اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

اکوسیستم استارتاپی را بازسازی کنیم

امید هاشمی

اگر از سرگذشت چند هزارساله تاریخ کارآفرینی در جهان بگذریم و به ادبیات علمی آن اکتفا کنیم، از زمانی که کانتیلون در سال ۱۷۳۰ مفهوم کارآفرینی را تعریف کرد، تا تکامل این مفهوم در سه قرن گذشته توسط دانشمندانی مثل شومپیتر، استیونسن، وسپر و باریگر، به طور دائم به عمق و عرض این مفهوم اضافه شده است. رشد اقتصادهای بزرگ، بازارهای رقابتی جهانی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی، همه و همه باعث شد برخی از اندیشمندان، اواخر قرن بیستم به بعد را عصر کارآفرینی بنامند.
برخی از صاحبنظران سال ۱۹۷۸ میلادی را سال  تولد عصر کارآفرینی می دانند و برخی پیشتر یا پس تر از آن سال را به عنوان زمان آغاز این عصر در نظر می گیرند. واژه استارتاپ هم اولین بار به عنوان شرکت استارتاپی، در بسیاری از مطالعات علمی دهه ۸۰ میلادی مطرح شده است، هرچند در بسیاری از مراجع، تولد این واژه را به اوایل دهه ۲۰۰۰  نسبت می دهند.
بنابراین مفهوم کسب و کار استارتاپی با تمام ابعادش عمری بیش از ۴۰ سال در جهان دارد، هرچند تاریخ مفاهیم عملیاتی آن شاید به دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی هم برسد. این مفهوم با سال ها فراز و نشیب در این دهه ها، چالش های سیاست گذاران و حکمرانان و مجموعه های بزرگ اقتصادی و تمام ذی نفعان درگیر در آن، به یک نظم و ساز وکاری رسیده که به آن اکوسیستم استارتاپی می گویند.
با مطالعه اکوسیستم های استارتاپی، دو ویژگی بارز را در آن می بینیم. نخست، راهبردهای رشد و توسعه اکوسیستم و جذب هر قشر و ذی نفعی در این فضا و دوم همکاری گاها بیش از اندازه بازیگران اکوسیستم.
در ایران، تعدادی نمونه عملیاتی و انگشت شمار از کسب و کارهای استارتاپی در دهه ۸۰ و حتی ۷۰ شمسی را می توان برشمرد که امروز به کسب و کارهای بزرگی تبدیل شده اند، اما داستان ورود این مفهوم به کشور به سال ۱۳۹۰ بر می گردد. یعنی سابقه این کسب و کارها در جهان به ۴۰ سال می رسد و در ایران دست کم به هشت سال.
این مقدمه و ۴۰ سال و هشت سال را از این منظر عرض کردم که وقتی اکوسیستم های پیشروی استارتاپی بعد از ۴۰ سال فعالیت به یک نتایج و ساز و کار و ویژگی ها می رسند، به نظر می رسد بهتر است ما با دقت بیشتری آنها را بررسی کنیم. شاید بهتر است بگوییم در مقایسه با اکوسیستم های پیشروتر، در کشور ما اکوسیستمی شکل نگرفته است، یا اینکه درست شکل نگرفته است. حتی در این اکوسیستم نه چندان کامل، در بیشتر مواقع راه بر جاماندگان و تازه واردان بسته است و مشاهده می کنیم اختلافات جالبی بین تعدادی از فعالان مطرح در این فضا به وقوع می پیوندد. به نظر می رسد این اختلاف ها در وهله اول جلوی رشد اکوسیستم را می گیرد و در وهله دوم باعث دلسردی سایر فعالان شده  و نابودی اکوسیستم را به همراه دارد. به نظر می رسد بهتر است سال ۹۹ را به همکاری و تعامل مناسب بین بازیگران اکوسیستم اختصاص دهیم و از تمام بازیگران بخواهیم فعالانه مشارکت کنند، نه اینکه راه را بر تازه واردان به بهانه اینکه تازه آمده اند ببندیم و یا برخی از افراد را به دلیل جوان بودن و تازه کار بودن کنار بگذاریم.
نکته دیگر اینکه جذابیت های ظاهری اکوسیستم استارتاپی هر فردی را مجذوب خود می کند. پوشش های شاد و غیر اداری بچه های استارتاپی تا فضای صمیمی، پر شور وهیجان و امید در  آن ها و معروف شدن بسیاری از فعالان اکوسیستم استارتاپی به واسطه برندسازی های شخصی و موفق، باعث شده  تا در نهایت افراد فعال در اکوسیستم استارتاپی کم کم به عنوان یک طبقه اجتماعی جدید، فارغ از بحث های اقتصادی مطرح شوند. یعنی اینگونه برداشت می شود که کسی که استارتاپی است، متواضع، و پرشور و پرکار و متخصص و دغدغه مند است. این یک طبقه جدید اجتماعی است که مدت ها بود فقدانش احساس می شد و به طور تقریبی هیچ قشری نبود که این ویژگی ها را یکجا داشته باشد.
این طبقه اجتماعی مابین جوانان و افراد علاقه مند هم محبوبیت بالایی پیدا کرده است، و فارغ از کسب و کار و ارزش واقعی ارائه شده توسط آنان به جامعه، به عنوان یک طبقه اجتماعی خاص مورد توجه قرار گرفته اند، جملاتی مثل: استارتاپیه، اکوسیستمیه، کارآفرینه، سرمایه گذار فرشته‎ست و …  به خودی خود عیبی ندارد اما بحث آنجایی مطرح می شود که این مسئله به یک ژست تبدیل می شود و همه می خواهند به این نقطه برسند نه آنچه  واقعیت ماجراست.
به ویژه جاماندگان از اکوسیستم، مثل مسئولان و مدیران دولتی، شهرداری ها، فعالان بخش خصوصی، بانک ها و … همه تلاش می کنند در کنار این اکوسیستم، خود را در این طبقه جدید اجتماعی جای دهند و به جای کمک به رشد و بزرگتر شدن اکوسیستم بدون کمک خاصی، اعتباری از اکوسیستم استارتاپی را از آن خود کنند.
بسیاری از نهادهای دولتی، بنگاه های بخش خصوصی، مشاوران و متخصصان کسب و کار در شکل گیری و رشد سریع اکوسیستم استارتاپی کشور جامانده اند، تعدادی از آنان به دلیل مسئله اول نمی توانند وارد اکوسیستم شوند و تعدادی هم به دلیل مسئله دوم صرفا به ژست اکوسیستم بسنده می کنند و کمک خاصی به اکوسیستم نمی کنند. به نظر می رسد اگر ما در سال آینده بر این دو نکته تمرکز کنیم که  بدون حس مالکیت و حق آب و گلی بر اکوسیستم، سراغ همه بازیگران عرصه اقتصادی و کسب و کار برویم و از آنان  دعوت کنیم تا به این اکوسیستم بپیوندند، رخدادهای خوبی در اکوسیستم روی می دهد، از جمله اینکه  تجربه های گران قیمت وارد این اکوسیستم می شود و مشکل بازار و سرمایه هم حل خواهد شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن