اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی

انتخابات، اقتصاد، سیاست

مصطفی ایزدی، تحلیل گر اقتصادی/آینده نگر

گزینش رئیس‌جمهور هر کشور توسط مردم در جای‌جای دنیا یک پدیده و پروژه سیاسی است. در ایران عصر جمهوری اسلامی هم ۱۲ مرتبه این پدیده خودش را نشان داده، که گفتن درباره زوایای گوناگون آن، کتاب یا کتاب‌های مستقل می‌طلبد. البته هر انتخاباتی که در آن مقامات اجرایی یا قانون‌گذاری و حتی انتخاباتی مثل گزینش اعضای شورا‏های ‏شهر و و روستا برگزار شود، حرکتی سیاسی است، اما در این نوشته سعی بر آن است که صرفا به انتخاب رئیس‌جمهور، آن هم درباره شعارهای اقتصادی که سرمی‏‏‏ دهند و یا به نگاه نامزدهای این دوره که جنبه ‏های ‏اقتصادی جامعه را برجسته کرده‌اند، اشاراتی بشود.
جامعه ایران پس از رخداد عظیمی که در زمستان ۵۷ رقم زد و با توجه به شعارهای جذابی که رهبران آن می‌دادند، به تکاپو افتاد که زندگی‏ای سرشار از معنویت و رفاه و سلامت رفتار را برای خود سامان دهد و خود را در جهان معاصر به عنوان جامعه‏ای نمونه و درخور ستایش نشان دهد، اما به دلایلی که جای طرح آن در این نوشته نیست، آرمان این جامعه و این ملت به یک آرزوی دست‏ نایافتنی تبدیل شد که خیلی‏ ها هنگام رهسپاری به دیار عدم همراه خود بردند و باقی‏مانده نسل آرمان‏خواه اولیه هم در فراغش می‏‏‏ سوزند و در برابر نسل نو، سر به زیر دارند. در طول بیش از چهل سالی که چند نسل آرزو به دل مانده پشت سر گذاشته‌اند، هر چهار سال یک بار، کسانی چند به عنوان نامزد ریاست جمهوری با شعارهایی گزاف اما احساس‏ برانگیز، مردم را فرامی ‏‏‏خوانند و آرمان و آرزوهای آغازین را به یادشان می‌آورند تا آرای آنان را به خود جلب کنند و بر صندلی لذت‏بخش ریاست قوه مجریه تکیه بزنند.
در انتخاباتی که پیش رو داریم و در خردادماه برگزار می‌شود، به دلیل شرایط موجود، بخش زیادی از شعارهای نامزدها جنبه اقتصادی دارد که ترفندی زیبا و دلچسب و نیز مهم‏ترین شعار برای جلب نظر و آرای  مردم است. چرا در این دوره چنین شعارهایی را عاشقان رسیدن به کرسی ریاست جمهوری سرمی ‏‏‏دهند؟
می‏دانیم که شانزده سال پیش فردی در این کشور با شعارهای فریب‏ آلود و پوپولیستی به اتاق ریاست جمهوری راه یافت که مهم‏ترین شعار اقتصادی‏اش این بود که پول نفت را بر سر سفره مردم می‏‏‏آورد! البته او یک سری شعارهای غیراقتصادی بی‏اساس دیگری هم می‏‏‏داد که نه‏تنها مردم عادی جامعه که بعضی از بلندپایگان مذهبی موثر درجامعه را نیز فریب داد، به گونه‌ای که این خواص می‌پنداشتند موهبتی از ملکوت رسیده تا زمین و زمان را به سامان آورد و ملک و ملت را یکسره به اوج معنویت و اقتدار و ثروت برساند، اما افسوس که کشوری با درآمد نفتی سرشار را به روزی رساند که برای روسای دولت‏های ‏بعد از خودش جز گرفتاری و برای مردم ایران جز بدبختی و برای هواداران خودش جز سرافکندگی باقی نگذاشت و این نبود غیر از این‏که حامیان بلندمقام آن رئیس‌جمهور متوهم، به دلسوزی افراد باتجربه و سخنان درست کسانی که او را می‏‏‏شناختند اعتنا نمی کردند و هر نوع مخالفت با ادعاهای مبهم و رفتارهای مشکوک و برنامه های ‏مسئله ‏دار او را سیاسی یا غرض ‏ورزی می ‏‏‏پنداشتند و منتقدان و مخالفانش را به سکوت وامی‏‏‏ داشتند.
تا این‏که دولت دهم به پایان نرسیده تشت رسوایی او بر زمین افتاد و دوره‏اش که مقداری هم خون‏آلود شده بود به سر آمد. بعد از آن نوبت به دولت‌های یازدهم و دوازدهم رسید که در مقدمه برگزاری انتخابات این دو دوره، نامزدهای حدودا ده‌گانه ریاست جمهوری شعارهای خود را بر بهبود وضع اقتصادی مردم تنظیم کردند. یکی از آن‏ها که بهتر می ‏‏‏توانست در شعارهایش بین شرایط اقتصادی کشور و عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی رابطه برقرار کند و وعده مذاکره و خروج ایران از انزوا را می‌داد، پیروز رقابت ‏ها شد و با این وعده که می‏‏‏تواند با تدبیر، امید را به جامعه برگرداند، رهسپار خیابان پاستور شد تا دولتی معتدل را تشکیل دهد و به روال اعتدال با چاشنی اصلاحات‏، ‏‏دندان لق مذاکره با مخالفان هسته‏ ای شدن ایران را از بن برکند و با یک توافق جامع با غربی‏ ها و شرقی‏ های ‏قدرتمند، کشوری گل و بلبل بسازد.
رئیس دولت یازدهم، برخلاف سلف خود که با نیروهای کم ‏تجربه و کارنابلد کابینه خود را چیده بود، با لشکری از وزرای باتجربه دولت‏ های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و چند نفر از همفکران اصول‏گرا و تازه معتدل ‏شده خود، دولت را شکل داد و با وزیر امور خارجه‏ ای کارکشته، ماراتن مذاکره معهود را با همراه کردن صاحب ایده نرمش قهرمانانه، آغاز نمود و پس از چندین ماه پراضطراب و علی‏رغم مخالفت شدید و مشترک اسرائیل و اصولگرایان تندرو داخلی، به توافق جامع مشترک که به «برجام» شهرت یافت، بین ایران و آلمان و چهار کشور قدرتمند عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد یا همان ۱+۵ رسیدند.  با این توافق ایران از انزوای خودساخته رها شد و در و دروازه کشور برای تجارت بین‏ المللی و سرمایه‏ گذاری خارجی در ایران باز شد. این رویداد که تحقق مهم‏ترین وعده رئیس جدید بود، کمی تا قسمتی آسمان امید را در کشورمان آفتابی کرد، اما افسوس و صد افسوس که رخدادهای دیگری دست به دست هم داد و ابری سیاه از سمت غرب و با همراهی همان تندرو‏های ‏داخلی به اضافه سوءتدبیرهای دولت دوازدهم که چگالی اصول‏گرایی ‏اش به طور چشمگیر افزایش یافت، کل آسمان زندگی مردم ترازمند به پایین را تیره وتار کرد. در این یک سال و اندی هم که مصیبت بیماری سخت کرونا بر دولت و ملت بار شد، وخامت اوضاع برای اکثر مردم نیازمند و ترازمند و حتی برای بخشی از گروه فرازمند، خود را نشان داد تا به امروز که همچنان مصیبت بر مصیبت افزوده می ‏‏‏شود.
*****
این مطالب بدیهی را ننوشتم که انشایی تکراری باشد برای دمیدن روحیه یأس و ناامیدی در ذهن و دل کسانی که آن را می‏‏‏خوانند، بلکه می‏‏‏خواهم به پاسخ این پرسش برسم که چرا کاندیدا‏های ‏احتمالی ریاست جمهوری دوره سیزدهم برای انتخابات اواخر خردادماه ۱۴۰۰ شعارهایی را سرمی ‏‏‏دهند که بیشتر جنبه اقتصادی دارد و به امور سیاسی کمتر توجه می‏‏‏ شود؟ آیا این گونه شعارها در عمل نتیجه‏ای هم دارد یا با موانعی روبه ‏رو می‌شود؟
اگرچه شور انتخابات از میان مردم رخت بربسته و رسانه ملی هرچه می‏‏‏خواهد تحرکی سیاسی برای توجه مردم را به انتخابات دو ماه دیگر جلب کند، نمی‏تواند – گرچه صدا و سیما در اکثر سیاست‏های ‏خود ناموفق است – اما کسانی از جنس ساده ‏لوح که باور دارند برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری آرای لازم را دارند، به طور مرتب دم از بهبود وضع معیشت مردم و افزایش تولید و حل مشکل مسکن و رونق کسب و کار در کشورمان می‏‏‏زنند و کمتر به شعارهای سیاسی متوسل می‏‏‏شوند. حتی برخی سخن از افزایش یارانه ‏های ‏نقدی بر زبان می رانند و مدعی اند که ارزانی را با خود می آورند و تکرار این قصه های ‏غصه آور پرسابقه که گوش ‏ها مملو از آن‏هاست.
واقعیت این است که آحاد جامعه ایران در شرایط فعلی دغدغه مند بسیاری از نیازهای زندگی‏شان هستند. اگر موضوع  ویروس بدرفتار و زشت‏سیرت کرونا و ناامنی ذهنی و واقعی ناشی از آن را کنار بگذاریم، گرفتاری‏های ‏اقتصادی عام جامعه، به ویژه عدم قدرت خرید مایحتاج اولیه زندگی، سخت دامنگیر بخش وسیعی از ملت ایران شده است. در میان مردمی که به نان شب محتاج‏اند و پایه‏های ‏سرپناهی که در آن زندگی می‏‏‏کنند لرزان است و حتی خیلی هاشان برای درمان و تحصیل فرزندان خود مانده اند و از طرفی مددجویان کمیته امداد امام و بهزیستی و خیریه های ‏مردم ‏نهاد فراوان دیگر، روز به روز افزایش می یابند، چه جای طرح مسائل سیاسی است؟ نسل ما یک‏پارچه در سیاست بود و تا یک دهه پیش، شب را بدون رسانه و تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی ایران و جهان، سر بر بالش نمی گذاشت، اما امروزه برنامه های ‏سیاسی رسانه ملی چقدر مورد توجه است و روزنامه‏ها چه تیراژی دارند؟ اگر جوانان و شاید هم میانسالان را به حرف بیاوریم و از آن‏ها بخواهیم که از سیاست بگویند، خواهند گفت که دو گروه قدرتمند، ایران را اداره می‏‏‏کنند که همیشه با هم دعوا دارند. و آن‏هایی هم که دعوا ندارند به سوءاستفاده از قدرت برای پر کردن جیب‏های ‏خود روز می گذرانند و یا به مچ‏گیری های ‏سلیقه ای و سیاسی مشغول‏اند!
 به نظر شما اگر داوطلبان مقام ریاست جمهوری بخواهند آرای جوانان و میانسالان را جذب کنند، با شعارهای سیاسی بیشتر می توانند یا با شعارهای امیدآفرین اقتصادی؟ جواب بنده و شما روشن است: جوانی که تحصیل‏کرده و بیکار است‏، ‏‏جوانی که هیچ امکانی برای تشکیل خانواده ندارد، جوانی که صبح به امید بهبود شرایط زندگی‏اش از خانه بیرون می‏‏‏آید و عصر سربه‏زیر و با شرمندگی تمام به خانه بازمی‏‏‏گردد تا دوباره بر سر سفره خالی پدر و مادرش بنشیند، چه دغدغه‏ای برای آزادی دارد و آینده خودش را در چه صحنه‏ای تصویر می‏‏‏کند؟ این واقعیت‏های ‏موجود که شاید بعضی‏ها هم قبول نداشته باشند، باعث رونق شعارهای اقتصادی برای یک پدیده سیاسی است. البته این گونه رفتارها و شعارها تنها در کشور ما بروز و ظهور ندارد، بلکه در بسیاری از کشورها، خصوصا کشورهای پیشرفته هم، چنین رفتارهای معمول در انتخابات، بروز و ظهور دارد، منتها در بسیاری از کشورها رقابت بین احزاب و سیاست های  ‏متعدد آن هاست.
 به نظر می ‏‏‏رسد که چون انتخابات، یک کنش فراگیر سیاسی است و معلوم نیست در انتها ره به کجا می‏‏‏برد، جوانان که موتور محرکه انتخابات ریاست جمهوری در گذشته‏، ‏‏به ویژه در سال‏های ‏۷۶ و ۸۸ بوده‏اند، از این کنش سیاسی فاصله گرفته اند و نمی‏ خواهند با پدیده‏ای که معلوم نیست چقدر به سرنوشت آنان بستگی دارد، همراهی کنند. البته این را هم از نظر دور نمی ‏داریم که امکان دارد در دو ماه باقی‏مانده دو جریان قوی سیاسی، با رقابتی سهمگین به صحنه بیایند و در یک فضای دوقطبی، آتشی برای گرم کردن فضای انتخاباتی برافروزند و تکانی به مردم بی‏تفاوت یا قهرکرده از سیاست بدهند و آحاد جامعه را متوجه روزهایی کنند که پنداشته می ‏‏‏شود انتخابات، سرنوشت‏ های ‏مردم کوچه و بازار را تغییر می ‏‏‏دهد. در اظهار نظر بسیاری از سیاسیون منتقد مدیریت فعلی و نیز بعضی از فعالان اجتماعی می‏‏‏بینیم که آنان نیز هرگز چنان آینده‏ای را برای نتیجه انتخابات نمی‏بینند و از توجهشان به رفتار‏های ‏همچنان تنگ‏نظرانه شورای نگهبان، به این نتیجه می‏‏‏رسند که امید در این عرصه، گم‏شده خیلی‏ هاست. صاحب این قلم نیز می‏‏‏پندارد آش همان است و کاسه همان، خصوصا وقتی که عَلَم حضور در موضع کاندیداتوری، و نیز گردانندگان صحنه ‏ها و امور میدانی انتخابات، در دستان رقیب‏ ناپذیر درجه‏ داران  ستاره بر دوش است.
نکته آخر این‏که آیا این شعارها در جریان عملیاتی کردن توسط پیروز انتخابات، با موانعی هم روبه‏رو می‏‏‏شود یا نه و اصولا این گونه شعار دادن نتیجه‏ای هم دارد یا نه؟ فکر می‏‏‏کنم تجربه چهل سال شعار انتخاباتی دادن و خیز برداشتن برای عمل کردن و در اکثر موارد به نتیجه نرسیدن، به ما می‏‏‏فهماند که دولتمردان فعال و نیمه ‏فعال همیشه با موانعی نفس‏گیر برخورد کرده اند. مجموعه ای منتقد و ایضا مخالف، اما پرتوقع با عنوان نانوشته دولت پنهان، پیوسته در دولت های ‏هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و حسن روحانی، به بهانه دفاع از ارزش ها یا ضرورت استقلال از غرب و یا لزوم مخدوش نکردن روابط با بعضی از کشورهای به ظاهر دوست یا سازمان‏ها و گروه های ‏فعال در همبستگی‏، ‏‏یا وابستگی به جمهوری اسلامی، در مقابل با حرکت دولت‏های ‏ذکرشده مانع تراشی می کرده و می کنند، در صورتی که هیچ‏یک از این دولتمردان با سیاست های ‏کلی نظام اسلامی که رهبری انقلاب آن را تشریح می کند، مخالفتی نداشته ‏اند. بنابرین مانع تراشی ‏ها، یا برای تخریب و به شکست کشاندن رقیب است یا دارای ماموریت خاص برای جلوگیری از پیشرفت کشور و یا کینه ورزی های  ‏ناشی از شکست سیاسی در مقابل دولت مستقر بوده است. پس همیشه موانعی بر سر اجرای شعارهای اجراشدنی داوطلبان ریاست جمهوری وجود داشته و خواهد داشت. البته بعضی از شعارهایی که هنگام تبلیغات انتخاباتی از طرف نامزد‏ها و هواداران آن‏ها مطرح می ‏‏‏شود یا بیرون از اختیارات ریاست جمهوری است یا به دلایلی چند یک رئیس‌جمهور به تنهایی قادر نیست که آن‏ها را عملیاتی کند، لذا خود گزافه گویی هاهم از موانع رسیدن به اهداف کاندیدا‏ها است.
 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن