف می شود و تولید هر کیلو پیاز ۴۰ لیتر آب می خورد  و اگر این پیاز یا هندوانه مصرف نشود و به دور انداخته شود، به معنای هدررفت آب است؟ آیا شهروندان نمی توانند میزان مصرف میوه و سبزیجات را در خانه ها برای کاهش تولید زباله مدیریت کنند؟
آیا سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان درباره سطح زیر کشت در این سرزمین به آینده خاک و آب توجه می کنند؟ دریاچه ارومیه به عنوان سندی زنده پیش چشم ما نشان می دهد کشت غیرمسئولانه چه بلایی بر سر منابع آب می آورد. ۶۸ درصد از آب این دریاچه از بین رفت و ۲.۵ میلیارد مترمکعب از آب دریاچه ارومیه را کشت سیب و چغندر از بین برد درحالی که ارزش آن به ۸ درصد از کل ارزش افزوده تولید شده در این منطقه هم نیست.
کشت برنج برای چندسال در استان های پرآبی مثل گیلان و مازندران ممنوع شده بود. این ممنوعیت درحالی بود که در ایران، در بعضی استان های خشک محصول آب بری مثل برنج کشت می شد. چرا برنج در استان های خشک و کم آب کشور کاشته می شود؟ آیا کشاورز به از بین بردن منابع آب علاقه دارد؟ کشاورز فردی است که می خواهد در زمین محصولی را بکارد و از فروش آن به درآمد برسد و زندگی اش را بگذارند. آیا سیاستگذار به این نکته که کشاورز در مناطق خشک نباید محصول آب بر بکارد، توجه دارد؟ آیا سیاستگذار برای درآمد امروز و آتی کشاورز از زمین بدون از بین بردن منابع آب، برنامه ای دارد؟
 متاسفانه در سال های گذشته، بازیگران موثر در ماجرای آب، از جمله سیاستگذاران به نقش واقعی خود عمل نکرده اند. سیاستگذاران تنها شیر فلکه را باز و بسته می کنند. گاه ممنوعیتی اعمال و گاه محدودیتی را تشدید می کنند و هیچ نگاه بلندمدتی به منابع آب ندارند. غیر از این، هیچ وحدت رویه ای در سیاست های دولت در بخش کشاورزی دیده نمی شود در این بی برنامگی ها علاجی برای بی آبی نیست. انگشت اتهام به سوی کشاورز گرفته شده است درحالیکه سیاستگذاری های غلط طی سالیان، کشت های نامناسب را به کشاورز تحمیل کرده است.
در هیاهوی اتهام زنی به دیگران، صورت مسئله گم شده است. در ایران ۸۰۰ هزار حلقه چاه داریم که از این میزان ۴۰۰ هزار حلقه غیرمجاز و براساس توصیه های غیرکارشناسی ایجاد شده است. در یک دولت، مجوزهای یک شبه برای حفر چاه صادر شده است و امروز خبری از برنامه ای برای آب نیست. بی ثباتی در اقتصاد ایران باعث شده کشاورزان بارها محصولات را معدوم کنند چراکه هیچ نقشه راهی برای کشاورزی ترسیم نشده است.
*۱۴۰۰ سخت
وضعیت آب در استان های خشک کشور  در سال ۱۴۰۰ بدتر است.  نقشه خشکسالی در سال آبی جاری  می گوید سیستان و بلوچستان از استان های در معرض خطر است. بارندگی در ایران در سال آبی که از آن حرف می زنیم، نسبت به سال گذشته ۵۰ درصد کمتر شده و این رقم در مناطقی مثل استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی به ۹۰ درصد هم می رسد. آیا برای این منطقه و درد مردم آن هیچ مرهم و برنامه ای در سیاستمداران نیست؟ مردم این استان ها تا کی باید چشم به آسمان بدوزند؟ 
رودخانه ها بیابان شدند و هنوز به تابستان نرسیدیم، روستاها در استان خوزستان آب ندارند. خشک ترین تابستان نیم قرن اخیر پیش روی ماست. اما حتی نمی بینیم که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری درباره آب و چالش های آن حرف بزنند و آن را جدی گرفته باشند.
بی آبی معضلی نیست که نخواهیم آن را ببینیم و به آن بی توجهی کنیم. آثار بی آبی در زندگی ایرانیان جاری است و دیر یا زود به خانه های ما در کلان شهرها می رسد. ما مردم شاید دستی در سیاست نداشته باشیم اما بزرگترین کار ما آگاهی بخشی از مسیر رسانه هایی است که در اختیار داریم. گام های کوچک ما برای مقابله با بی آبی و حفظ منابع آب زیرزمینی  در بلند مدت خود را نشان می دهد و برداشتن همین گام ها از هیچ کاری نکردن بهتر است. همه ما ایران را دوست داریم و نمی خواهیم خانه هایمان را ترک کنیم. خانه هایی که خود ما آن را ساختیم. برای ماندن در خانه هایی که متعلق به ماست، از بی آبی بگوییم و بنویسیم.
 
 
 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن