
خداحافظی با تاریخ
آینده نگر
فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی برجسته آمریکایی است که بابت نظریه «پایان تاریخ» خود طی سه دهه اخیر یکی از شناخته شدهترین مدافعان لیبرال دموکراسی و سرمایهداری بودهاست. این چهره در ایران هم بسیار شناخته شده است و بد نیست به صورت خلاصه کلیت نظر او را پیرامون «کشمکشهای تاریخی و پایان تاریخ» بیشتر بدانیم.
فوکویاما با نوشتن «پایان تاریخ و واپسین انسان» به شهرتی جهانی رسید. او در این نوشته ادعا میکند که پیشرفت تاریخ بشریت به مثابه تقابل ایدئولوژیهای مختلف به پایان رسیدهاست و پس از خاتمه جنگ سرد و سقوط دیوار برلین، لیبرال دموکراسی فاتح این کشمکش عظیم تاریخی بودهاست. این کتاب به نوعی نظر مختصرتری که او در یک مقاله بسیار عادی با عنوان «پایان تاریخ؟» (۱۹۸۹) ارائه کردهبود را گسترش میداد. فوکویاما در آن کتاب پیروزی لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی را قریبالوقوع میدانست.
طی سالهای اخیر فوکویاما به یکی از اهداف بسیار جذاب برای حمله یا حتی تمسخر افراد مختلف تبدیل شدهاست. ۱۱ سپتامبر، بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و حتی ظهور پدیدهای چون ترامپ همگی میتوانستند دلایلی باشند که میتوانند نظریه او را به چالش بکشند، اما خود او چنین تصوری نداشت. از نگاه فوکویاما، این سردرگمی حاصل بدخوانی (یا نخواندن) آخرین فصلهای کتاب سال ۱۹۹۲ او با عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان» است. آنجا بود که دغدغهاش دربارۀ توانایی لیبرالدموکراسیها و اقتصادهای بازار در ارضای میل انسان به بازشناسی را مطرح کرد. لیبرالدموکراسی میتواند صلح و رونق به ارمغان بیاورد، اما اگر صلح و رونق کافی نباشد چه؟ همین پرسش سوژهای بود که فوکویاما در یکی از آخرین کتابهای خود تحت عنوان «هویت» به آن پرداختهاست.
نظم خیلی نوین
البته مسائلی نظیر حملات ۱۱ سپتامبر یا بیماری کرونا و چیزهایی از این قبیل چالشهایی جدی برای نظمی ایجاد کردهاند که از سوی فوکویاما نظم پیروز نامیده شدهاست. اخیرا او در مقالهای در نشریه فارین افرز که اتفاقا در ایران هم بازخورد زیادی داشت به تاثیر ویروس کرونا بر نظم جهانی اشاره کردهاست.
از نظر فوکویاما عوامل موثر در یک واکنش موفق به همهگیری ویروس کرونا عبارتند از ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته، دولتهایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همهگیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارتها را به حداقل برساند. اما کشورهایی با دولتهای ناکارآمد، جوامع چند قطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.
البته این نکته را باید ذکر کرد که این مقاله در ماههای ابتدایی شیوع کرونا توسط او نوشته شدهاست و به همین دلیل از نظر او مردم علاقهای ندارند که ویروس کرونا را مانند ابولا جدی بگیرند. ابولا کشندهتر بود و بسیاری از مبتلایان حتی قبل از انتقال بیماری میمردند. کووید ۱۹ برعکس ابولا عمل میکند. فوکویاما پیشبینی کردهبود که به همین دلیل شیوع کرونا شدیدتر از ابولا خواهد بود.
از نظر فوکویاما یک بحران طولانیتر یعنی آسیبهای اقتصادی بیشتر. برای چندین دهه در ایالات متحده، سطح تمرکز در بازار رو به فزونی بود. کووید-۱۹ این تمرکز را بیشتر و بیشتر کرد. تنها شرکتهای بزرگ میتوانند از این بحران جان سالم به در ببرند. سطح تعاملات اجتماعی هر روز اهمیت بیشتری پیدا میکند و غولهای فناوری، بزرگ و بزرگتر میشوند. پیامدهای سیاسی ناگوارتر خواهند بود چراکه یک بیماری همهگیر طولانی به از دست رفتن مشاغل، رکود بلندمدت و کسری بودجه غیرقابل اجتناب منجر خواهد شد.
فوکویاما این مسئله را تاثیرگذار در جابجایی قدرت جهانی هم میداند و در اینباره میگوید: «توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد، چراکه آسیای شرقی بهتر از اروپا و ایالات متحده توانست در مدیریت این بحران موفق باشد. با وجود اینکه سرچشمه بیماری از چین بود، اما پکن توانست به سرعت اقتصادش را به حالت با ثبات برگرداند. در مقابل، پاسخ ایالات متحده بسیار بد بود و چهره این کشور را در سطح جهانی خراب کرد. آمریکا پیشینهای طولانی در مقابله با بیماریهای مختلف دارد، اما جامعه چندقطبی و رهبری ناکارآمد، به جای ترویج وحدت، توزیع کمکها را سیاسی و تصمیمات کلیدی را به ایالتها واگذار کرد.»
او در نهایت پیشبینی کرد که ادامه همهگیری کرونا میتواند به سقوط نسبی ایالات متحده، ادامه فرسایش نظم لیبرالِ بین الملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بینجامد. از سوی دیگر، همهگیری میتواند تولد دوباره لیبرال دموکراسی را رقم بزند، ساز و کاری که بارها با بدگمانیها روبرو شده است و این بار با ظهورش نوید بخش انعطاف و حیات دوباره است. اگر قرار باشد روندهای فعلی هیچ تغییری نکنند، بدبینیها به سرعت بر خوشبینیها چیره خواهند شد.
فرانسیس فوکویاما
یوشی هیرو فرانسیس فوکویاما در پاییز ۱۹۵۲ در شهر شیکاگو به دنیا آمد. پدربزرگ پدریاش پس از جنگ روسیه-ژاپن در سال ۱۹۰۵ از ژاپن گریخت و به آمریکا رفت. پدر و مادرش تباری ژاپنی دارند اما خود فرانسیس ژاپنی نیاموخت و کاملا در فرهنگ آمریکایی پرورش پیدا کرد. سابقه فعالیت آموزشی و کار دانشگاهی در خانواده او وجود دارد و پدربزرگ مادریاش استاد اقتصاد دانشگاه کیوتو بود. فوکویاما از دانشگاه کرنل کارشناسی فلسفه سیاسی خود را دریافت کرد و پس از آن به دانشگاه ییل رفت. نهایتا از دانشگاه هاروارد با تمرکز بر مسئله خاورمیانه و شوروی دکتری علوم سیاسی خود را دریافت کرد و از دهه ۸۰ مطالعات حرفهای خود را آغاز کرد. فوکویاما با نوشتن مقاله و کتاب «پایان تاریخ» به شهرتی جهانی رسید.
پایان تاریخ و واپسین انسان
۱۹۹۲
فوکویاما در این کتاب مشهور خود عروج لیبرال دموکراسی غربی را مورد تایید قرار میدهد و شکست اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد را به عنوان پیروزی نهایی نبرد ایدئولوژیهای سیاسی در تاریخ معرفی میکند. به عبارت بهتر به نظر فوکویاما نه تنها لیبرال دموکراسی غربی بر کمونیسم شرقی پیروز شدهاست، بلکه اساسا بشریت به لحاظ ایدئولوژیک به تکامل رسیدهاست. این کتاب نسخه کاملتری از مقاله مشهور «پایان تاریخ؟» (۱۹۸۹) فوکویاما است و اتفاقا در پیگیری روند تکاملی تاریخ شباهت زیادی به ساختار آثار هگل و مارکس دارد.