اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

بحران‌های اقتصاد طلاپایه

آینده نگر

 آلکساندر دل‌مار یکی از اقتصاددان‌های نئوکلاسیک آمریکایی ا‌ست که تسلطش بر اقتصاد سیاسی، تاریخ و علم سکه‌شناسی باعث شد که تاثیر بسیار زیادی بر عرصه نظری علم اقتصاد در سال‌های ابتدایی قرن بیستم بگذارد. جدای از تاثیر نظری دل‌مار بر اقتصاد، سمت‌های اجرایی او هم تاثیر زیادی داشتند که می‌توان برای نمونه به اولین رئیس اداره آمار وزارت خزانه‌داری آمریکا اشاره کرد.
جدای از ریاست اداره آمار، دل‌مار دوره‌ای هم ریاست حزبی بسیار جالب را بر عهده داشت که به شکل مفصل به آن می‌پردازیم: حزب نقره‌ای یا سیلورپارتی. این‌که چرا سیلورپارتی چنین نامی داشت مسئله‌ای است که به نقطه نظرات دل‌مار برمی‌گردد و برای آشنایی ابتدایی با این نظرات کافی‌ است بدانید که دل‌مار طی سال‌های دهه پایانی قرن نوزدهم مخالفتی سرسختانه با نقش مرکزی طلا در نظام پولی آمریکا نشان می‌داد. دل‌مار که مطالعات گسترده و اثربخشی در زمینه تاریخ پول داشت، اصرار می‌کرد که نباید طلا نقش مرکزی پول کالایی را داشته باشد و به جای آن باید نقشی پولی برای نقره هم قائل شد.
د‌ل‌مار که شدیدا به کارکرد پول بی‌پشتوانه یا همان پول فیات باور داشت، در سال ۱۸۷۷ کمیسیون پولی ایالات متحده را بر عهده گرفت. این کمیسیون که توسط کنگره در سال ۱۸۷۶ ایجاد شده بود قرار بود درباره بحران مالی ۱۸۷۳ پژوهش کند. محورهای چهارگانه‌ای که به عنوان وظیفه برای این کمیسیون تراشیده شد شامل این مسائل می‌شود: ۱) کاوش درباره تغییر ارزش نسبی طلا و نقره و تاثیر کوتاه‌مدت یا بلندمدتی که بر تجارت، بازرگانی، امور مالی و استاندارد ارزش در آمریکا و کشورهای خارجی می‌گذارد؛ ۲) بررسی سیاست ایجاد استاندارد دوگانه در آمریکا و این‌که اگر این سیاست به کار بسته شود به لحاظ قانونی چه رابطه‌ای بین سکه طلا و نقره باید باشد؛ ۳) جدال پول کاغذی و فلزی چه تاثیری بر بازار کار، صنایع و ثروت این کشور می‌گذارد؟ و ۴) درباره این‌که چگونه می‌توان پرداخت‌ها را به بهترین روش تسهیل کرد.
گرچه این کمیسیون اعلام کرد که نقش مرکزی از طلا باید گرفته شده و نقره هم دخیل شود، وضعیت طلا تا دهه ۳۰ میلادی یعنی تقریبا ۵۵ سال بعد به همان شکل سابقش باقی ماند.
جان استوارت میل درباره دل‌مار می‌گوید: «دل‌مار نویسنده‌ای فوق‌العاده است. او چیزهایی برای گفتن دارد. او از آن دسته افرادی‌ست که در آمریکا به آن احتیاج است. می‌داند چه هدفی دارد. از آن دسته افرادی است که می‌تواند اوضاع را در کشورتان، یا هر کشور دیگری رو‌به‌راه کند.»
سیلورپارتی
طی دو دهه، از سال ۱۸۹۲ تا ۱۹۱۱ حزبی سیاسی در ایالات متحده به راه افتاد که نزدیکی بسیار زیادی به آرای آلکساندر دل‌مار داشت: سیلورپارتی. این حزب مدافع سیاست پولی مبتنی بر دوفلز و مسئله نقره آزاد بود. استاندارد پولی دو فلزی یا همان بای‌متالیسم یعنی این‌که ارزش یک واحد پول به عنوان معادلی از مقدار مشخصی از دو فلز تعیین شود که این دو فلز هم عمدتا طلا و نقره هستند. این مقدار مشخص باعث می‌شد که یک نرخ ثابت مبادله بین دو فلز شکل گیرد و از این طریق بتوان آن‌ها را مبنای پول کرد. سیاست «نقره آزاد» هم یک سیاست اقتصادی کلان است که در همان سال‌های پایانی قرن نوزدهم در ایالات متحده بسیار روی کار آمد. این سیاست به دنبال این است که بتوانیم به اندازه تقاضا از روی نقره سکه ضرب کنیم، و از این طریق انحصار و وابستگی کامل نظام مالی به استاندارد طلا را از بین ببریم. این دو سیاست مکمل یک‌دیگر بودند و مخالفان آن‌ها می‌گفتند که هرچه نقره کم‌ارزش بیشتری را وارد نظام ضرب سکه کنیم، طلایی که ارزش بیشتری دارد از چرخه خارج می‌شود.
سیلورپارتی در سطح ملی هم‌جبهه حزب پوپولیست آمریکا بود و تا اندازه‌ای هم با سیلورپارتی جمهوری‌خواه هم‌مسیر بود. البته این موفقیت‌های نسبی در قرن بیستم میلادی ادامه پیدا نکرد و تا سال ۱۹۰۲ تقریبا تمام بخش‌های سیلورپارتی در نوادا هم جذب حزب دموکرات شده‌بودند. دل‌مار که ریاست شاخه ایالت نیویورک این حزب را برعهده داشت و در سال ۱۸۹۶ هم سخنرانی جذابی در شیکاگو برای این حزب انجام داد، نظرات بسیار خاصی در آن سال‌ها درباره نظام پولی آمریکا صورت‌بندی کرد که شاید بهترین نمونه‌اش در کتاب «تاریخچه نظام‌های پولی» (۱۸۹۵) آمده باشد:
«در ایالات متحده کیسه‌ای از سکه‌ها یک‌بار ذخیره یک بانک حساب می‌شود و یک بار هم ذخیره چیزی دیگر. اینکه کلاه‌برداری‌های بانک‌داری خصوصی در کشور آلمان چقدر مشابه آمریکاست را هنوز نمی‌دانیم، و در نبود این دانش بهتر است فرض کنیم که این کلاه‌برداری کل چرخه پول کاغذی را شامل می‌شود. دست کم کمیت این مسئله را می‌دانیم: «ذخیره». متاسفانه تجربه به ما نشان داده که این «ذخیره» تنها در تصورات بازیگوشانه طبقه مرفهی وجود دارد که حق ویژه چاپ پول بانکی را رسما به خود اختصاص داده‌اند.»
 
آلکساندر دل‌مار
دل‌مار در تابستان ۱۸۳۶ در شهر نیویورک و خانواده‌ای با تبار اسپانیایی به دنیا آمد. او دوره‌ای از زندگی‌اش را در بریتانیا گذارند و در علوم انسانی نظیر تاریخ، ادبیات، حقوق و اقتصاد سیاسی تحصیل کرد. سپس به آمریکا بازگشت و در دانشگاه نیویورک مهندسی عمران خواند و پس از آن به اسپانیا رفت و در مدرسه معدن‌کاری مادرید در رشته مهندسی معدن تحصیل کرد. تخصص او در مواد معدنی که شامل فلزاتی چون طلا و نقره می‌شود در کنار مهارتش در اقتصاد سیاسی او را به سمت نظرات «پول با پشتوانه نقره» کشاند. دل‌مار نهایتا در سال ۱۹۲۶ و پیش از تولد ۹۰ سالگی‌اش درگذشت.
 
عنوان: پول و تمدن
سال: ۱۸۶۷
این کتاب در قرن نوزدهم توسط دل‌مار نوشته شد، اما بازچاپ آن تا یک قرن بعد و سال ۱۹۶۹ به تعویق افتاد. عنوان فرعی این کتاب به خوبی محتوای آن را توضیح می‌دهد: تاریخچه‌ای از قوانین و نظام‌های پولی حکومت‌های گوناگون از دوران تاریکی به این سو و تاثیری که بر تمدن گذاشته‌اند. این کتاب تاریخی در حال حاضر به لحاظ میزان اهمیت فرهنگی خود اثری است که توسط بسیاری از اساتید رشته اقتصاد و تاریخ به دانشجویان پیشنهاد می‌شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن