بار سنگین بیثباتی
حسن خوشپور ،کارشناس ارشد اسبق سازمان برنامه و بودجه/آینده نگر
شاخص بورس طی ششماهه گذشته رشدی بیسابقه، بینظیر و استثنایی را تجربه کرده است، بهگونهای که در تلقی جامعه فعلی، خریدوفروش سهام و سهامداری نه به نوعی سرمایهگذاری برای کسب سود، بلکه به ابزاری برای حفظ ارزش پول و ثروت نقدی مردم تبدیلشده است. تعداد سهامداران بورسی بهشدت افزایش یافته و از کمتر از سه میلیون در چند سال قبل به بیش از یازده میلیون نفر رسیده است و از این مهمتر کیفیت سهامداران جدید است که ناآشنایی با بازار سهام و ادبیات سهامداری و صرفه و صلاح خود، مشخصه و وجه مشترک آنهاست. مردم برای اینکه از صدمات سنگین افزایش شدید سطح عمومی قیمتها در کشور مصون بمانند نه با هدف سرمایهگذاری به بازار سهام روی آوردهاند.
شاخص کل بازار از رقم حدود ۴۰۰هزار واحد در ماههای پایانی سال ۱۳۹۸ به رقم یک میلیون و ۷۰۰ هزار واحد در نیمه تیرماه ۱۳۹۹ رسیده است، درحالیکه مجموعه کسبوکار، تولید و فعالیتهای اقتصادی کشور در حالت رکود قرار دارد. شاخص مهم نسبت متوسط قیمت سهام به درآمدهای حاصل از آن از رقم حدود ۷ برابر در چند ماه گذشته به رقم نزدیک به ۴۰ برابر در حال حاضر رسیده است و این به معنای کاهش سودآوری سهام است و همزمان تقاضا برای خرید سهام در بازار بهشدت افزایشیافته است.
سرمایهگذاری در بازار سهام اگر در شرایط مناسب اقتصادی، مالی و تجاری باشد برای اقتصاد کلان و ساختار تأمین مالی یک نقطه قوت محسوب میشود و در این شرایط بنگاههای اقتصادی برای تأمین مالی اجرای پروژههای خود از بازار سهام وجوه موردنیاز را تأمین میکنند ولی شرایط امروز اقتصاد کلان کشور و تأمین منابع مالی موردنیاز تفاوت ماهوی با وضعیت متعارف دارد. در شرایط حاضر، دولت هزینههای خود را از مردم دریافت میکند و ابزارهای مختلف سرمایهگذاری صرفاً ابزارهایی در اختیار دولت هستند که فرایند انتقال منابع مالی از مردم به برنامههای دولت را تنظیم میکنند. حتی در این وضعیت نیز وجوه جمعآوریشده از مردم در جهت خلق ارزش جدید (توسعه) مصرف نمیشود بلکه وجوه بهنوعی از بخشی از جامعه اخذ و مخارج بخش دیگر جامعه تأمین میشود.
اگر در شرایط فعلی دولت اقداماتی را که برای حفظ و افزایش رونق صوری و مبهم بورس انجام میدهد، متوقف کند، افزایش نقدینگی که هر روز ارقام قبل توجهی است و افزایش سطح عمومی قیمتها نتیجه محتوم آن است به سمت دیگر ابزارهای حفظ ارزش پول جامعه (و نه ابزارهای سرمایهگذاری) هدایت میشود. طلا، ارز و مسکن شاید ابتداییترین و سهلترین ایستگاههای انتقال حجم عظیم نقدینگی است که در صورت افزایش قیمت پیامدهای حتی امنیتی برای کشور به وجود میآورد.
قیمت طلا در بازارهای داخلی بهگونهای متأثر از قیمتهای جهانی طلا هم هست و در صورت کاهش ارزش آن در بازارهای داخلی سرمایهگذاری در طلا بهطور کامل با شکست مواجه نمیشود. همچنین ارزش ارز (پولهای خارجی) ممکن است کاهش یابد ولی تغییرات قیمت آن بهگونهای نخواهد بود که تمام سرمایهگذاری انجامشده در ارز، از بین برود. آنچه در بازار مسکن احتمال وقوع آن وجود دارد شکلگیری رکود در بازار مسکن است که متأثر از نوسانات دورههای زمانی رونق و رکود است و سرمایهگذار بهطور کامل از ارزشهای خریداریشده محروم نمیشود. ولی سهم در بازار سهام هیچیک از خصیصههای ابزارهای مذکور را ندارد. اگر سهامی ارزش بنیادی نداشته باشد با کاهش قیمت، بهطور کامل بیارزش خواهد شد. در بورس نسبت متوسط قیمت سهام به درآمد حاصل از آن که تا چندی پیش کمتر از اعداد هفت یا هشت بوده است، در حال حاضر به عدد پنجاه نزدیک شده است. تناقض موجود در کارکرد بازار سهام و سرمایهگذاران و عملکرد اقتصاد کلان، در آینده آثار اجتماعی و فرهنگی عمدهای در جامعه در سطح خرد (خانوار) و سطح کلان (جامعه) دارد. پیامد اجتماعی شرایط فعلی بورس را در دو سطح کلان (جمعیت وسیع حضوریافته در بازار طی ششماهه اخیر) و خرد (خانوارهای سهامداران) باید موردبررسی قرار داد.
پیامد شرایط فعلی بورس بر گروههای وسیع جمعیتی
تا قبل از این سرمایهگذاران در بازار سهام اقشار خاص جمعیتی بودهاند که اکثریت آنان از تخصص لازم هم برخوردار بودهاند. معاملات در بازار هم سنجیده و درنتیجه انجام مطالعه با توجه به هدف سرمایهگذار صورت میگرفت. معامله در بازار سهام هم نیازمند تخصص و هم نیازمند وجود راهبرد و هدف مشخص است.
در ادبیات اقتصادی کم و کیف میل به پسانداز مشخصکننده قابلیت سرمایهگذاری جامعه است و در حالت تعادل، وجوه پسانداز کل با میزان سرمایهگذاری برابر است و در حالت کمبود از سایر منابع تأمین مالی میشود. بنابراین بهطور طبیعی وجوهی که به بازار سهام وارد میشود از محل پساندازهاست که باید سرمایهگذاری شود. در حال حاضر افزایش معاملات سهام از محل پساندازها نیست و اثری هم بر توسعه و سرمایهگذاری ندارد. در حال حاضر بازار سهام تبیینکننده وضع اقتصاد جامعه نیست و هیچ ارتباطی هم با فضای کسبوکار ندارد، ازاینرو نهتنها از هیچ استحکامی برخوردار نیست، بلکه اصطلاحاً بخش عمدهای از آن حباب است که اگر این حباب از بین برود بسیاری از منابع واردشده سرمایهگذاران فعلی از بین میرود.
پیامد شرایط بازار سهام بر خانوارها
افزایش سطح عمومی قیمتها بودجه خانوار را تحت تأثیر منفی قرار میدهد. پدیدهای که دهههاست در ایران ادامه دارد. خانوارهای ایرانی از محل درآمدهای خود مصرف جاری را تأمین میکنند و در صورت امکان به پسانداز هم اقدام میکنند. خصوصاً در ده سال گذشته به دلایل مختلف توزیع درآمد و ثروت در ایران بیشازپیش غیرعادلانه شده است و طبقه متوسط شهری که عامل توسعه جامعه محسوب میشود در حال فروپاشی قرار داشته و از بین رفتهاند.
بودجه خانوار به دلیل افزایش سطح عمومی قیمتها از یک سو و عدم افزایش درآمد متناسب با افزایش قیمتها از سوی دیگر محدودتر از گذشته شده است. عموم خانوارهای ایرانی تلاش میکنند تا بتوانند مخارج جاری خود را تأمین کنند.
طی ماههای اخیر سیستم بانکی نتوانسته است از ارزش ثروت مردم بهطور واقعی محافظت کند و بسیاری از سپردهگذاران وجوه خود را از بانک خارج کرده و در بورس سرمایهگذاری کردهاند، فقط با هدف حفظ ارزش پول و ثروت.
حتی اگر بازدهی بازار مسکن و یا ارز و یا اتومبیل و یا حتی طلا بیش از سهام باشد به دلیل نیاز به منابع زیاد امکان سرمایهگذاری برای خانوارهای ایرانی با سطح درآمد پایین و متوسط وجود ندارد. خصلت بازار سهام این است که با ارقام کوچک هم سرمایهگذاری در آن امکانپذیر است. ازاینرو خانوارهای ایرانی برای حفظ ارزش پول و ثروت خود و نگران از آینده مبهم وضعیت اقتصادی، بدون مطالعه و تخصص به بازار سهام روی آوردهاند و افزایش قیمتها در بورس که تنها به دلیل افزایش شدید نقدینگی است که به آن وارد میشود و بهطور واقعی ارزشی هم در آن نیست، انگیزه و عطش اختصاص هرچه بیشتر وجوه را در آنها افزایش میدهد.
بدون تردید این وضعیت قابلتداوم نیست. نسبتهای قیمت سهام به بازدهی آنها این پیشبینی را تأیید میکند. در آینده سهام شرکتهایی که بدون پشتوانه بنیادی رشد کردهاند نمیتوانند بازدهی مناسبی ارائه کنند بنابراین صفهای خریدار فعلی تبدیل به صفهای فروشی خواهند شد که برای آنها تقاضای خرید بهراحتی وجود نخواهد داشت و این وضعیت ابتدای فروپاشی اقتصادی خانوار و از بین رفتن امید و انگیزه آنان خواهد شد.
صاحبنظران همواره تأکید بر اختصاص بخشی از منابع برای سرمایهگذاری در زمینههای دارای ریسک دارند ولی در حال حاضر بسیاری از مردم تمام منابع خود را وارد بورس کردهاند و این خطر وجود دارد که با ترکیدن حباب بورس سرنوشت آنها و زندگی خانوادگیشان در معرض تهدید فروپاشی قرار گیرد.
معاملات بازار سهام و فعالیت بورس بخش عمدهای از مردم و خانوارهای آنان را به نوعی بازی وارد کرده است که عاقبت آن مبهم و دارای خطر است.